نوشته های مشابه
برای رسیدن به تفکر ناب محمدی و گفته های امام خمینی باید از شاگردانش عبور کرد. زیرا شاگردان هیچکدام سخنان امام خمینی را نفهمیدند و فقط بخشی از ان را قبول داشتند که با نظرات خودشان موافق بود و نظرات آنها هم نظریات قرون وسطایی هست. مثلا در انتخاب نام ایران نظر امام خمینی (حکومت اسلامی) بود ولی آنها مجبور کردند بگوید جمهوری اسلامی. فرق جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی امروزه آشکار تر شده است: مردم دوست دارند بی حجاب باشند و مشروب بخورند و قوادی بکنند و زیر بار آمریکا بروند. و اگر رفراندومی که می خواهند انجام شود نتیجه هم مشخص است. اما حکومت اسلامی مطابق قران می گوید: اکثریت اسلام را نمی پسندند(اکثرهم لا یعقلون و اکثرهم لایشعرون..) لذا باید بدون توجه به نظرات عامیانه، اسلام را اجرا کرد.عوام کالانعام!فقط به فکر خوشگذرانی و خوردن و خوابیدن هستند، در حالیکه اسلام دین رمضان و محرم است. و نشانه و دلیل مهم این امر هم به تعویق افتادن ظهور آقا امام زمان است. زیرا ایشان حکومت اسلامی را پیاده خواهد کرد. و مردم هم در دوران انقلاب خواستار حکومت اسلامی بودند. توصیه میرزا کوچک خان و شهید نواب صفوی هم همین بوده است. ولی اقای مطهری و هاشمی و غیره رای امام را زدند: گفتند اگر بگوییم حکومت اسلامی غرب ما را مسخره می کند. این گذشت. امام خمینی می خواست دولت تعیین کند فوری بازرگانر ا به او تحمیل کردند. یا بنی صدر را که امام عاقبت گفت اشتباه کردیم. یعنی اشتباه شهید مطهری و بهشتی را خودش گردن گرفت تا به تریج این آقایان برخورد نکند. در جنگ تحمیلی امام خمین گفت اسلام همه سنگر های کلیدی را فتح خواهد کرد ولی اینها گفتند فعلا حصر ابادان را بشکنیم! و لذا متوسلیان ها را به گا دادند تا امام مجبور شود حرفشان را بپذیرد و امام اصلاح کرد: راه قدس از کربلا می گذرد. و لذا اسرائیل هم نجات پیدا کرد. وقتی خرمشهر آزاد شد امام فرمود حق مان را گرفتیم جنگ را تمام کنید! ولی گفتند ما باید دست برتر داشته باشیم و مقداری از خاک عراق را گرفتند. امام خمینی فرمود: اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد ایستاده ایم! مهندس موسوی خط قرمزی بر بودجه کشید و گفت ما بودجه نداریم که به جبهه کمک کنیم. و هاشمی با صدام مکاتبه کرد و صلح را بر امام تحمیل نمود تا جایکه امام خمین فرمود جام زهر را سر کشیدم و واقعا هم کشید زیرا که سال بعد فوت کرد. لذا همانطور که برای رسیدن به خط امام از موسوی عبور کردیم، از همه افراد و شاگردان امام خمینی هم باید عبور کنیم تا به درک نظریات امام خمینی برسیم. بهترین راه مطالعه خود صحیفه نور است. به تفسیر ها نباید گوش داد. و اگر گوش بدهیم باید همه آنها را یک نظریه بدانیم که میتواند ابعاد دیگری هم داشته باشد. حتی بالاتر، برای رسیدن به پیامبران و امامان، از خمینی نیز باید عبور کرد زیرا خمینی معصوم نبود. لذا درک معصوم را هم ممکن است نداشته است. و این البته مراحل بالای خداشناسی است که از خود نیز باید عبور کرد. عبور به معنی این است که خود را بشناسیم ولی در خود باقی نمانیم. امام جعفر صادق ع و بقیه امامان هم بارها تذکر داده اند که صراط مستقیم ما هستیم. تاکید بر صراط بودن یعنی باید از انها هم عبور کرد. مانند در صراط به معنی نرسیدن است. درحالیکه ما صراط مستقیم را برای طی کردن و به خدا رسیدن می خواهیم.(انا لله و انا الیه راجعون). اما باید دقت کردن افراد عادی این موضوع را برنمی تابند. و نباید بین همه گفت. زیرا سلسله مراتب الهی در قران آمده: برای شناخت خدا باید به دستورات پیامبران گوش دهیم. ولی نباید پیامبران را بجای خدا بپرستیم. پیامبران آمده اند تا راه را نشان دهند. ذاهی که به خدا منتهی می شود. اما رسیدن به خدا به معنی نفی پیامبران نیست بلکه عبور از پیامبران به منزله صراط است. وقتی از پل صراط صحبت می شود یعنی محلی برای عبور است. هیچکس بر روی پل منزل نمی سازد .
