مرز بین فقه حکومتی و فقه تقیه مرزهای زمینی یا سرزمینی نیست لذا حضرت علی می فرماید که خداوند از علما تعهد گرفته کهدر مبارزه با ظلم لحظه ای ملاحظه و آرام و قرار نداشته باشند. یعنی دانشمندان و فقها نمی توانند از زیر بار مبارزه با ستمگران شانه خالی کنند. باید هرجا که هستند با ظلم مبارزه کنند حتی اگر مبسوط الید نباشند. پس گستره فقه حکومتی جهانشمول بوده و در کنار فقه تقیه جهان را اداره می کند تا مبادا نسل بشر منقرض شود. زیرا ظالمان به معنی قتل عام کنندگان بشریت هستند در حالیکه مومنان به حیات و افزایش جمعیت می کوشند. زیرا ظالمان از خدا قطع رابطه کرده و دنیا را محدود و امکانات را ثابت می بینند لذا دیگران را می کشند تا سهم بیشتری از دنیا داشته باشند.البته نهایت ظلم کشتار جمعی است، اما ابتدای ان محرومیت دیگران است. یعنی ظالم هم دو نوع فقه دارد! تا موقعی که دستش به قدرت نرسیده فقط افراد را محروم می کند: مثلا حقوق کارگر را کم می دهد یا بیمه نمی کند یا مالیات نمی پردازد تا آنها را برای خود جمع کند و به ثروت و قدرت برسد. طبیعتا کارگران اعتراض می کنند، دولت و بیمه اجراییه صادر می کند.لذا آنها مجبور می شوند کارگران و یا ماموران مالیات و بیمه را بکشند. جنگ همیشه به همین معنی است. یعنی تقابل منافع در محیط محدود. اما مومنان به کمک خدا نه تنها منابع را محدود نمی دانند و معتقدند هر سری برای خود روزی دارد. بلکه با شکر گزاری از خداوند منابع بیشتری را طلب می کنند. و لذا دوست دار افزایش جمعیت هستند تا تعداد دعا کنندگان بیشتر شود. مثال فیزیکی این بحث موضوع نفت ایران است. قبل از انقلاب همه می گفتند تا سی سال دیگر نفت تمام می شود و ایران باید برود گدایی! اما امروز پس از گذشت دوتا سی سال نه تنها نفت تمام نشده بلکه هر روز بر ذخایر ان اضافه می شود. زیرا با پیروزی انقلاب اسلامی سیرهای نفت بسته شد و قرار شد برای ایندگان ذخیره شود. و به مقدار محدودی صادر شود. و خداوند گفت من برای تامین نیاز آیندگان واجب ترم. یا اینکه داروین تمام دنیا را گشت و از همه موجودات یک نمونه آورد و کتاب بنیاد انواع را نوشت که جهان محدود است و موجودات همین ها هستند. اما اکنون ما شاهد هستیم که در اعماق جنگل ها یا دریاها فقط پروانه ها یک میلیون نوع دارند و ماهیان به انده دهها برابر جمعیت فعلی جهان غذا آماده کرده اند. مالتوس هم به همین سرنوشت دچار شد: وی می گفت جمعیت در حال افزایش است و با تناسب توانی رشد می کند ولی منابع محدود است و اگر هم رشد کند رشد عددی یا معادله درجه یک است. لذا باید جنگ و سیل و زلزله و بیماریهای مسری پدید اورند تا جلوی رشد جمعیت گرفته شود. اما مومنان در جهان جایزه می دهند تا تولید مثل افزایش یابد. زیرا می دانند اگر جمعیت زیاد شود نخبگان هم نسبت بهتری خواهند داست. به همین جهت مرزی بین عقاید کفر امیز و عقاید اسلامی وجود ندارد. حکومت اسلامی در تمام جهان حاکم است و در دل خود حکومت لیبرالها را هم از بین نمی برد. در حالیکه اگر حکومت لیبرالها بود همه دنیا را از بین می بردند تا خودشان به تنهایی صاحب زمین شود. قران هم وعده داده برخلاف عقیده ظالمان، دنیا را مستضعفین مالک خواهند شد. به همین جهت ائمه معصومین ما با ۱۴روایت، درجات مختلف فقه را تبیین کرده اند. از امام سجاد که در حصر کامل طالمان بوده تا امام رضا که تمام جهان آنروز را صاحب شده بود. از حضرت امام جعفر صادق که کار فرهنگی می کرد تا حضرت علی ع که می فرمود در اجرای حدود الهی رحم به کسی نباید کرد. و جهان نیز در سیطره امام دوازدهم هست که مدیریت می کند تا در دست ظالمان نباشد زیرا اگر مدیریت ایشان نبود لیبرالها دنیا را با جنگ سوم جهانی به کام نابودی می بردند. اما حکومت اوست که تمام سلاح ها را از کار انداخته و بیش از ۲۰هزار کلاهک هسته ای در مزرعه موشکی آمریکا و اسرائیل و اروپا خاک می خورند و زنگار می زنند. (لولا الحجه لساخت الارض باهلها) بنابر این ما خودمان هستیم که انتخاب کنیم بین فقه تقیه یا فقه حکومتی.
