نوشته های مشابه
لذت جویی و لذت پرستی بخودی خود یک مکتب است و طرفداران زیادی دارد وهدونیزم هم گفته می شود. مثلا لذت غذا خوردند و لذت جنسی و غیره. اغلب لذت ها را مخالف خواست خدا می دانند لذا برای کامجویی بیشتر بهتر می دانند که با خدا قهر باشند. در حالیکه برعکس است. بهترین لذت ها نزد خدا است. زیرا اساسا احساس لذت را خداوند در انسان بوجود آورده. برای اینکه ماهیت لذت روشن تر شود مثالی بزنیم: همه مردم از خوردن زیاد لذت می برند. حالا اگر شما را در خانه ای حبش کنند و بهترین غذاها را بدهند چه احساسی خواهید داشت؟ مثل پرنده ای که در قفس است یا سگی که قلاده دور گردنش است. آیا لذت آزادی بیشتر است یا لذت خوردن؟ حالا اگر به شما اجازه دهند که هرچه می خواهید بخورید ولی اجازه توالت رفتن نداشته باشید. خواهید دید موقعی که اجازه توالت پیدا می کنید از دفع کردن غذا، بیشتر از خوردن غذا لذت می برید.وقتی دندان نباشد لذت غذا اصلا به نظر نمی رسد یا اگر بویایی و چشایی دچار ضعف باشد. بنا بر این لذت امری ذاتی نیست. برحسب موقعیت و یا زجر هایی که دیده ایم تغییر می کند. مثلا ما فکر می کنیم وقتی گوسفندی را سر می بریم، او ناراحت می شود. ولی گفته شده چون در جهت تکامل است او لذت می برد. زیرا می داند بعد از چند لحظه دیگر گوشت تن انسان می شود. پس اگر لذت را تعریف بکنیم به معنی کشش بسوی تکامل و توسعه است. انسانی که قد می کشد خوشحال است ولی کسی که قد او ثابت مانده ناراحت است. مادری که بچه ای می زاید گرچه درد می کشد ولی خوشحال است که ثمره نه ماه بار داری را می بیند. لذت مادر شدن به همین سختی هایش بستگی دارد. و لذا اگر بچه ای را از سر راه پیدا کند لذت او فرق می کند. یا حتی بچه شوهر جدیدش اصلا برایش لذت ندارد. لذا میتوان گفت: هر لذتی که در جهت خدایی باشد ماندگار و واقعی است. و لذتهای دیگر توهم است. در قران ذکر شده که در بهشت شراب هایی هست که مانند شراب دنیا سردرد ایجاد نمی کند. و شیر و عسلهایی در جویهایی روان است، که سردی نمی زند. معنی اش این است که لذت های دنیایی ممکن است لذت واقعی نباشد. ولی لذت های اخروی واقعی و دائمی است. یکی از دلایلی که لذت های غیر خدایی را زجر آور می کند، ناپایداری ان است. این ناپایداری هم در درون انسان اتفاق می افتد و هم در بیرون. مصرف چند بار بهترین غذا باعث یکنواختی می شود و انسان از درون زجر می کشد. و به دنبال تغییر هست. از بیرون هم فقط مقدار معینی شما می توانید غذا بخورید. لذا در حسرت نخوردن بقیه باقی می مانید. اگر ان را ذخیره کنید هم بدرد نمی خورد زیرا ذائقه شما را کور می کند. در مسائیل دیگر هم همینطور است: گفته می شود اگر تمام زنهای دنیا را برای مردی بگذارند باز چشم به افق می دوزد که آیا کس دیگری هم هست؟ وبرعکس ان هم اگر همه دنیا به خواستگاری زنی بیاید باز هم منتظر یک مرد افسانه ای سوار بر اسب سفید است. و این ناپایداری از دوجهت انسان را زجر می دهد یا درواقع آتش درون او را شعله ور می کند: از یک جهت که ظرفیت همین مقدار را هم ندارد. اگر روی میز شما انواع غذا باشد، غم شما آغاز می شود: از کدام بخورد که زود سیر نشود! و اگر هم یک غذا باشد یا اصلا غذایی نباشد غصه شما این است که چرا برای شما غذایی وجود ندارد. لذا در این موارد انسان با خدا قهر می کند. تصور ایجاد تبعیض است که او را به شرک می کشاند. به همین جهت گفته اند: در مسائل مالی و اقتصادی به افراد زیر دست نگاه کنید و در مسائل معنوی به افراد بالا دست. در حالت اولی نگاه شما به بالا دست شما را به توهم تبعیض می کشاند که گاه تا مرز افسردگی پیش می رود. و در حالت دوم باعث می شود تا علم بیشتری بیاموزید. و لذت علم بالاترین لذت ها است زیرا هیچگاه سیری ندارد. و شما هرچه بخواهید می توانید یاد بگیرید. بنا براین عاقلترین افراد کشانی هستند که به دنبال لذت های ابدی باشند نه لذت های آنی و دردسر ساز. و لذت های ابدی هم فقط با اطاعت خدا میسر است.
