نوشته های مشابه
دور کاری و دور اندیشی امام سجاد
برخی ها تصور می کنند که امامزاده ها نقش فانتزی دارند و یا مانند خوادث تاریخی ان را پراکنده و بی ربط می دانند. در حالیکه امامزاده ها تاریخ ۱۴۰۰ساله برای ایران را به روز کرده اند. و حضور انها در ایران و مخصوصا در تهران بدون اجازه و یا دستور پدرانشان که معصومین عیهما سلام است نبوده. مگر میشود هفت نفر از فرزندان امام سجاد در تهران باشند و امام سجاد توجهی به تهران نکرده باشد؟ درواقع برخلاف تصور عامه امامزاده ها سازماندهی بزرگی هستند که در طول ۱۵قرن از ایران محافظت کرده اند و قدرت سایه در ایران بوده اند. برای درک اهمیت این موضع در دوبخش مطلب را پی می گیرم: اول در زمان حیات ایشان. اغلب امامزادگان در زمان حیات خود شبکه اطلاعاتی و امنیتی بودند برای حفظ سرزمین های اسلامی و بخصوص ایران. زیرا برخلاف تصور عامه که آنها را مرده می پندارند. آنها تمام عمر خود را به ترویج و تبلیغ اسلام گذرانده و حتی زندگی خود را بر سر این ماموریت داده اند. و همه آنها شهید شده اند.بطور نمونه، حضرت علی ع بارها به ایران آمده و در جای جای ایران ابادی و شهر و چشمه به نام ایشان است. علی آباد یا حسین آباد یا حسن آباد ما کم نداریم حتی چشمه علی یا علی بلاغی نشان توسعه کشاوری و عمران در سطح ایران فعلی بوده است. امام علی به فارسی هم حرف می زده و حتی برای خواستگاری دوپسرش با شاهزده های ایرانی با انها فارسی صحبت کرده است. ایشان فرزند خود اهل ابن علی را در تهران مستقر می کند که این شخص بعد از عمری فقاهت و دینداری در خیابان خراسان تهران دفن هستند. همین ازدواج شهربانو با امام حسین ثمره اش امام سجاد است که امام چهارم شیعیان می باشد. امام حسین ع هم نظر خاصی به ایران داشته اند بطوریکه در زمان محاصره اولیه در کربلا از ایشان دعوت شد تا به ایران فرار کند. اما ایشان فرمودند سناریوی خداوندی مرا در اینجا کشته شده می خواهد.(شاء ان یراک قتیلا) در همان کربلا ایرانی ها همراه ایشان بودند و بعد از واقعه کربلا در قیامها و مخصوصا قیام مختار نقش مهمی داشتند. اما سجاد با اینکه در یمن طرفداران زیادی داشت ولی برای امنیت فرزندانش آنها را به تهران اعزام می فرماید. حتی انگیزه عمرسعد برای شهادت امام حسین ع را فرمانداری تهران(ملک ری) عنوان می کنند که امام حسین به ایشان می گوید: خیال خام است و وعده پوچ! زیرا تو از گندم ری نخواهی خورد. و چنین هم شد. زیرا بجای فرمانداری ری به دست مختار و کیان ایرانی دستگیر و کشته شد. فقط مدت کوتاهی طرفداران یزید در تهران حاکم بودند و علت اینکه آن را تهران نامیدند این بود که اعراب وقتی به قله های توچال یا دماوند نگاه کردند فکر کردندانتهای دنیا است! هنوز هم افغان ها به انتهای راه ته شدن می گویند. تهران یعنی ته رانندگی و راندن. یزیدیان آن زمان پس از کشته شدن شهدا سر های مبارک ۷۲تن را جدا کردند و فقط یازده تا از مهمترین انها را برای یزید به کاخ سبز معاویه فرستادند که اکنون در دمشق محل زیارت است. مابقی را مانند اعلامیه های امروز به سراسر دنیای ان روز فرستادند تا مردم را از سر بریده بترسانند. یکی از انها در تهران و دیگری در ماهین هست. در تهران فرزند امام حسن(قاسم داماد شهید) در امامزاده قاسم در شمران است که کلمه شمر هم به همین دلیل به انجا اطلاق می شود. دیگری هم بنام باش امامزده در ماهین است و برخی ها آنجا را سردان یا سمیران و و یا همان شمران هم می نامند. و درنقشه نزدیکی ماهین بنام سیردان ثبت شده است. بخش دوم پس از شهید شدن این افراد است که غالبا توسط هسته های مقاومت بدن آنها مخفی و در اعماق زمین نگهداری می شد و تا مدتها مخفیانه زیارت می شدند. ولی با این زیارت ها در واقع هسته های مقاومت دولت در سایه را تشکیل داده و به امور مردم رسیدگی می کردند. حتی بساری از انان در ایجاد دولت های شیعه در تهران موثر بودند. و کلمه طهران به طاهریان اولین حکومت شیعی منسوب است که فرزند امام موسی کاظم ، ملک خاتون آنها در همان خیابان خراسان نزدیک اهل علی از ان جمله هست.