The border between governmental jurisprudence and taqiyyah jurisprudence
The border between governmental jurisprudence and taqiyyah jurisprudence is not an earthly or territorial border, therefore, Hazrat Ali says that God has made a commitment from the scholars that they do not have a moment of consideration, calmness and determination in the fight against oppression. This means that scholars and jurists cannot avoid the burden of fighting against oppressors. They should fight against oppression wherever they are, even if they are not in the country. Therefore, the scope of governmental jurisprudence is universal and along with taqiyyah jurisprudence, it governs the world so that the human race does not become extinct. Because the oppressors mean the murderers of humanity, while the believers are trying to live and increase the population. Because oppressors cut off their relationship with God and see the world as limited and the possibilities fixed, so they kill others in order to have a greater share of the world. It means that the tyrant has two types of jurisprudence. Until he reaches power, he only deprives people: for example, he lowers workers’ salaries, does not provide insurance, or does not pay taxes in order to collect them for himself and achieve wealth and power. Naturally, workers protest, the government issues executive insurance, so they are forced to kill workers or tax and insurance agents. War always means the same. It means the conflict of interests in a limited environment. But believers, with God’s help, not only do not consider resources limited and believe that every group has its own sustenance. Rather, they ask God for more resources out of gratitude. And therefore they like to increase the population so that the number of people praying will increase. A physical example of this debate is the Iranian oil issue. Before the revolution, everyone said that oil would run out in thirty years and Iran should go begging! But today, after two or thirty years, not only is the oil not exhausted, but its reserves are added every day. Because with the victory of the Islamic Revolution, the oil channels were closed and it was supposed to be saved for future generations. and be issued in limited quantities. And God said, I am obligated to meet the needs of future generations. Or that Darwin visited the whole world and took a sample of all the creatures and wrote the book Foundation of Species that the world is limited and the creatures are the same. But now we see that in the depths of forests or seas, only butterflies have a million species, and fishes have prepared food for dozens of times the current population of the world. Malthus suffered the same fate: he said that the population is increasing and grows proportionally, but the resources are limited and if it grows, it is a numerical growth or a first order equation. Therefore, wars, floods, earthquakes, and infectious diseases must be created to stop population growth. But believers in the world give a prize so that reproduction increases. Because they know that if the population increases, the elites will have a better ratio. For this reason, there is no boundary between blasphemous beliefs and Islamic beliefs. The Islamic government rules the whole world and does not destroy the liberal government in its heart. Whereas if it was the government of the liberals, they would destroy the whole world so that they alone could own the land. The Qur’an also promises that, contrary to the opinion of the oppressors, the world will be owned by the oppressed. For this reason, our infallible imams have explained different levels of jurisprudence with 14 narrations. From Imam Sajjad, who was in complete seclusion, to Imam Reza, who owned the whole world that day. From Hazrat Imam Jafar Sadiq, who did cultural work, to Hazrat Ali, who said that no mercy should be shown to anyone in the implementation of divine decrees. And the world is also under the control of the twelfth imam, who manages it so that it is not in the hands of tyrants, because if it were not for his management, the liberals would have destroyed the world with the third world war. But it is his government that disabled all the weapons and more than 20,000 nuclear warheads are rotting and rusting in the missile fields of America, Israel and Europe. Therefore, it is up to us to choose between taqiyyah jurisprudence or governmental jurisprudence.
