نوشته های مشابه
یکی از دروازه های ورود به اقتصاد مسایل سیاسی است یعنی وقتی قدرت در دست گرفته شد بطور طبیعی اموال هم به دست می اید. تحصیل در امد و دارایی از راه قدرت ضریب فزاینده تری دارد. یعنی رضا شاه تا قبل از کودتا حتی غذای قزاق ها را نمی توانست تامین کند ولی بعد از کودتا هرجا باغ یا ملک و یا ثروتی می دید طرف را مجبور می کرد که اهدا کند. والا بند و زندان و اعدام بود. به همین جهت در موقع مردنش تقریبا نیمی از مملکت بنام او سند زده شده بود. اما ایرادی که این نوع اقتصاد دارد آن است که با رفتن شخص هم می رود. لذا فرزندان اکثر این ثروتمندان افراد خوشگذرانی می شوند که منتظرند پدر از دنیا برود تا همه اموال او را در راه شکم و زیر شکم خرج کنند. و تو گویی که اصلا چنین سلطنتی نبوده است. البته قوه قضاییه در این مورد بیش از همه مقصر است زیرا صدور سند بدون رضایت طرفینی باعث مالکیت نمی شود و لذا باید دادستان بعنوان مدعی العموم همه این اموال را به صاحبانش برگرداند. در آغاز انقلاب مقداری از این اموال پس گرفته شد ولی بجای برگرداندن آن را پس انداز کردند مثلا بنیاد پهلوی تبدیل به بنیاد علوی شد و بقیه هم بنیاد مستضعفان را تشکیل داد. میتوان گفت هدف اولیه این دو بنیاد توزیع و برگرداند ثروت بود ولی به مرور تبدیل به یک تراست و کارتل شدند. الباقی این ثروت ها هم توسط پسر و نوه رضاشاه به خارج منتقل شد که بخش اعظم آن در بانکهای سوئیس است که از طریق کاپیتولاسیون مانع دسترسی ایران می شود. بانکهای سوئیس با افتخار اعلام می کنند که اموال سرقت شده ایران پس نخواهند داد. البته همه دنیا اینطور است حالا معلوم نیست ضعف دستگاه قضایی است یا قدرت سیاسی دیگران. بهر حال زور ایران به این ثروتمندان سیاسی نمی رسد. و این معنی اقتصاد سیاسی است. پس تا موقعیکه قدرتمند نشدیم اموال خود را هم نمی توانیم پس بگیریم و اقتصاد ما بصورت بحرانی مدیریت می شود. در حالیکه به نظر بنده قدرت سیاسی ایران قدرت مطلق جهان است و امپراطوری واحد جهانی شکل گرفته است. روسای جمهور امریکا و فرانسه در واقع یاغیگری می کنند. و نمی خواهند این قدرت را قبول کنند. و این جای خود دارد چون بالاخره یک مدتی قدرت دست آنها بوده ولی تعجب از رهبران ایران است که نمی خواهند قدرت مطلقه ایران را بپذیرند. همانطور که با قدرت مطلقه ولافقیه مخالفت می کردند. من یادم است که امام خمینی بحث ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرد. عده ای لیبرال آن را مخالف دمکراسی دانسته و دیکتاتوری دموکراتیک را پیشنهاد کردند مانند منافقین که سانترالیزم دموکراتیک را می گفتند. این یعنی استبداد برای انها خوب است برای دیگران بد است. الان منافقینی که از ازادی زنان دفاع می کنند. خودشان حق انتخاب حتی رنگ روسری را ندارند. و همه زنان فقط یک همسر دارند بنام مسعود رجوی! لذا چند همسری برای پیامبر خدا بد است ولی فرمانده همیشه در حجله عین دموکراسی است. از این لحاظ باید لیبرالها خط فکری خود را مشخص کنند: استبداد دینی یا استبداد غربی؟ استبداد عربی عبری یا استبداد فارسی؟ چون بهر حال مدیریت بدون استبدادی پیش نمی رود. اگر قرار باشد که همه آزادانه عمل کنند پس بخشنامه های ذولتی قوانین و مقررات و قانون اساسی برای چیست؟ قانون اساسی را می نویسند تا دیگران بدون چون چرا آن را اجرا کنند. هیچکس در دنیا حق ندارد قانون را زیرپا بگذارد و بگوید من آزادم. آزادی در چارچوب قانون معنی دارد. یعنی بهترین فرد کسی است که قانون را بدون چون چرا اجرا کند. البته فرجه ای به او داده شده که اظهار نظر مخالف بکند ولی دلیل نمی شود قانون را اجرا نکند. مثلا بگوید من به قانون حجاب اعتراض دارم و بی حجاب شود. اگر اعتراض دارد باید از مبادی قانونی نظر خود را به مجلس منعکس کند تا آنها مصوبات را تغییر دهند و قانون بی حجابی را ابلاغ نمایند. مشکل اقتصادی هم همینطور هست.