Imams’ attention to the city of Tehran
Some people think that imamzadehs have a fantasy role or they consider them scattered and irrelevant like historical stories. While the Imamzades have updated the history of 1400 years for Iran. And their presence in Iran, especially in Tehran, was not without the permission or order of their fathers, who are innocent. Is it possible that seven of Imam Sajjad’s children are in Tehran and Imam Sajjad did not pay attention to Tehran? In fact, contrary to popular belief, Imamzadehs are a great organization that has protected Iran during the 15th century and has been a shadow power in Iran. To understand the importance of this position, I will follow the article in two parts: first, during his lifetime. During their lifetime, most Imamzadegans were intelligence and security networks to protect Islamic lands, especially Iran. Because contrary to popular belief, they think they are dead. They have spent their whole lives promoting Islam and have even given their lives for this mission. And all of them have been martyred. For example, Hazrat Ali came to Iran many times and there are buildings, cities and springs named after him in many places in Iran. Ali Abad, Hossein Abad, or Hassan Abad, we do not have a shortage, even Cheshme Ali or Ali Balaghi has been a sign of agricultural and civil development at the level of current Iran. Imam Ali also spoke Persian and even spoke Persian to Iranian princes for his two sons’ proposal. He settled his son Ibn Ali in Tehran, who is buried in Tehran’s Khorasan street after a lifetime of jurisprudence and piety. Shahrabano’s marriage with Imam Hossein is the result of Imam Sajjad, who is the fourth imam of Shiites. Imam Hossein (AS) also had a special opinion about Iran, so that during the initial siege in Karbala, he was invited to flee to Iran. But he said that the scenario of God wants me to be killed here. (Shaa an Yarak Qatila) In the same Karbala, Iranians were with them and after the Karbala incident, they played an important role in the uprisings, especially Mukhtar’s uprising. Although Sajjad had many fans in Yemen, he sent them to Tehran for the safety of his children. Even Omar Saad’s motive for the martyrdom of Imam Hossein (a.s.) is attributed to the governor of Tehran (Molk Ray), who Imam Hossein said to him: “The imagination is crude and the promise is empty!” Because you will not eat wheat. And so it happened. Because instead of the governorship of Ray, he was arrested and killed by Mukhtar and Kian Irani. Yazid’s supporters were in power in Tehran for a short time and the reason why it was called Tehran was that the Arabs thought it was the end of the world when they looked at Tochal or Damavand peaks! Afghans still call it the end of the road. Tehran means driving and driving. After the martyrs were killed, the Yazidis of that time beheaded 72 people and sent only eleven of the most important ones to Muawiya’s Green Palace, which is now a place of pilgrimage in Damascus. The rest, like today’s announcements, were sent all over the world that day to scare people. One of them is in Tehran and the other is in Mahin. In Tehran, the son of Imam Hassan (son-in-law of the martyr Qasim) is in Imamzadeh Qasim in Shamran, which is why the word Shamr is also referred to there. The other one is called Bash Imamzadeh in Mahin and some people call it Sardan or Samiran or Shamran. And it is recorded in the map near Mahin as Sirdan. The second part is after the martyrdom of these people, whose bodies were often hidden and kept deep in the ground by the resistance cores, and they were secretly visited for a long time. But with these pilgrimages, they actually formed the cores of the shadow government’s resistance and took care of people’s affairs. Even many of them were effective in creating Shia governments in Tehran. And the word “Tehran” is attributed to the Taherians, the first Shia government, and the son of Imam Musa Kazem, their wife Malik, in the same street of Khorasan, near Ahl Ali, is one of them.
