نوشته های مشابه
در اینجا همه مطیع هستند همه حاجت دارند و همه امیدوار زیرا کسی را در اینجا خوابیده حاضر و ناظر می دانند و قادر به براورد نیازها که باب الحوایج می خوانندش
حکمرانی خاموش
امامزادگان در جهان حکمرانی می کنند بدون انکه صدای انها را بشنیوم یا فرمان آنها را بدانیم! نه فقط در زمان ما بلکه در همه زمانها و از اول تاریخ تا انتهای تاریخ وجود داشته اند و حلقه ارتباطی بین خدا و انسانها بوده اند. برای حکمرانی انبیا واولیا زنده و مرده فرقی ندارد. ابهت حکمرانی امام حسین ع در اربعین هرسال برمردم دنیا پوشیده نیست. آیا این دولت عراق است که ۲۰میلیون نفر را در طی دوماه اداره می کند؟ او که قادر نیست حتی امنیت بغدا را تامین کند و از داعش واهمه دارد. ایا میلیونها زائر امام رضا را در طول تاریخ دولت ایران اداره می کرده یا گاهی ان را به توپ می بسته؟ زائران خانه خدا را دولت وهابی عربستان اداره می کند یا اینکه فقط کارشکنی می کند؟ تا درآمد آن را به جیب بزند؟ این حکمرانی خاموش حداقل دارای چهار برهه تاریخی است. برهه اول انبیا الهی هستند که در دوران حیات خود مدیریت اصلی جامعه را به دست داشتند. گرچه مدیریت ظاهری در دست دیگران بود. البته آنهم عرضی بوده است یعنی مردم بخاطر ظلم و ستم آنها را قبول می کردند. زیرا در ذهن آنان جا افتاده بود که حاکم باید ستمگر باد و از حاکم مهربان چیزی در نمی اید. در مدیریت مثالی زده میشود از پادشاه چین: می گویند یکی از پادشاهان چین می بیند که مردم از وزیرش بیشتر حساب می برند در حالیکه تا او را می بینند تقاضا عطایا و هدایای ملوکانه می کنند. یک روز از وزیر سوال کرد که چرا مردم از تو حساب می برند ولی از من حساب نمی برند؟ وزیر گفت برای اینکه من آنها شکنجه و دستگیر و زندانی می کنم! شاه از اینحرف خوشش آمد و گفت پس بیا جای مان را عوض کنیم! وزیر قبول کرد. مردم که از موضوع خبر نداشتند، دیدند که شاه همه را دستگیر و زندانی می کند. گفتند دیوانه شده باید او را برداریم. لذا قیام کردند و شاه سابق را کشتند. بعد گفتند چه کسی را جانشین او کنیم؟ گفتند چه کسی بهتر از وزیر که جدیدا مهربان شده است. حتی در یک مدرسه و بنگاه اقتصادی هم همین است: ناظم باید خشن باشد تا دانش اموزان از او حساب ببرند. ولی مدیر مدرسه فقط سخنرانی کند و جایزه بدهد . در شرکتها هم رئیس هیات مدیره فقط با پاداشها شناخته می شود ولی مدیرعامل باید سخت گیر باشد تا کارگران کار کنند. در طول تاریخ هم همیشه مهربان بودند و کسی را مجازات نمی کردند. اما حاکمان مردم را به بیگاری می کشیدند و آنها را مجازات می کردند. به این جهت انبیا الهی امامت داشتند ولی خلافت برای دیگران بود. البته برای تقریب به ذهن است.زیرا اکثر انبیا وقتی با اقبال مردم روبرو می شدند که باید حکومت را هم بدست می گرفتند باز هم خودشان تنبیه نمی کردند بلکه رحمت للعالمین بودند. و اغلب وزیر یا دستیار ویژه ای داشتند که به آنها می گفتند. پیامبر اسلام در مکه حکومتی نداشت پس همان امامت یا نبوت خود را پیاده کرد. اما در مدینه که حکومت داشت، حضرت علی ع را مامور اجرایی می کرد. ولذا اگر به کسی باید حد یا شلاق زده می شد به حضرت علی می فرمود. به همین جهت حضرت علی ع می فرماید مردم بامن دشمنی می کنند چون حداقل یکی از بستگانشان به دست من کشته شده است! یا برانها حد اجرا نموده ام. در واقع ناظم مدرسه پیامبر علی بود که باید مجازات می کرد تا حکومت برقرار باشد. در زمان حکومت خود حضرت علی ع هم مالک اشتر مامور اجرائیات بود و در غیاب ایشان دستیارویژه(غلام) این ماموریت ها را انجام می داد. امامزادگان هم در طول تاریخ که از نوادگان پیامبر بودند غالبا حکومتی نداشتند بیشتر انقلابی بودند. چند نفری که حکومت داشتند از جمله ملک خاتون لقب گرفته بودند. لذا مانند انبیا فقط چهره مهربان و هدیه دهنده دارند. و مردم تا به امامزاده ها می روند یا حاجات خود می افتند. و با انها صحبت می کنند.زیرا آنها را مدیر و مدبری زنده می دانند. مانند انبیا که قبرشان در زمین است ولی خودشان در بهشت زندگی می کنند. و پیامبر اسلام شب معراج با همه آنها صحبت کرده بود.