الحد بین الفقه الحکومی والفقه التقیه
إن الحد الفاصل بین الفقه الحکومی والفقه التقیه لیس حدًا أرضیًا أو إقلیمیًا ، لذلک یقول حضره علی إن الله تعهد من العلماء أنه لیس لدیهم لحظه من الاعتبار والهدوء والعزم فی محاربه الظلم. وهذا یعنی أن العلماء والفقهاء لا یستطیعون التهرب من عبء النضال ضد الظالمین. یجب أن یحاربوا القمع أینما کانوا ، حتى لو لم یکونوا فی البلاد. لذلک ، فإن نطاق الفقه الحکومی عالمی ، وإلى جانب فقه التقیه ، فهو یحکم العالم حتى لا ینقرض الجنس البشری. لأن الظالمین هم قتله البشریه ، بینما المؤمنون یحاولون العیش وزیاده عدد السکان. لأن الظالمین یقطعون علاقتهم مع الله ویرون العالم محدودًا والإمکانیات ثابته ، لذلک یقتلون الآخرین من أجل الحصول على نصیب أکبر من العالم. معناه أن للطاغیه نوعان من الفقه. إلى أن یصل إلى السلطه ، فهو یحرم الناس فقط: على سبیل المثال ، یخفض رواتب العمال ، ولا یوفر التأمین ، أو لا یدفع الضرائب لیجمعها لنفسه ویحقق الثروه والسلطه. بطبیعه الحال ، یحتج العمال ، وتصدر الحکومه تأمینًا تنفیذیًا ، لذلک یضطرون إلى قتل العمال أو وکلاء الضرائب والتأمین. الحرب دائما تعنی الشیء نفسه. یعنی تضارب المصالح فی بیئه محدوده. لکن المؤمنین ، بعون الله ، لا یعتبرون الموارد محدوده فحسب ، بل یؤمنون بأن کل مجموعه لها قوتها الخاص. بدلاً من ذلک ، یطلبون من الله المزید من الموارد بدافع الامتنان. ولذلک فإنهم یرغبون فی زیاده عدد السکان حتى یزداد عدد المصلین. المثال المادی لهذا الجدل هو قضیه النفط الإیرانی. قبل الثوره کان الجمیع یقول إن النفط سینفد خلال ثلاثین عاماً وعلى إیران أن تتسول! لکن الیوم ، بعد عامین أو ثلاثین عامًا ، لم یتم استنفاد النفط فحسب ، بل تضاف احتیاطیاته یومیًا. لأنه مع انتصار الثوره الإسلامیه أغلقت القنوات النفطیه وکان من المفترض حفظها للأجیال القادمه. وتصدر بکمیات محدوده. وقال الله إنی ملتزم بتلبیه حاجات الأجیال القادمه. أو أن داروین زار العالم کله وأخذ عینه من جمیع المخلوقات وکتب کتاب أساس الأنواع أن العالم محدود والمخلوقات متشابهه. لکننا الآن نرى أنه فی أعماق الغابات أو البحار ، الفراشات فقط لدیها ملیون نوع ، والأسماک هی التی أعدت الطعام لعشرات المرات من سکان العالم الحالیین. عانى مالثوس من نفس المصیر: قال إن السکان یتزایدون وینموون بشکل متناسب ، لکن الموارد محدوده وإذا نمت فهی نمو عددی أو معادله من الدرجه الأولى. لذلک ، یجب خلق الحروب والفیضانات والزلازل والأمراض المعدیه لوقف النمو السکانی. لکن المؤمنین فی العالم یمنحون جائزه حتى یزداد التکاثر. لأنهم یعرفون أنه إذا زاد عدد السکان ، فستکون لدى النخبه نسبه أفضل. لهذا السبب ، لا یوجد حد بین المعتقدات الکفریه والمعتقدات الإسلامیه. الحکومه الإسلامیه تحکم العالم کله ولا تدمر الحکومه اللیبرالیه فی قلبها. بینما لو کانت حکومه اللیبرالیین ، فإنهم سیدمرون العالم کله حتى یتمکنوا وحدهم من امتلاک الأرض. کما یعد القرآن ، على عکس رأی الظالمین ، بأن العالم سیکون ملکًا للمظلومین. لهذا السبب ، شرح أئمتنا المعصومون مستویات مختلفه من الفقه بـ ۱۴ روایه. من الإمام سجاد الذی کان فی عزله تامه إلى الإمام رضا الذی کان یملک العالم کله فی ذلک الیوم. من حضره الإمام جعفر الصادق ، الذی قام بعمل ثقافی ، إلى حضره علی ، الذی قال إنه لا ینبغی إبداء الرحمه لأی شخص فی تنفیذ المراسیم الإلهیه. والعالم أیضًا تحت سیطره الإمام الثانی عشر الذی یدیره حتى لا یکون فی أیدی الطغاه ، لأنه لولا إدارته لکان اللیبرالیون قد دمروا العالم بالحرب العالمیه الثالثه. لکن حکومته هی التی عطلت کل الأسلحه وأکثر من ۲۰ ألف رأس نووی متعفنه وصدئه فی حقول الصواریخ فی أمریکا وإسرائیل وأوروبا. لذلک فالأمر متروک لنا للاختیار بین التقیه الفقهیه أو الفقه الحکومی.