The highest pleasure
Hedonism is a school by itself and has many fans and is also called hedonism. For example, the pleasure of eating and the pleasure of sex, etc. Most people consider pleasures to be against God’s will, so they think it is better to be angry with God for more pleasure. While it is the opposite. The best pleasures are with God. Because basically God created the feeling of pleasure in man. To make the nature of pleasure clearer, let’s take an example: All people enjoy eating a lot. How would you feel if they locked you in a house and gave you the best food? Like a bird in a cage or a dog with a collar around its neck. Is the pleasure of freedom greater or the pleasure of eating? Now, if they allow you to eat whatever you want, but you are not allowed to go to the toilet. You will see that when you are allowed to go to the toilet, you enjoy eating food more than excreting food. When there are no teeth, the pleasure of eating does not appear at all, or if the sense of smell and taste are weak. Therefore, pleasure is not intrinsic. It changes according to the situation or the sufferings we have seen. For example, we think that when we head a sheep, it gets upset. But it has been said that because it is in the direction of evolution, he enjoys it. Because he knows that after a few moments the flesh will become a human body. So if we define pleasure, it means pulling towards evolution and development. A person who grows taller is happy, but a person whose height remains the same is sad. A mother who gives birth to a child, although she is in pain, but she is happy to see the fruit of nine months of pregnancy. The joy of motherhood depends on its difficulties. And therefore, if he finds a child on the way, his pleasure is different. Or even her new husband’s child is not fun for her at all. Therefore, it can be said: any pleasure that is in the direction of God is permanent and real. And other pleasures are illusions. It is mentioned in the Qur’an that there are wines in heaven that do not cause headaches like the wines of the world. And there is milk and honey in rivers that do not feel cold. It means that worldly pleasures may not be real pleasures. But the pleasures of the hereafter are real and permanent. One of the reasons that make ungodly pleasures painful is their impermanence. This instability happens both inside and outside of man. Consuming the best food several times causes monotony and a person suffers from the inside. and is looking for change. You can only eat a certain amount from outside. Therefore, you remain in the regret of others. If you save it, it won’t help because it will blind your taste. It is the same in other matters: it is said that if all the women in the world are left for a man, he will look to the horizon to see if there is anyone else. And on the contrary, if the whole world comes to propose a woman, it is still waiting for a legendary man riding a white horse. And this instability torments a person in two ways, or actually ignites the fire inside him: on the one hand, it does not have the same capacity. If there are all kinds of food on your table, your grief will begin: which one should you eat so that you don’t get full soon! And if it is a food or no food at all, your grief is why there is no food for you. Therefore, in these cases, man is angry with God. It is the idea of creating discrimination that leads him to polytheism. That’s why they said: In financial and economic matters, look at the people below you, and in spiritual matters, look at the people above you. In the first case, your upward gaze leads you to the illusion of discrimination, which sometimes reaches the border of depression. And in the second case, it makes you learn more science. And the pleasure of knowledge is the highest pleasure because it is never satisfied. And you can learn whatever you want. Therefore, the wisest people are those who seek eternal pleasures, not immediate and troublesome pleasures. And eternal pleasures are possible only by obeying God.