اهتمام الأئمه بمدینه طهران
یعتقد البعض أن الأئمه یلعبون دورًا خیالیًا ، أو أنهم یعتبرونهم مبعثرون وغیر مهمین مثل القصص التاریخیه. بینما قام الإمامزاد بتحدیث تاریخ ۱۴۰۰ عام لإیران. ووجودهم فی إیران ، وخاصه فی طهران ، لم یکن بغیر إذن أو أمر آبائهم الأبریاء. هل یعقل أن یکون سبعه من أبناء الإمام سجاد فی طهران والإمام سجاد لم ینتبه إلى طهران؟ فی الواقع ، خلافًا للاعتقاد السائد ، فإن الإمام الزاده هم منظمه عظیمه قامت بحمایه إیران خلال القرن الخامس عشر وکانت قوه ظل فی إیران. لفهم أهمیه هذا المنصب ، سأتابع المقال فی جزأین: الأول ، خلال حیاته. خلال حیاتهم ، کان معظم الإمامزادغان عباره عن شبکات استخباراتیه وأمنیه لحمایه الأراضی الإسلامیه ، وخاصه إیران. لأنهم ، على عکس الاعتقاد السائد ، یعتقدون أنهم ماتوا. لقد أمضوا حیاتهم کلها فی الترویج للإسلام وضحوا بأرواحهم من أجل هذه المهمه. وقد استشهدوا جمیعاً ، فمثلاً جاء حضره علی إلى إیران عده مرات وهناک مبان ومدن وینابیع سمیت باسمه فی أماکن کثیره فی إیران. علی آباد ، حسین آباد ، أو حسن آباد ، لیس لدینا نقص ، حتى تشیشمی علی أو علی بلاغی کانا علامه على التنمیه الزراعیه والمدنیه على مستوى إیران الحالیه. تحدث الإمام علی أیضًا بالفارسیه وتحدث بالفارسیه إلى الأمراء الإیرانیین من أجل عرض ابنیه. استقر ابنه ابن علی فی طهران ، ودفن فی شارع خراسان بطهران بعد حیاه من الفقه والتقوى. زواج شهرابانو من الإمام الحسین هو نتیجه الإمام سجاد ، وهو رابع إمام للشیعه. کما کان للإمام الحسین (ع) رأی خاص بشأن إیران ، فدعی خلال الحصار الأولی لکربلاء للهروب إلى إیران. لکنه قال إن سیناریو الله یریدنی أن أقتل هنا. على الرغم من أن سجاد کان لدیه العدید من المعجبین فی الیمن ، إلا أنه أرسلهم إلى طهران من أجل سلامه أطفاله. حتى أن دافع عمر سعد لاستشهاد الإمام الحسین (ع) منسوب إلى حاکم طهران (مولک رای) الذی قال له الإمام الحسین: “الخیال فظ والوعد فارغ!” لأنک لن تأکل القمح. وهذا ما حدث. لأنه بدلاً من حاکم رای ، تم اعتقاله وقتله على ید مختار وکیان إیرانی. کان أنصار یزید فی السلطه فی طهران لفتره قصیره والسبب فی تسمیتها بطهران هو أن العرب اعتقدوا أنها نهایه العالم عندما نظروا إلى قمم توشال أو دماوند! ما زال الأفغان یسمونه نهایه الطریق. طهران تعنی القیاده والقیاده. بعد مقتل الشهداء ، قطع الأیزیدیون فی ذلک الوقت ۷۲ شخصًا وأرسلوا ۱۱ فقط من أهمهم إلى القصر الأخضر فی معاویه ، وهو الآن مکان للحج فی دمشق. أما البقیه ، مثل إعلانات الیوم ، فقد تم إرسالها إلى جمیع أنحاء العالم فی ذلک الیوم لإخافه الناس. أحدهما فی طهران والآخر فی ماهین. فی طهران ، یوجد ابن الإمام الحسن (صهر الشهید قاسم) فی إمام زاده قاسم فی شمران ، ولهذا یشار إلى کلمه شمر هناک أیضًا. والآخر یسمى باش إمام زاده فی ماهین وبعض الناس یسمیه سردان أو سمیران أو شمران. وهی مسجله فی الخریطه القریبه من ماهین باسم سیردان. الجزء الثانی بعد استشهاد هؤلاء الأشخاص الذین غالبًا ما کانت جثثهم تخفی وتحتفظ بها نوى المقاومه فی أعماق الأرض ، وقد تمت زیارتهم سراً لفتره طویله. لکن مع هذه الحج ، شکلوا فی الواقع نواه مقاومه حکومه الظل وتهتموا بشؤون الناس. حتى أن الکثیر منهم کانوا فعالین فی إنشاء حکومات شیعیه فی طهران. وتنسب کلمه “طهران” إلى الطاهریین ، الحکومه الشیعیه الأولى ، ومن بینهم ابن الإمام موسى کاظم ، زوجته مالک ، فی نفس شارع خراسان ، بالقرب من أهل علی.