Passing by Shahid Motahari
In order to reach the pure Mohammadi thinking and Imam Khomeini’s words, one must go through his students. Because none of the students understood Imam Khomeini’s words and only accepted a part of it that agreed with their own opinions and their opinions are also medieval opinions. For example, in choosing the name of Iran, Imam Khomeini’s opinion was (Islamic State), but they forced him to say the Islamic Republic. The difference between the Islamic Republic and the Islamic government has become more obvious today: people like to be naked and drink alcohol and beg and go under the burden of America. And if the referendum they want is done, the result is clear. But according to the Qur’an, the Islamic government says: the majority do not like Islam (most of them are not rational and most of them are not poets..), therefore, Islam should be implemented without paying attention to popular opinions. While Islam is the religion of Ramadan and Muharram. And an important sign and reason for this is the delay in the appearance of Agha Imam Zaman. Because he will implement the Islamic government. And the people wanted an Islamic government during the revolution. This is also the advice of Mirza Kochakh Khan and Shahid Nawab Safavi. But Mr. Motahari, Hashemi, etc. voted for the Imam: They said that if we say that the Islamic government of the West will make fun of us. It passed. Imam Khomeini wanted the government to decide immediately, but the merchants imposed it on him. Or we made a mistake about Bani Sadr as Imam Aqibt said. That is, he took responsibility for the mistakes of Shahid Motahari and Beheshti so as not to face the triage of these gentlemen. In the war imposed by Imam Khomein, he said that Islam will conquer all the key strongholds, but they said that we should break the siege of Hesrabadan for now! And therefore, they gave the Metosslians a cow so that the Imam would be forced to accept their words, and the Imam corrected: the holy road passes through Karbala. And therefore Israel was saved. When Khorramshahr was liberated, the Imam said, we have taken our right, end the war! But they said that we should have the upper hand and they took some of Iraq’s land. Imam Khomeini said: We will stand even if the war lasts for twenty years! Engineer Mousavi drew a red line on the budget and said that we do not have the budget to help the front. And Hashemi corresponded with Saddam and imposed peace on the Imam until Imam Khomein said, “I drew the cup of poison, and he really did because he died the next year.” Therefore, just as we passed through Mousavi to reach the Imam’s line, we must also pass through all the people and students of Imam Khomeini in order to understand Imam Khomeini’s views. The best way to study is Safiha Noor itself. Commentaries should not be listened to. And if we listen, we should consider all of them as a theory that can have other dimensions. Even higher, in order to reach the prophets and imams, one has to go through Khomeini because Khomeini was not infallible. Therefore, it is possible that he did not have the understanding of the innocent. And this is, of course, the high stages of knowing God, which must also be passed by oneself. Passing means knowing ourselves but not remaining in ourselves. Imam Jafar Sadiq (a.s.) and other Imams have repeatedly warned that we are on the straight path. Emphasis on being on the right path means that you have to go through them. As in the path, it means not reaching. While we want the straight path to travel and reach God. But you should pay attention to the fact that ordinary people do not understand this issue. And it should not be said to everyone. Because the divine hierarchy is stated in the Qur’an: To know God, we must listen to the instructions of the prophets. But we should not worship the prophets instead of God. Prophets have come to show the way. The self that leads to God. But reaching God does not mean negating the prophets, but passing through the prophets is the path. When talking about Sarat Bridge, it means a place to cross. No one builds a house on a bridge.
