نوشته های مشابه
نقش بازار درمبارزه با جهش تولید
بازار چه بصورت سنتی و چه بصورت امروزی (مارکت)، دشمن اصلی جهش تولید است. زیرا براثر جهش تولید، مرحله فراوانی عرضه پیش می اید، با فراوانی عرضه قیمت ها کاهش پیدا می کند. و این روندی است مخالف خواسته بازار، زیرا بازار هوادار افزایش قیمت است، نه افزایش تولید. اگر افزایش تولید اتفاق بیافتد، فلسفه وجودی بازار زیر سوال می رود. و چیزی بنام طبقه واسطه یا دلال که همان بازاری است، باقی نمی ماند. لذا بازاری از هر روشی استفاده می کند تا: تولید را کم، و دور از دسترس نشان دهد. چون موجودیت او به این دو عامل بستگی دارد. یک سوپر مارکتی یا خرده فروش، در تعریف ضرورت وجودش می گوید: اگر شما بخواهید آن را از بازار، یا تولید کننده تهیه کنید، بیشتر از این باید خرج کنید. به همین جهت بازار برای محصولات کشاورزی، در شهر ها درست می شود! زیرا دسترسی مردم به مزرعه کمتر است. خریدار برای خرید گندم از مزرعه، باید یک روز وقت بگذارد! پول بنزین و کارگر بدهد تا گندم یا جو یا سبزی خوردن را بخرد! پس به نفع است که از مغازه بخرد. زیرا او عمده می خرد تا هزینه سرشکن شود. همچنین برای کم نشان دادن تولید می گوید: شما نمیدانید تولید هرچیزی در کجاست، آیا به تو خواهد رسید یا بعد از اتمام آن، نوبت توخواهد شد. لذا دلالی یا واسطه گری که همان بازاری بودن است، فلسفه خود را پیدا می کند. با قبول فلسفه خود به خریداران، و منوپل کردن مشتری، به طرف منوپل کردن تولید کننده می رود: با مقداری پیش پرداخت، تولید کننده را قانع می کند که به دیگری نفروشد! و یا لا اقل بصورت جزئی نفروشد، تا بازار او خراب نشود. اما مردم در طول تاریخ و یا دوران عملکرد بازاری، متوجه این منوپل کردن می شوند. لذا راههای مختلفی را برای شکست انحصار او پیدا می کنند: یکی از این راه ها تولیدات زیر زمینی است. مثلا در حیاط خود باغچه ایجاد می کنند، تا از نظر سبزیجات خودکفا شوند! یا مانند گاندی! بز و مرغ و خروس نگهداری می کنند.یا چرخ خیاطی خریده، به تولید لباس مشغول می شوند! تا علاوه بر رفع نیاز خود، بخشی از تقاضای جامعه را هم اشباع کنند. در اینجا بازاری نیاز به کمک دولت پیدا می کند. که نظم و قانون تولید را اجرا کند. دولت ها برای حمایت از بازاری ها، تولیدات زیر زمینی را ممنوع می کنند. و می گویند هرکس می خواهد تولید کند، باید از صنف خودش اجازه بگیرد. اتحادیه صنوف را جلو می اندازند، تا هم نقش دولت و هم نقش بازاری ها، برای مانع تراشی در مسیر جهش تولید مخفی بماند. امروزه فقط در تهران، صنوف مجاز و غیرمجاز برابر هستند! یعنی تقریبا۴۰هزار واحد صنفی وجود دارد. و علت گرانی هم وجود اینهمه صنف است، که بیش از ۷برابر نرم جهانی است. سود و هزینه های این صنوف، در قیمت کالاها خود را نشان می دهد: مثلا میوه از کشاورز کیلویی دو تومن خریداری می شود، ولی به دست مصرف کننده ۵برابر می رسد. این ۵برابر شدن به شرح زیر است: اول هزینه منوپل کردن تولید کننده، و محدود کردن آن توسط خریدار سربنه(سر خرمن) دوم هزینه حمل، سوم هزینه انبار داری (بنکدار)، چهارم هزینه عمده فروشی، و پنجم هزینه خرده فروشی. که هر کدام یک برابر اضافه می کنند. لذا کسانی که در تولید نقش ندارند، قیمت ها را بالا می برند. و مردم را مجبور به خرید می کنند، اگر جهش تولید اتفاق بیافتد، همه سود از بین می رود! و هرکس هرچه خواست می خرد و کسی نیست که منوپل کند. باتوجه به نفود بازار در دولت، که از طریق حمایت مالی نمایندگان مردم اعمال می شود. راههای جهش تولید را می بندند: قوانین جدیدی را برای تولید می نویسند، که تولید متوقف شود.