İmamların Tehran şəhərinə diqqəti
Bəziləri imamzadələrin fantaziya rolu olduğunu düşünür və ya tarixi hekayələr kimi onları dağınıq və yersiz hesab edirlər. İmamzadələr isə İran üçün 1400 illik tarixi yeniləmişlər. Və onların İranda, xüsusən də Tehranda olması günahsız atalarının icazəsi və əmri olmadan olmayıb. Ola bilərmi ki, İmam Səccadın 7 övladı Tehrandadır və İmam Səccad Tehrana fikir verməsin? Əslində, məşhur inancın əksinə olaraq, İmamzadələr 15-ci əsrdə İranı qoruyan və İranda kölgə gücü olan böyük bir təşkilatdır. Bu vəzifənin əhəmiyyətini anlamaq üçün məqaləni iki hissədə izləyəcəm: birincisi, sağlığında. İmamzadələrin əksəriyyəti sağ olduqları müddətdə İslam torpaqlarını, xüsusən də İranı qorumaq üçün kəşfiyyat və təhlükəsizlik şəbəkələri olublar. Çünki məşhur inancın əksinə olaraq, özlərini ölü hesab edirlər. Onlar bütün ömürlərini İslamın təbliğinə sərf etmişlər və hətta bu missiya üçün canlarını da vermişlər. Və onların hamısı şəhid olub.Məsələn, Həzrət Əli dəfələrlə İrana gəlib və İranın bir çox yerində onun adına tikililər, şəhərlər, bulaqlar var. Əli Abad, Hossein Abad, ya Həsən Abad, bizdə çatışmazlıq yoxdur, hətta Çeşmə Əli və ya Əli Bəlaği indiki İran səviyyəsində kənd təsərrüfatı və mülki inkişafın əlaməti olub. İmam Əli də farsca danışırdı və hətta iki oğlunun təklifi üçün İran şahzadələri ilə farsca danışırdı. O, bir ömür fiqh və təqva ilə məşğul olduqdan sonra Tehranın Xorasan küçəsində dəfn edilən oğlu İbn Əlini Tehranda yerləşdirdi. Şəhrabanonun İmam Hüseynlə evliliyi şiələrin dördüncü imamı olan İmam Səccadın nəticəsidir. İmam Hüseynin (ə) də İran haqqında xüsusi fikri var idi ki, Kərbəlada ilkin mühasirə zamanı onu İrana qaçmağa dəvət etdilər. Amma dedi ki, Allahın ssenarisi mənim burada öldürülməyimi istəyir.(Şaa an Yarak Qatila) Həmin Kərbəlada iranlılar da onlarla idilər və Kərbəla hadisəsindən sonra qiyamlarda, xüsusən də Muxtarın qiyamında mühüm rol oynadılar. Səccadın Yəməndə çoxlu pərəstişkarı olsa da, uşaqlarının təhlükəsizliyi üçün onları Tehrana göndərdi. Hətta Ömər Səədin İmam Hüseynin (ə) şəhadətinin motivi Tehran valisi (Molk Rey) ilə əlaqələndirilir ki, İmam Hüseyn ona belə demişdir: “Xəyal kobud, vəd boşdur!” Çünki siz buğda yeməyəcəksiniz. Və belə də oldu. Çünki Rey qubernatorluğu əvəzinə Muxtar və Kian İrani tərəfindən həbs edilərək öldürüldü. Yezidin tərəfdarları Tehranda qısa müddət ərzində hakimiyyətdə olmuşlar və onun Tehran adlandırılmasının səbəbi o idi ki, ərəblər Toçal və ya Dəmavənd zirvələrinə baxanda dünyanın sonu olduğunu düşünürdülər! Əfqanlar hələ də yolun sonu deyirlər. Tehran sürmək və sürmək deməkdir. Şəhidlər öldürüldükdən sonra o dövrün yezidiləri 72 nəfərin başını kəsdilər və ən mühümlərindən yalnız on birini Müaviyənin indi Şamda ziyarətgah olan Yaşıl Sarayına göndərdilər. Qalanları, bugünkü elanlar kimi, insanları qorxutmaq üçün həmin gün dünyanın hər yerinə göndərildi. Onlardan biri Tehranda, digəri isə Məhindədir. Tehranda İmam Həsənin (şəhid Qasimin kürəkəni) oğlu Şamranda İmamzadə Qasımdadır, ona görə də orada Şəmr sözünə işarə edilir. O birisinə Məhində Baş İmamzadə, bəziləri isə Sərdan, Samiran, Şamran deyirlər. Və xəritədə Mahin yaxınlığında Sirdan kimi qeyd olunub. İkinci hissə isə cəsədləri tez-tez müqavimət özəyi ilə torpağın dərinliklərində gizlədilən və uzun müddət gizli ziyarət edilən bu insanların şəhadətindən sonradır. Amma bu ziyarətlərlə əslində kölgə hökumətinin müqavimətinin özəyini təşkil etdilər və insanların işlərinə baxdılar. Hətta onların bir çoxu Tehranda şiə hökumətlərinin yaradılmasında təsirli idi. Və “Tehran” kəlməsi ilk şiə hökuməti olan tahirilərə aid edilir və Xorasanın eyni küçəsində, Əhli-Əlinin yaxınlığında İmam Musa Kazimin oğlu, həyat yoldaşı Malik də onlardandır.