Silent rule
Imamzadegan rule the world without hearing their voice or knowing their command! They have existed not only in our time, but in all times, from the beginning of history to the end of history, and they have been a link between God and humans. There is no difference between the living and the dead for the rule of prophets and saints. The magnificence of Imam Hussain’s rule in Arbaeen every year is not hidden from the people of the world. Is this the Iraqi government that manages 20 million people in two months? He is not able to provide even the security of Baghdad and is afraid of ISIS. Did the Iranian government manage the millions of pilgrims of Imam Reza during the history or did it sometimes tie it to a ball? The pilgrims of the house of God are managed by the Wahhabi government of Saudi Arabia or are they just disrupting the work? to pocket its income? This silent rule has at least four historical periods. The first stage are divine prophets who were in charge of the main management of the society during their lifetime. Although the apparent management was in the hands of others. Of course, it was also indirect, that is, people accepted them because of oppression. Because it was fixed in their minds that the ruler must be tyrannical and nothing comes from a kind ruler. In management, an example is given from the king of China: it is said that one of the kings of China saw that the people counted more on his minister, while when they saw him, they asked for gifts and royal gifts. One day he asked the minister that why do people count on you but not on me? The minister said because I torture, arrest and imprison them! The king liked this and said, “Then let’s change our places!” The minister agreed. The people, who did not know about the matter, saw that the king was arresting and imprisoning everyone. They said he is crazy and we have to take him away. Therefore, they revolted and killed the former king. Then they said who should replace him? They said who is better than the minister who has recently become kind. It is the same even in a school and an economic enterprise: the moderator must be harsh so that the students will hold him accountable. But the principal of the school only gives speeches and awards. In companies, the chairman of the board of directors is known only with bonuses, but the CEO must be strict so that the workers work. Throughout history, they were always kind and did not punish anyone. But the rulers dragged the people into exile and punished them. For this reason, divine prophets had imamate, but caliphate was for others. Of course, it is to approximate to the mind. Because most of the prophets, when they faced the fortune of the people, when they had to take over the government, they did not punish themselves, but were a mercy to the world. And often they had a special minister or assistant that they called. The Prophet of Islam did not have a government in Mecca, so he implemented his imamate or prophethood. But in Madinah, where he ruled, Hazrat Ali was the executive officer. Therefore, if someone had to be punished or whipped, he would say it to Hazrat Ali. For this reason, Hazrat Ali (AS) says that people are hostile to me because at least one of their relatives was killed by me! Or I have run the limit. In fact, he was the head of the school of Prophet Ali, who had to punish in order to maintain the government. During the reign of Hazrat Ali, Malik Ashtar was the executive officer, and in his absence, his special assistant (slave) performed these missions. Throughout history, Imamzadegan, who were the descendants of the Prophet, often did not have a government and were more revolutionary. Several people who ruled, including Malik Khatun, were nicknamed. Therefore, like the prophets, they only have a kind and giving face. And people go to imamzadehs or have their needs. And they talk to them because they consider them to be managers and leaders of life. Like the prophets whose graves are on the ground but they themselves live in heaven. And the Prophet of Islam had spoken to all of them on the night of Ascension.