أعلى متعه
مذهب المتعه هی مدرسه فی حد ذاتها ولها العدید من المعجبین وتسمى أیضًا مذهب المتعه. مثلاً لذه الأکل ولذه الجنس ونحو ذلک. معظم الناس یعتبرون الملذات ضد إراده الله، لذلک یعتقدون أنه من الأفضل أن یغضبوا من الله من أجل المزید من المتعه. فی حین أن الأمر على العکس من ذلک. أفضل النعم عند الله . لأن الله خلق شعور المتعه فی الإنسان. ولجعل طبیعه المتعه أکثر وضوحا، دعونا نأخذ مثالا: کل الناس یستمتعون بتناول الطعام کثیرا. ما هو شعورک لو حبسوک فی بیت وقدموا لک أفضل طعام؟ مثل طائر فی قفص أو کلب یطوق رقبته. هل لذه الحریه أعظم أم لذه الأکل؟ الآن، إذا سمحوا لک بتناول ما ترید، لکن لا یُسمح لک بالذهاب إلى المرحاض. سترى أنه عندما یسمح لک بالذهاب إلى المرحاض فإنک تستمتع بتناول الطعام أکثر من إخراج الطعام، وعندما لا تکون هناک أسنان لا تظهر متعه الأکل على الإطلاق، أو إذا کانت حاسه الشم والتذوق ضعیفه. ولذلک فإن المتعه لیست جوهریه. یتغیر حسب الموقف أو المعاناه التی رأیناها. على سبیل المثال، نعتقد أننا عندما نرأس خروفًا، فإنه ینزعج. ولکن قیل أنه یستمتع به لأنه فی اتجاه التطور. لأنه یعلم أنه بعد لحظات قلیله سیصبح الجسد جسد إنسان. فإذا قمنا بتعریف المتعه، فهی تعنی الاندفاع نحو التطور والتطور. الشخص الذی یزداد طوله یکون سعیدا، ولکن الشخص الذی یبقى طوله على حاله هو حزین. الأم التی تلد طفلاً، رغم أنها تتألم، لکنها تسعد برؤیه ثمره تسعه أشهر من الحمل. فرحه الأمومه تعتمد على صعوباتها. وبالتالی، إذا وجد طفلا فی الطریق، فإن سعادته مختلفه. أو حتى طفل زوجها الجدید لا یمثل متعه لها على الإطلاق. ولذلک یمکن القول: کل لذه کانت فی اتجاه الله فهی دائمه وحقیقیه. وغیرها من المتع هی أوهام. وقد ذکر فی القرآن أن فی الجنه خموراً لا تسبب الصداع مثل خمور الدنیا. وفی الأنهار لبن وعسل لا یبرد. وهذا یعنی أن الملذات الدنیویه قد لا تکون ملذات حقیقیه. لکن متع الآخره حقیقیه ودائمه. أحد الأسباب التی تجعل الملذات الشریره مؤلمه هو عدم ثباتها. یحدث عدم الاستقرار هذا داخل الإنسان وخارجه. إن تناول أفضل الأطعمه عده مرات یسبب الرتابه ویعانی الإنسان من الداخل. ویبحث عن التغییر. یمکنک تناول کمیه معینه فقط من الخارج. لذلک تبقى فی ندم الآخرین. إذا قمت بحفظه، فلن یساعدک ذلک لأنه سیعمى ذوقک. وهکذا فی الأمور الأخرى: یقال: لو بقی نساء العالم کله للرجل، فإنه سینظر إلى الأفق لیرى هل هناک غیره. وعلى العکس من ذلک، إذا جاء العالم کله لیتقدم لخطبه امرأه، فإنه لا یزال ینتظر رجلاً أسطوریاً یمتطی حصاناً أبیض. وهذا عدم الاستقرار یعذب الإنسان بطریقتین، أو فی الواقع یشعل النار بداخله: من ناحیه، لیس له نفس القدره. إذا کان هناک جمیع أنواع الطعام على طاولتک، فسیبدأ حزنک: أی نوع یجب أن تأکله حتى لا تشبع قریبًا! وإن کان طعامًا أو لا طعامًا على الإطلاق، فحزنک هو عدم وجود طعام لک. لذلک، فی هذه الحالات، یکون الإنسان غاضبًا من الله. وفکره خلق التمییز هی التی تقوده إلى الشرک. ولهذا قالوا: فی الأمور المالیه والاقتصادیه انظر إلى من هو أسفل منک، وفی الروحانیات انظر إلى من فوقک. فی الحاله الأولى، نظرتک إلى الأعلى تقودک إلى وهم التمییز الذی یصل أحیاناً إلى حد الاکتئاب. وفی الحاله الثانیه یجعلک تتعلم المزید من العلوم. ولذه المعرفه هی أعلى اللذه لأنها لا تشبع أبدا. ویمکنک أن تتعلم ما ترید. ولذلک فإن أحکم الناس هم الذین یبحثون عن الملذات الأبدیه، ولیس الملذات العاجله والمزعجه. والمتع الأبدیه لا یمکن تحقیقها إلا بطاعه الله.