The role of the market in suppressing production
The market, both traditionally and today (the market), is the main enemy of the production leap. Because of the jump in production, the frequency of supply increases, and the price decreases with the frequency of supply. And this is a trend against market demand, because the market is in favor of price increases, not production increases. If there is an increase in production, the existential philosophy of the market is in question. And there is no such thing as an intermediary class or a broker, which is a market. Therefore, the market uses any method to: show production low, and out of reach. Because his existence depends on these two factors. “If you want to get it from the market, or the manufacturer, you have to spend more,” says a supermarket or retailer. That’s why the market for agricultural products is being built in cities! Because people have less access to the farm. The buyer has to spend a day to buy wheat from the farm! Give money for gasoline and workers to buy wheat or barley or eat vegetables! So it is better to buy from the store. Because he buys in bulk to cover the cost. He also says to reduce production: “You don’t know where the production of everything is, whether it will reach you or it will be your turn after it is finished.” So brokerage, which is the market, finds its philosophy. By accepting his philosophy to buyers, and monopolizing the customer, he goes to monopolizing the producer: with some advance payment, he convinces the producer not to sell to anyone else! Or at least not sell it in small quantities, so that its market is not ruined. But people are aware of this monopolization throughout history or during market times. So they find different ways to break his monopoly: one of these ways is underground production. For example, they create a garden in their yard, so that they can be self-sufficient in terms of vegetables! Or like Gandhi! They keep goats, chickens and roosters. They buy sewing machines and produce clothes! In addition to meeting their needs, they also satiate part of society’s demand. Here the market needs government help. To enforce the order and law of production. Governments ban underground production to support markets. And they say everyone who wants to produce should get permission from their class. The trade unions are being pushed forward, so that both the role of the government and the role of the markets remain hidden in order to prevent production leaps. Today, only in Tehran, licensed and unauthorized classes are equal! That means there are about 40,000 guilds. And the reason for the high price is the existence of so many classes, which is more than 7 times the global soft. The profits and expenses of these classes are reflected in the prices of goods: for example, fruit is bought from a farmer for two tomans per kilogram, but it reaches the consumer 5 times. This is a fivefold increase: first, the cost of monopolizing the producer, and limiting it by the buyer (Sarbneh), second, the cost of transportation, third, the cost of warehousing (banker), fourth, the cost of wholesale, and fifth, the cost of retail. Each of which adds up to one. Therefore, those who do not play a role in production raise prices. And they force people to buy, if there is a mutation in production, all profits will be lost! And everyone buys whatever they want, and not someone who monopolizes. Given the infiltration of the market in the government, which is implemented through the financial support of the people’s representatives. They close the way for the mutation of production: they write new rules for production, to stop production.