حکم صامت
یحکم الإمام زاد العالم دون سماع صوتهم أو معرفه أمرهم! لقد کانت موجوده لیس فقط فی عصرنا ، ولکن فی جمیع الأوقات ، من بدایه التاریخ إلى نهایه التاریخ ، وکانت حلقه وصل بین الله والبشر. لا فرق بین الأحیاء والأموات فی حکم الأنبیاء والقدیسین. عظمه حکم الإمام الحسین فی الأربعین کل عام لا تخفى على أهل العالم. هل هذه هی الحکومه العراقیه التی تدیر ۲۰ ملیون شخص فی شهرین؟ إنه غیر قادر حتى على توفیر الأمن لبغداد ویخشى داعش. هل أدارت الحکومه الإیرانیه ملایین حجاج الإمام الرضا خلال التاریخ أم أنها ربطتها أحیانًا بکره؟ حجاج بیت الله تدار من قبل الحکومه الوهابیه فی المملکه العربیه السعودیه أم أنهم فقط یعطلون العمل؟ لجیب دخلها؟ هذه القاعده الصامته لها أربع فترات تاریخیه على الأقل. المرحله الأولى هم الأنبیاء الإلهیون الذین کانوا مسؤولین عن الإداره الرئیسیه للمجتمع خلال حیاتهم. على الرغم من أن الإداره الظاهره کانت فی أیدی الآخرین. بالطبع ، کان أیضًا غیر مباشر ، أی قبول الناس لهم بسبب القهر. لأنه کان ثابتًا فی أذهانهم أن الحاکم یجب أن یکون طاغیه ولا شیء یأتی من حاکم طیب. فی الإداره ، مثال من ملک الصین: یقال أن أحد ملوک الصین رأى أن الناس یعولون أکثر على وزیره ، بینما عندما رأوه طلبوا الهدایا والهدایا الملکیه. ذات یوم سأل الوزیر لماذا یعتمد الناس علیک ولا یعتمدون علی؟ قال الوزیر لأنی أعذبهم وأعتقلهم وسجنهم! لقد أحب الملک هذا وقال: “فلنغیر أماکننا!” وافق الوزیر. ورأى الناس الذین لا یعلمون بالأمر أن الملک یعتقل الجمیع ویسجنهم. قالوا إنه مجنون وعلینا أخذه بعیدًا. لذلک تمردوا وقتلوا الملک السابق. ثم قالوا من یحل محله؟ قالوا من هو أفضل من الوزیر الذی أصبح طیبًا مؤخرًا. إنه نفس الشیء حتى فی مدرسه ومؤسسه اقتصادیه: یجب أن یکون المشرف قاسیاً حتى یحاسبه الطلاب. لکن مدیر المدرسه یلقی الخطب والجوائز فقط. فی الشرکات ، لا یُعرف رئیس مجلس الإداره إلا بالمکافآت ، ولکن یجب أن یکون الرئیس التنفیذی صارمًا حتى یعمل العمال. على مر التاریخ ، کانوا دائمًا طیبین ولم یعاقبوا أحداً. لکن الحکام جروا الناس إلى المنفى وعاقبوهم. لهذا السبب کان للأنبیاء السماویین إمامه ، أما الخلافه فکانت للآخرین. طبعا هذا تقریبی للعقل لأن معظم الأنبیاء عندما واجهوا ثروه الناس عندما اضطروا لتولی الحکم لم یعاقبوا أنفسهم بل کانوا رحمه للعالم. وغالبا ما کان لدیهم وزیر خاص أو مساعد اتصلوا به. لم یکن لنبی الإسلام حکومه فی مکه ، لذلک نفذ إمامته أو نبوته. لکن فی المدینه المنوره ، حیث کان یحکم ، کان حضره علی هو المسؤول التنفیذی. لذلک ، إذا کان لا بد من معاقبه شخص ما أو جلده ، فإنه یقول ذلک لحضره علی. لهذا السبب یقول حضره علی (ع) أن الناس معادون لی لأننی على الأقل قتل واحد من أقاربهم! أو لقد قمت بتشغیل الحد الأقصى. فی الواقع ، کان رئیس مدرسه النبی علی ، الذی کان علیه أن یعاقب من أجل الحفاظ على الحکومه. فی عهد حضره علی ، کان مالک عشتار هو المسؤول التنفیذی ، وفی غیابه ، قام مساعده الخاص (العبد) بتنفیذ هذه المهام. على مر التاریخ ، لم یکن لدى إمامزادغان ، الذین کانوا من نسل النبی ، حکومه وکانوا أکثر ثوریه. وقد أطلق على العدید من الحکام ، بمن فیهم مالک خاتون ، لقب. لذلک ، مثلهم مثل الأنبیاء ، لیس لدیهم سوى اللطف والوجه. والناس یذهبون إلى الأئمه أو لدیهم احتیاجاتهم. ویتحدثون معهم لأنهم یعتبرونهم مدیرین وقاده فی الحیاه. مثل الأنبیاء الذین قبورهم على الأرض ولکنهم یعیشون فی الجنه. وقد خاطبهم نبی الإسلام لیله الصعود.