Political economy
One of the gateways to the economy is political issues, which means that when power is taken, property is naturally acquired. Studying income and property through power has a higher coefficient. That is, before the coup, Reza Shah could not even provide food for the Cossacks, but after the coup, wherever he saw a garden, property, or wealth, he forced the party to donate. It was prison and execution. For this reason, at the time of his death, almost half of the country was deeded in his name. But the drawback of this type of economy is that when the person leaves, so does the person. Therefore, the children of most of these rich people become fun-loving people who wait for their father to pass away so that they can spend all his property on the way to the belly and under the belly. And you say that there was no such royalty at all. Of course, the judiciary is the most guilty in this case because the issuance of a document without the consent of the parties does not lead to ownership, and therefore the prosecutor as the public prosecutor must return all these properties to their owners. At the beginning of the revolution, some of this property was taken back, but instead of returning it, they saved it, for example, the Pahlavi Foundation became the Alevi Foundation, and the rest was formed by the Mustafefan Foundation. It can be said that the initial purpose of these two foundations was to distribute and return wealth, but over time they became a trust and a cartel. The rest of these fortunes were transferred abroad by Reza Shah’s son and grandson, most of which are in Swiss banks, which prevent access to Iran through capitulation. Swiss banks proudly announce that they will not return the stolen property of Iran. Of course, the whole world is like this, now it is not clear whether it is the weakness of the judicial system or the political power of others. However, Iran’s power does not reach these political rich people. And this is the meaning of political economy. So, until we become strong, we cannot take back our property and our economy is managed in a critical manner. While in my opinion, the political power of Iran is the absolute power of the world and a single global empire has been formed. The presidents of America and France are actually rebelling. And they do not want to accept this power. And this has its place, because after all, the power was in their hands for a while, but it is surprising that the leaders of Iran do not want to accept the absolute power of Iran. As they opposed absolute power and authority. I remember that Imam Khomeini raised the issue of the absolute authority of the jurist. Some liberals considered it to be against democracy and suggested a democratic dictatorship, like the hypocrites who said democratic centralism. This means that tyranny is good for them and bad for others. Now the hypocrites who defend the freedom of women. They do not even have the right to choose the color of the scarf. And all women have only one husband named Masoud Rajavi! Therefore, polygamy is bad for the Prophet of God, but the commander is always in the same position as democracy. In this sense, liberals should define their line of thinking: religious tyranny or Western tyranny? Arab-Hebrew tyranny or Persian tyranny? Because in any case, management cannot proceed without tyranny. If everyone is supposed to act freely, then what are the rules and regulations and the constitution for? They write the constitution so that others can implement it without any reason. No one in the world has the right to break the law and say I am free. Freedom means within the framework of the law. It means that the best person is the one who implements the law without any reason. Of course, he has been given time to express his opposition, but it is not a reason not to implement the law. For example, let him say that I object to the hijab law and take off the hijab. If he has an objection, he should reflect his opinion to the parliament on legal grounds so that they can change the approvals and promulgate the no-hijab law. The economic problem is the same.