دور السوق فی قمع الإنتاج
السوق ، تقلیدیا والیوم (السوق) ، هو العدو الرئیسی لطفره الإنتاج. بسبب القفزه فی الإنتاج ، یزداد تکرار العرض ، وینخفض السعر مع تکرار العرض. وهذا اتجاه ضد طلب السوق ، لأن السوق فی صالح زیاده الأسعار ولیس زیاده الإنتاج. إذا کانت هناک زیاده فی الإنتاج ، فإن فلسفه السوق الوجودیه موضع تساؤل. ولا یوجد شیء مثل فئه وسیط أو وسیط ، وهو سوق. لذلک ، یستخدم السوق أی طریقه من أجل: إظهار الإنتاج منخفضًا ، بعیدًا عن متناول الید. لأن وجوده یعتمد على هذین العاملین. یقول أحد المتاجر الکبرى أو متاجر التجزئه: “إذا کنت ترغب فی الحصول علیها من السوق ، أو من الشرکه المصنعه ، فعلیک إنفاق المزید”. لهذا السبب یتم بناء سوق المنتجات الزراعیه فی المدن! لأن الناس لدیهم وصول أقل إلى المزرعه. یجب على المشتری قضاء یوم لشراء القمح من المزرعه! تبرع بالبنزین والعمال لشراء القمح أو الشعیر أو أکل الخضار! لذلک من الأفضل أن تشتری من المتجر. لأنه یشتری بکمیات کبیره لتغطیه التکلفه. یقول أیضًا لتقلیل الإنتاج: أنت لا تعرف مکان إنتاج کل شیء ، سواء کان سیصل إلیک أو سیکون دورک بعد الانتهاء. لذا فإن الوساطه ، التی هی السوق ، تجد فلسفتها. بقبول فلسفته للمشترین ، واحتکار العمیل ، یذهب إلى احتکار المنتج: مع بعض الدفعه المقدمه ، یقنع المنتج بعدم البیع لأی شخص آخر! أو على الأقل عدم بیعها بکمیات صغیره ، حتى لا یتلف سوقها. لکن الناس یدرکون هذا الاحتکار عبر التاریخ أو خلال أوقات السوق. لذا فإنهم یجدون طرقًا مختلفه لکسر احتکاره: إحدى هذه الطرق هی الإنتاج تحت الأرض. على سبیل المثال ، یقومون بإنشاء حدیقه فی فناء المنزل ، بحیث یمکنهم الاکتفاء الذاتی من حیث الخضار! أو مثل غاندی! إنهم یرعون الماعز والدجاج والدیکه ، ویشتریون آلات الخیاطه وینتجون الملابس! بالإضافه إلى تلبیه احتیاجاتهم ، فإنهم یشبعون أیضًا جزءًا من طلب المجتمع. هنا یحتاج السوق إلى مساعده الحکومه. لفرض النظام وقانون الإنتاج. تحظر الحکومات الإنتاج تحت الأرض لدعم الأسواق. ویقولون أن کل من یرید الإنتاج یجب أن یحصل على إذن من الفصل. یتم دفع النقابات إلى الأمام ، بحیث یبقى کل من دور الحکومه ودور الأسواق خفیًا لمنع قفزه الإنتاج. الیوم ، فی طهران فقط ، الطبقات المرخصه وغیر المصرح بها متساویه! هذا یعنی أن هناک حوالی ۴۰۰۰۰ نقابه. والسبب فی ارتفاع السعر هو وجود العدید من الفئات ، والتی تعد أکثر من ۷ أضعاف اللیونه العالمیه. تنعکس أرباح ونفقات هذه الفئات فی أسعار السلع: على سبیل المثال ، یتم شراء الفاکهه من مزارع مقابل طائرتین لکل کیلوغرام ، ولکنها تصل إلى المستهلک ۵ مرات. هذه زیاده خمسه أضعاف: أولاً ، تکلفه احتکار المنتج ، والحد منه من قبل المشتری (ساربنه) ، وثانیًا ، تکلفه النقل ، والثالث ، تکلفه التخزین (مصرفی) ، والرابع ، وتکلفه البیع بالجمله ، والخامس ، تکلفه البیع بالتجزئه. کل منها یضیف ما یصل إلى واحد. لذلک ، فإن أولئک الذین لا یلعبون دوراً فی الإنتاج یرفعون الأسعار. وهم یجبرون الناس على الشراء ، إذا کان هناک طفره فی الإنتاج ، فستفقد جمیع الأرباح! وکل شخص یشتری ما یرید ، ولیس شخصًا یحتکره. نظرا لاختراق السوق فی الحکومه والذی یتم تنفیذه من خلال الدعم المالی لممثلی الشعب. یغلقون قفزات الإنتاج: یکتبون قواعد جدیده للإنتاج ، لوقف الإنتاج.