Hökumət fiqhi ilə təqiyyə fiqhinin sərhədi
Hökümət fiqhi ilə təqiyyə fiqhinin sərhədi yer və ya ərazi sərhədi deyildir, ona görə də Həzrət Əli deyir ki, Allah alimlərdən bir öhdəlik götürüb ki, onların zülmlə mübarizədə bir anlıq diqqət, sakitlik və qətiyyəti yoxdur. Bu o deməkdir ki, alimlər və fəqihlər zalımlarla mübarizə yükündən qaça bilməzlər. Onlar ölkədə olmasalar da, harada olurlarsa olsunlar, zülmə qarşı mübarizə aparmalıdırlar. Buna görə də hökumət fiqhinin əhatə dairəsi universaldır və təqiyyə fiqh ilə yanaşı, dünyanı idarə edir ki, insan nəsli yox olmasın. Çünki zalımlar bəşəriyyətin qatillərini nəzərdə tutur, dindarlar isə yaşamağa, əhalini artırmağa çalışırlar. Çünki zalımlar Allahla əlaqələrini kəsib dünyanı məhdud və imkanları sabit görüb, dünyadan daha çox paya sahib olmaq üçün başqalarını öldürürlər. Bu o deməkdir ki, tiranın iki cür fiqhi vardır. O, hakimiyyətə çatana qədər insanları ancaq məhrum edir: məsələn, fəhlələrin maaşlarını aşağı salır, sığorta etmir, ya da vergi ödəmir ki, özü üçün yığıb var-dövlətə, gücə çatsın. Təbii ki, işçilər etiraz edirlər, hökumət icra sığortası verir, ona görə də işçiləri və ya vergi və sığorta agentlərini öldürməyə məcbur olurlar. Müharibə həmişə eyni məna daşıyır. Bu, məhdud mühitdə maraqların toqquşması deməkdir. Amma möminlər Allahın köməyi ilə nəinki resursları məhdud hesab etmirlər və inanırlar ki, hər bir qrupun öz ruzisi var. Əksinə, şükür edərək Allahdan daha çox vəsait istəyirlər. Və buna görə də əhalini artırmağı xoşlayırlar ki, namaz qılanların sayı artsın. Bu mübahisənin fiziki nümunəsi İran nefti məsələsidir. İnqilabdan əvvəl hamı deyirdi ki, otuz ildən sonra neft qurtaracaq, İran dilənçiliyə getməlidir! Amma bu gün iki-otuz ildən sonra nəinki neft tükənmir, onun ehtiyatı hər gün əlavə olunur. Çünki İslam İnqilabının qələbəsi ilə neft kanalları bağlandı və gələcək nəsillər üçün saxlanmalı idi. və məhdud miqdarda buraxılır. Allah dedi ki, mən gələcək nəsillərin ehtiyaclarını ödəməyə borcluyam. Yaxud Darvin bütün dünyanı gəzib bütün canlılardan nümunə götürüb, “Növlərin təməli” kitabını yazıb ki, dünya məhduddur və canlılar eynidir. Amma indi görürük ki, meşələrin və ya dənizlərin dərinliklərində yalnız kəpənəklərin bir milyon növü var və balıqlar dünyanın indiki əhalisindən onlarla dəfə çox qida hazırlayıblar. Maltus da eyni aqibəti yaşadı: o deyirdi ki, əhali artır və mütənasib olaraq artır, lakin resurslar məhduddur və artırsa, bu, ədədi artım və ya birinci dərəcəli tənlikdir. Ona görə də əhalinin artımını dayandırmaq üçün müharibələr, sellər, zəlzələlər, yoluxucu xəstəliklər yaradılmalıdır. Amma dünyada möminlər mükafat verirlər ki, nəsil artsın. Çünki bilirlər ki, əhalinin sayı artsa, elitanın nisbəti daha yaxşı olacaq. Bu səbəbdən küfr inancları ilə İslami inanclar arasında heç bir sərhəd yoxdur. İslam hökuməti bütün dünyaya hakimdir və liberal hökuməti qəlbində məhv etmir. Halbuki bu, liberalların hökuməti olsaydı, bütün dünyanı məhv edərdilər ki, torpağa yalnız onlar sahib olsunlar. Quran da vəd edir ki, zalımların fikrincə, dünyanın məzlumların mülkü olacaq. Bu səbəbdən məsum imamlarımız 14 rəvayətlə müxtəlif fiqh dərəcələrini izah etmişlər. Tam xəlvətdə olan İmam Səccaddan tutmuş, o gün bütün dünyaya sahib olan İmam Rzaya qədər. Mədəni işlərlə məşğul olan Həzrət İmam Cəfər Sadiqdən tutmuş, ilahi hökmlərin həyata keçirilməsində heç kimə rəhm olunmamalı deyən Həzrət Əliyə qədər. Və dünya da on ikinci imamın ixtiyarındadır ki, onu idarə edir ki, tiranların əlində olmasın, çünki onun idarəçiliyi olmasaydı, liberallar üçüncü dünya müharibəsi ilə dünyanı məhv edərdilər. Amma bütün silahları sıradan çıxaran onun hökumətidir və Amerika, İsrail və Avropanın raket sahələrində ۲۰ mindən çox nüvə başlığı çürüyür və paslanır. Ona görə də təqiyyə fiqhi və ya hökumət fiqhi arasında seçim etmək bizim ixtiyarımızdadır.