الاقتصاد السیاسی
إحدى بوابات الاقتصاد هی القضایا السیاسیه ، مما یعنی أنه عندما یتم الاستیلاء على السلطه ، یتم اکتساب الملکیه بشکل طبیعی. دراسه الدخل والممتلکات من خلال السلطه لها معامل أعلى. أی قبل الانقلاب ، لم یکن رضا شاه قادرًا حتى على توفیر الطعام للقوزاق ، ولکن بعد الانقلاب ، أینما رأى حدیقه أو ممتلکات أو ثروه ، أجبر الحزب على التبرع. کان سجنًا وإعدامًا. لهذا السبب ، وقت وفاته ، کان ما یقرب من نصف البلاد صکًا باسمه. لکن عیب هذا النوع من الاقتصاد هو أنه عندما یغادر الشخص کذلک. لذلک ، فإن أبناء معظم هؤلاء الأغنیاء یصبحون أشخاصًا محبین للمرح ینتظرون وفاه والدهم حتى یتمکنوا من إنفاق کل ممتلکاته فی الطریق إلى البطن وتحت البطن. وأنت تقول إنه لم یکن هناک مثل هذه الملوک على الإطلاق. بالطبع القضاء هو الأکثر ذنبًا فی هذه القضیه لأن إصدار مستند دون موافقه الأطراف لا یؤدی إلى الملکیه ، وبالتالی یجب على المدعی العام بصفته المدعی العام إعاده جمیع هذه الممتلکات لأصحابها. فی بدایه الثوره ، تمت استعاده بعض هذه الممتلکات ، ولکن بدلاً من إعادتها ، قاموا بحفظها ، على سبیل المثال ، أصبحت مؤسسه بهلوی مؤسسه العلویین ، والباقی تم تشکیله من قبل مؤسسه مصطفى. یمکن القول أن الغرض الأولی لهاتین المؤسستین کان توزیع الثروه وإعادتها ، لکن بمرور الوقت أصبحا أمانه وکارتل. تم تحویل بقیه هذه الثروات إلى الخارج من قبل ابن رضا شاه وحفیده ، ومعظمها فی البنوک السویسریه ، مما یمنع الوصول إلى إیران من خلال الاستسلام. تعلن البنوک السویسریه بفخر أنها لن تعید الممتلکات المسروقه من إیران. طبعا العالم کله هکذا ، الآن لیس واضحا ما إذا کان هو ضعف النظام القضائی أو القوه السیاسیه للآخرین. ومع ذلک ، فإن قوه إیران لا تصل إلى هؤلاء الأثریاء السیاسیین. وهذا هو معنى الاقتصاد السیاسی. لذلک ، حتى نصبح أقویاء ، لا یمکننا استعاده ممتلکاتنا ویتم إداره اقتصادنا بطریقه حاسمه. بینما فی رأیی ، القوه السیاسیه لإیران هی القوه المطلقه للعالم وقد تم تشکیل إمبراطوریه عالمیه واحده. إن رؤساء أمریکا وفرنسا یتمردون فی الواقع. وهم لا یریدون قبول هذه القوه. وهذا له مکانه ، لأنه بعد کل شیء ، کانت السلطه فی أیدیهم لفتره من الوقت ، لکن من المدهش أن قاده إیران لا یریدون قبول السلطه المطلقه لإیران. کما عارضوا السلطه المطلقه والسلطه. أتذکر أن الإمام الخمینی أثار موضوع السلطه المطلقه للفقهاء. اعتبر بعض اللیبرالیین أنه ضد الدیمقراطیه واقترحوا دیکتاتوریه دیمقراطیه ، مثل المنافقین الذین قالوا المرکزیه الدیمقراطیه. وهذا یعنی أن الاستبداد مفید لهم وسیء للآخرین. الآن المنافقون الذین یدافعون عن حریه المرأه. لیس لدیهم حتى الحق فی اختیار لون الوشاح. وکل النساء لدیهن زوج واحد اسمه مسعود رجوی! لذلک فإن تعدد الزوجات مضر بنبی الله ، لکن القائد دائمًا فی نفس موقع الدیمقراطیه. بهذا المعنى ، یجب على اللیبرالیین تحدید خط تفکیرهم: الاستبداد الدینی أم الاستبداد الغربی؟ طغیان عربی عبری أم طغیان فارسی؟ لأنه على أی حال ، لا یمکن للإداره أن تستمر بدون طغیان. إذا کان من المفترض أن یتصرف الجمیع بحریه ، فما هی القواعد والأنظمه والدستور؟ یکتبون الدستور لیتمکن الآخرون من تنفیذه دون أی سبب. لا أحد فی العالم لدیه الحق فی خرق القانون والقول إننی حر. الحریه تعنی فی إطار القانون. یعنی أن أفضل شخص هو الذی یطبق القانون دون أی سبب. بالطبع ، لقد مُنح وقتًا للتعبیر عن معارضته ، لکن هذا لیس سببًا لعدم تطبیق القانون. على سبیل المثال ، دعه یقول إننی أعترض على قانون الحجاب وأخلعه. إذا کان لدیه اعتراض ، فعلیه أن یعکس رأیه أمام البرلمان لأسباب قانونیه حتى یتمکنوا من تغییر الموافقات وإصدار قانون عدم الحجاب. المشکله الاقتصادیه هی نفسها.