Üretimin bastırılmasında pazarın rolü
Hem geleneksel olarak hem de bugün (pazar) piyasa, üretim sıçramasının ana düşmanıdır. Üretimdeki sıçrama nedeniyle arz sıklığı artar ve arz sıklığıyla birlikte fiyat düşer. Ve bu pazar talebine karşı bir eğilim, çünkü pazar üretim artışlarını değil, fiyat artışlarını destekliyor. Üretimde bir artış varsa, piyasanın varoluş felsefesi söz konusudur. Ve bir ara sınıf ya da bir broker, yani bir pazar diye bir şey yoktur. Bu nedenle piyasa, üretimi düşük ve ulaşılamayacak şekilde göstermek için herhangi bir yöntem kullanır. Çünkü varlığı bu iki faktöre bağlıdır. Bir süpermarket veya perakendeci, “Piyasadan veya üreticiden almak istiyorsanız, daha fazla harcama yapmanız gerekir” diyor. Bu yüzden şehirlerde tarım ürünleri pazarı kuruluyor! Çünkü insanların çiftliğe daha az erişimi var. Alıcı çiftlikten buğday satın almak için bir gün geçirmek zorunda! Benzin ve işçilere buğday veya arpa satın almak veya sebze yemek için para verin! Bu yüzden mağazadan satın almak daha iyidir. Çünkü maliyeti karşılamak için toplu olarak satın alıyor. Ayrıca üretimi azaltmayı söylüyor: Her şeyin üretiminin nerede olduğunu, size ulaşıp ulaşmayacağını veya bittikten sonra sıranız olacağını bilmiyorsunuz. Yani piyasa olan aracılık felsefesini bulur. Felsefesini alıcılara kabul ederek ve müşteriyi tekelleştirerek, üreticiyi tekelleştirmeye gider: bir miktar ön ödeme ile üreticiyi kimseye satmamaya ikna eder! Ya da en azından küçük miktarlarda satmayın, böylece pazarı zarar görmez. Ancak insanlar tarih boyunca veya pazar zamanlarında bu tekelleşmenin farkındalar. Yani tekelini kırmanın farklı yollarını buluyorlar: bu yollardan biri yeraltı üretimi. Örneğin, bahçelerinde bir bahçe yaratırlar, böylece sebze açısından kendi kendine yeterli olabilirler! Veya Gandhi gibi! Keçi, tavuk ve horoz tutuyorlar, dikiş makinesi alıyorlar ve kıyafet üretiyorlar! İhtiyaçlarını karşılamanın yanı sıra, toplumun talebinin bir kısmını da tatmin ediyorlar. Burada pazarın devlet yardımına ihtiyacı var. Üretim düzenini ve kanununu uygulamak. Hükümetler, pazarları desteklemek için yeraltı üretimini yasaklıyor. Ve üretmek isteyen herkesin kendi sınıfından izin alması gerektiğini söylüyorlar. Sendikalar ileriye doğru itiliyor, böylece hem üretimin hem de piyasaların rolü üretimin sıçramasını önlemek için gizli kalıyor. Bugün sadece Tahran’da lisanslı ve yetkisiz sınıflar eşittir! Yani yaklaşık 40.000 lonca var. Ve yüksek fiyatın nedeni, küresel yumuşaklığın 7 katından fazla olan birçok sınıfın varlığıdır. Bu sınıfların karları ve giderleri malların fiyatlarına yansır: örneğin, meyve bir çiftçiden kilogram başına iki toman için satın alınır, ancak tüketiciye 5 kez ulaşır. Bu beş kat artış: birincisi, üreticiyi tekelleştirme ve alıcı tarafından sınırlama (Sarbneh), ikincisi, nakliye maliyeti, üçüncü, depolama maliyeti (bankacı), dördüncü, toptan satış maliyeti ve beşinci olarak perakende maliyeti. Her biri bir taneye kadar ekler. Bu nedenle, üretimde rol oynamayanlar fiyatları yükseltir. Ve insanları satın almaya zorlarlar, eğer üretimde bir mutasyon varsa, tüm kârlar kaybedilir! Ve herkes tekelleştiren birini değil, istediği her şeyi satın alır. Devletin piyasaya sızması göz önüne alındığında, halk temsilcilerinin mali desteği ile uygulanır. Üretim sıçramasını kapatırlar: üretimi durdurmak, üretimi durdurmak için yeni kurallar yazarlar.