Ən yüksək zövq
Hedonizm özlüyündə bir məktəbdir və çoxlu pərəstişkarları var və buna hedonizm də deyilir. Məsələn, yeməkdən həzz almaq və cinsi əlaqədən həzz almaq və s. İnsanların çoxu ləzzətləri Allahın iradəsinə zidd hesab edir, ona görə də daha çox ləzzət üçün Allaha qəzəblənməyi daha yaxşı hesab edirlər. Halbuki əksinədir. Ən gözəl ləzzətlər Allah yanındadır. Çünki insanda ləzzət hissini əsasən Allah yaradıb. Zövqün mahiyyətini daha aydın göstərmək üçün bir misal çəkək: Bütün insanlar yeməkdən çox zövq alırlar. Sizi bir evə qapanıb ən yaxşı yeməyi versəydilər, necə hiss edərdiniz? Qəfəsdəki quş və ya boynunda yaxası olan it kimi. Azadlığın həzzi daha böyükdür, yoxsa yemək ləzzəti? İndi nə istəsən yeməyə icazə versələr, amma tualetə getməyə icazə verilmir. Görəcəksən ki, tualetə getməyə icazə veriləndə yemək ifraz etməkdən daha çox yemək yeməkdən həzz alırsan.Dişlər olmadıqda yeməkdən həzz heç görünmür və ya qoxu və dad hissi zəifdirsə. Buna görə də həzz daxili deyil. Vəziyyətə və ya gördüyümüz əzablara görə dəyişir. Məsələn, elə bilirik ki, qoyunun başına keçəndə o, əsəbləşir. Amma təkamül istiqamətində olduğu üçün ondan həzz aldığı deyilir. Çünki bilir ki, bir neçə dəqiqədən sonra ət insan bədəninə çevriləcək. Deməli, həzzi müəyyən etsək, bu, təkamül və inkişafa doğru çəkilmək deməkdir. Boyu böyüyən insan xoşbəxtdir, boyu dəyişməz qalan insan isə kədərlidir. Uşaq dünyaya gətirən ana, ağrı çəksə də, doqquz aylıq hamiləliyin bəhrəsini görüb sevinir. Analıq sevinci onun çətinliklərindən asılıdır. Və ona görə də yolda uşaq tapırsa, onun zövqü başqadır. Yaxud yeni ərinin uşağı belə onun üçün heç əyləncəli deyil. Buna görə də demək olar: Allah yolunda olan hər bir ləzzət daimi və həqiqidir. Digər zövqlər isə illüziyalardır. Quranda deyilir ki, cənnətdə dünya şərabları kimi baş ağrısına səbəb olmayan şərablar vardır. Soyuq hiss olunmayan çaylarda isə süd və bal var. Bu o deməkdir ki, dünya ləzzətləri həqiqi ləzzət olmaya bilər. Amma axirət ləzzətləri həqiqi və daimidir. Allahsız ləzzətləri ağrılı edən səbəblərdən biri də onların daimi olmamasıdır. Bu qeyri-sabitlik insanın həm daxilində, həm də xaricində baş verir. Ən yaxşı yeməyi bir neçə dəfə istehlak etmək monotonluğa səbəb olur və insan daxildən əziyyət çəkir. və dəyişiklik axtarır. Çöldən ancaq müəyyən miqdarda yeyə bilərsiniz. Buna görə də başqalarının peşmanlığında qalırsınız. Saxlasanız faydası olmaz, çünki zövqünüzü kor edər. Başqa məsələlərdə də belədir: deyirlər ki, dünyadakı bütün qadınlar kişiyə qalsa, o, üfüqə baxacaq ki, görək başqası varmı. Əksinə, bütün dünya qadına evlənmə təklifi etsə, hələ də ağ atlı əfsanəvi kişini gözləyir. Və bu qeyri-sabitlik insana iki cür əzab verir və ya əslində onun daxilindəki odu alovlandırır: bir tərəfdən də eyni tutuma malik deyil. Süfrənizdə hər cür yemək varsa, dərdiniz başlayacaq: hansını yemək lazımdır ki, tez toxmayasınız! Və əgər yeməkdirsə və ya heç yemək yoxdursa, sizin kədəriniz sizin üçün yemək olmamasıdır. Ona görə də bu hallarda insan Allaha qəzəblənir. Onu şirkə sürükləyən ayrı-seçkilik yaratmaq fikridir. Ona görə də deyirdilər: Maliyyə və iqtisadi məsələlərdə özündən aşağıda olanlara, mənəvi məsələlərdə isə yuxarıdakı insanlara bax. Birinci halda, yuxarıya baxmağınız sizi ayrı-seçkilik illüziyasına aparır, bu illüziya bəzən depressiya sərhədinə çatır. İkinci halda isə daha çox elm öyrənməyə vadar edir. Elmin ləzzəti isə heç vaxt doymadığı üçün ən yüksək həzzdir. Və istədiyinizi öyrənə bilərsiniz. Buna görə də ən ağıllı insanlar ani və əziyyətli ləzzətlər deyil, əbədi ləzzətlər axtaranlardır. Əbədi ləzzətlər isə ancaq Allaha itaət etməklə mümkündür.