Politička ekonomija
Jedna od kapija ka ekonomiji su politička pitanja, što znači da kada se preuzme vlast, imovina se prirodno stiče. Proučavanje prihoda i imovine kroz moć ima veći koeficijent. Odnosno, pre puča, Reza Šah nije mogao ni da obezbedi hranu za kozake, ali je nakon puča, gde god je video baštu, imanje ili bogatstvo, prisilio stranku da donira. Bio je to zatvor i pogubljenje. Iz tog razloga, u vrijeme njegove smrti, gotovo polovina zemlje bila je upisana u njegovo ime. Ali nedostatak ove vrste ekonomije je da kada osoba ode, ode i osoba. Zbog toga djeca većine ovih bogataša postaju zabavne osobe koje čekaju da im otac umre kako bi svu njegovu imovinu potrošili na putu do trbuha i ispod trbuha. A vi kažete da uopšte nije bilo te kraljevske porodice. Naravno, pravosuđe je u ovom slučaju najviše krivo jer izdavanje isprave bez saglasnosti stranaka ne dovodi do vlasništva, pa samim tim tužilac kao javni tužilac mora sve te nekretnine vratiti vlasnicima. Na početku revolucije dio ove imovine je vraćen, ali umjesto da je vrate, oni su je spasili, na primjer, Pahlavi fondacija je postala Alevi fondacija, a ostatak je formirala Mustafefan fondacija. Može se reći da je prvobitna svrha ove dvije fondacije bila raspodjela i vraćanje bogatstva, ali su vremenom postale trust i kartel. Ostatak ovog bogatstva u inostranstvo su prenijeli sin i unuk Reze Shaha, od kojih se većina nalazi u švicarskim bankama, koje kapitulacijom onemogućavaju pristup Iranu. Švicarske banke s ponosom najavljuju da neće vratiti ukradenu imovinu Irana. Naravno, cijeli svijet je takav, sada nije jasno da li je to slabost pravosudnog sistema ili politička moć drugih. Međutim, moć Irana ne dopire do ovih političkih bogataša. I to je smisao političke ekonomije. Dakle, dok ne postanemo jaki, ne možemo povratiti svoju imovinu i našom ekonomijom se upravlja na kritičan način. Dok je po mom mišljenju politička moć Irana apsolutna moć svijeta i formirana je jedinstvena globalna imperija. Predsjednici Amerike i Francuske se zapravo bune. I ne žele da prihvate tu moć. I to ima svoje mjesto, jer ipak je vlast neko vrijeme bila u njihovim rukama, ali je iznenađujuće da lideri Irana ne žele da prihvate apsolutnu moć Irana. Kao što su se suprotstavljali apsolutnoj moći i autoritetu. Sjećam se da je imam Homeini pokrenuo pitanje apsolutnog autoriteta pravnika. Neki liberali su smatrali da je to protiv demokratije i predlagali su demokratsku diktaturu, poput licemjera koji su govorili o demokratskom centralizmu. To znači da je tiranija dobra za njih i loša za druge. Sada licemjeri koji brane slobodu žena. Nemaju čak ni pravo da biraju boju šala. A sve žene imaju samo jednog muža po imenu Masoud Rajavi! Prema tome, poligamija je loša za Božijeg Poslanika, ali komandant je uvijek u istoj poziciji kao i demokratija. U tom smislu, liberali bi trebali definirati svoju liniju mišljenja: vjerska tiranija ili zapadna tiranija? Arapsko-hebrejska tiranija ili perzijska tiranija? Jer u svakom slučaju, menadžment ne može dalje bez tiranije. Ako svi treba da se ponašaju slobodno, čemu onda služe pravila i propisi i ustav? Oni pišu ustav da ga drugi sprovode bez ikakvog razloga. Niko na svijetu nema pravo da krši zakon i kaže da sam slobodan. Sloboda znači u okviru zakona. To znači da je najbolji onaj ko sprovodi zakon bez ikakvog razloga. Naravno, dobio je vremena da izrazi svoje protivljenje, ali to nije razlog da se zakon ne provodi. Na primjer, neka kaže da se protivim zakonu o hidžabu i skinem hidžab. Ako ima prigovor, treba da iznese svoje mišljenje parlamentu na pravnim osnovama kako bi oni mogli promijeniti odobrenja i proglasiti zakon o zabrani hidžaba. Ekonomski problem je isti.