Səssiz qayda
İmamzadə onların səsini eşitmədən, əmrini bilmədən dünyanı idarə edir! Onlar təkcə bizim dövrümüzdə deyil, bütün dövrlərdə, tarixin əvvəlindən tarixin sonuna kimi mövcud olmuş, Allahla insanlar arasında bir halqa olmuşdur. Peyğəmbərlərin və övliyaların hakimiyyəti üçün diri ilə ölü arasında heç bir fərq yoxdur. İmam Hüseynin (ə) hər il Ərbəindəki hakimiyyətinin əzəməti dünya əhlindən gizli deyil. İki ayda 20 milyon insanı idarə edən İraq hökuməti budurmu? Bağdadın təhlükəsizliyini belə təmin edə bilmir və İŞİD-dən qorxur. İran hökuməti tarix boyu İmam Rzanın milyonlarla zəvvarını idarə edib, yoxsa bəzən onu topa bağlayıb? Allah evinin zəvvarlarını Səudiyyə Ərəbistanının vəhhabi hökuməti idarə edir, yoxsa sadəcə olaraq işi pozurlar? gəlirini cibinə atsın? Bu səssiz qaydanın ən azı dörd tarixi dövrü var. Birinci mərhələ, sağlığında cəmiyyətin əsas idarəçiliyinə məsul olan ilahi peyğəmbərlərdir. Baxmayaraq ki, zahiri idarəetmə başqalarının əlində idi. Təbii ki, dolayısı ilə də olub, yəni insanlar zülmə görə onları qəbul ediblər. Çünki onların şüurunda sabitləşmişdi ki, hökmdar zalım olmalıdır və xeyirxah hökmdardan heç nə gəlmir. İdarəetmədə Çin kralından misal gətirilir: deyirlər ki, Çin şahlarından biri xalqın öz nazirinə daha çox güvəndiyini görüb, onu görəndə isə hədiyyələr və kral hədiyyələri istəyir. Bir gün nazirdən soruşdu ki, niyə camaat səninlə hesablaşır, mənimlə yox? Nazir dedi ki, onlara işgəncə verirəm, tutub həbs edirəm! Bu padşahın xoşuna gəldi və dedi: “Onda yerlərimizi dəyişək!” Nazir razılaşdı. İşdən xəbəri olmayan camaat gördü ki, padşah hamını tutub zindana salır. Dedilər ki, dəlidir, onu aparmalıyıq. Buna görə də üsyan edib keçmiş şahı öldürdülər. Sonra dedilər ki, onu kim əvəz etməlidir? Dedilər, son vaxtlar xeyirxahlaşan nazirdən kim yaxşıdır. Hətta məktəbdə, təsərrüfat müəssisəsində də belədir: moderator sərt olmalıdır ki, tələbələr ondan hesab çəksinlər. Amma məktəbin direktoru ancaq çıxışlar edir, mükafatlar verir. Şirkətlərdə direktorlar şurasının sədri ancaq mükafatlarla tanınır, amma baş direktor sərt olmalıdır ki, işçilər işləsin. Tarix boyu onlar həmişə mehriban olub, heç kimi cəzalandırmayıblar. Lakin hökmdarlar xalqı sürgünə sürükləyib cəzalandırdılar. Bu səbəbdən ilahi peyğəmbərlərin imaməti, xilafət isə başqaları üçün idi. Təbii ki, ağıla yaxınlaşdırmaqdır.Çünki peyğəmbərlərin çoxu xalqın qismətinə düçar olanda, hökuməti ələ keçirməyə məcbur olanda, özlərini cəzalandırmamış, dünyaya rəhmət olmuşlar. Və tez-tez çağırdıqları xüsusi bir nazir və ya köməkçi var idi. İslam Peyğəmbərinin Məkkədə hökuməti olmadığı üçün imamətini və ya peyğəmbərliyini həyata keçirdi. Amma onun hökmdar olduğu Mədinədə Hz.Əli icra məmuru idi. Ona görə də kimsə cəzalandırılmalı və ya qamçılansa, Həzrət Əliyə deyərdi. Bu səbəbdən Həzrət Əli (ə) deyir ki, insanlar mənimlə düşmənçilik edirlər, çünki onların heç olmasa bir qohumu mənim tərəfimdən öldürülüb! Yoxsa limiti aşmışam. Əslində o, hakimiyyəti saxlamaq üçün cəzalandırmalı olan Əli Peyğəmbərin məktəbinin rəhbəri idi. Həzrət Əlinin dövründə Məlik Əştər icra məmuru idi və onun olmadığı vaxtlarda onun xüsusi köməkçisi (qul) bu missiyaları yerinə yetirirdi. Tarix boyu Peyğəmbərin nəslindən olan İmamzadənin çox vaxt hökuməti olmayıb, daha çox inqilabçı olub. Hakimiyyətdə olan bir neçə adama, o cümlədən Məlik xatuna ləqəb verilmişdir. Ona görə də peyğəmbərlər kimi onların da ancaq mehriban və bağışlayan siması var. İnsanlar isə imamzadələrin yanına gedirlər və ya ehtiyacları var. Və onları həyatın idarəçiləri və liderləri hesab etdikləri üçün onlarla danışırlar. Qəbirləri yerdə, özləri isə cənnətdə yaşayan peyğəmbərlər kimi. İslam peyğəmbəri isə merac gecəsi onların hamısı ilə danışmışdı.