مرورا بالشهید مطهری
من أجل الوصول إلى التفکیر المحمدی الخالص وکلمات الإمام الخمینی ، یجب على المرء أن یمر عبر طلابه. لأن أیا من الطلاب لم یفهم کلام الإمام الخمینی ولم یقبل سوى جزء منها یتفق مع آرائهم الخاصه وآرائهم هی أیضا آراء من العصور الوسطى. على سبیل المثال ، فی اختیار اسم إیران ، کان رأی الإمام الخمینی هو (الدوله الإسلامیه) ، لکنهم أجبروه على قول الجمهوریه الإسلامیه. أصبح الفارق بین الجمهوریه الإسلامیه والحکومه الإسلامیه أکثر وضوحًا الیوم: فالناس یحبون أن یکونوا عراه ویشربون الخمر والتسول ویخضعون لعبء أمریکا. وإذا تم الاستفتاء الذی یریدونه فالنتیجه واضحه. لکن حسب القرآن تقول الحکومه الإسلامیه: الغالبیه لا تحب الإسلام (معظمهم لیسوا عقلانیین ومعظمهم لیسوا شعراء ..) لذلک یجب تطبیق الإسلام دون الالتفات إلى الرأی العام. بینما الإسلام هو دین رمضان ومحرم. وعلامه وسبب مهم لذلک تأخر ظهور آغا إمام زمان. لأنه سینفذ الحکومه الإسلامیه. وأراد الشعب حکومه إسلامیه خلال الثوره. وهذه أیضا نصیحه میرزا کوجاخ خان وشهید نواب صفوی. لکن السید مطهری والهاشمی وغیرهما صوتوا للإمام: قالوا إننا إذا قلنا إن الحکومه الإسلامیه فی الغرب سوف تسخر منا. مرت. أراد الإمام الخمینی من الحکومه أن تقرر على الفور ، لکن التجار فرضوه علیه. أو أخطأنا فی بنی صدر کما قال الإمام عقبط. أی أنه تحمل مسؤولیه أخطاء الشهید مطهری وبهشتی حتى لا یواجه فرز هؤلاء الساده. فی الحرب التی فرضها الإمام الخمینی قال إن الإسلام سیحتل کل المعاقل الرئیسیه ، لکنهم قالوا إنه یجب کسر حصار حصربان الآن! ولذلک ، أعطوا المیتوسلیان بقره حتى یضطر الإمام إلى قبول کلامهم ، وصحح الإمام: الطریق المقدس یمر عبر کربلاء. لذلک خلص اسرائیل. قال الإمام عندما تحررت خرمشهر أخذنا حقنا ، أوقفوا الحرب! لکنهم قالوا إنه یجب أن تکون لنا الید العلیا وأخذوا بعض أراضی العراق. قال الإمام الخمینی: سنقف ولو استمرت الحرب عشرین سنه! المهندس موسوی رسم خطا أحمر على المیزانیه وقال إنه لیس لدینا میزانیه لمساعده الجبهه. وتراسل الهاشمی مع صدام وفرض السلام على الإمام حتى قال الإمام الخمینی: “رسمت کأس السم وفعل فعلاً لأنه توفی العام التالی”. لذلک ، کما مررنا عبر موسوی لنصل إلى خط الإمام ، یجب علینا أیضًا المرور عبر جمیع الناس والطلاب للإمام الخمینی من أجل فهم أفکار الإمام الخمینی. أفضل طریقه للدراسه هی صفیحه نور نفسها. لا ینبغی الاستماع إلى التعلیقات. وإذا استمعنا ، یجب أن نعتبرها جمیعًا نظریه یمکن أن یکون لها أبعاد أخرى. والأعلى من ذلک ، من أجل الوصول إلى الأنبیاء والأئمه ، لا بد من المرور عبر الخمینی لأن الخمینی لم یکن معصومًا من الخطأ. لذلک ، من الممکن أنه لم یکن لدیه فهم الأبریاء. وهذه بالطبع هی المراحل العالیه من معرفه الله ، والتی یجب أیضًا أن یمر بها المرء. التمریر یعنی معرفه أنفسنا ولکن عدم البقاء فی أنفسنا. لقد حذر الإمام جعفر الصادق (ع) وغیره من الأئمه مرارًا وتکرارًا من أننا على الصراط المستقیم. التأکید على أن تکون على الطریق الصحیح یعنی أنه علیک أن تمر بها. کما فی المسار ، فهذا یعنی عدم الوصول. بینما نرید الصراط المستقیم أن یسافر ویصل إلى الله. لکن یجب الانتباه إلى حقیقه أن الناس العادیین لا یفهمون هذه المسأله. ولا ینبغی أن یقال للجمیع. لأن التسلسل الإلهی ورد فی القرآن: لکی نعرف الله یجب أن نستمع إلى تعلیمات الأنبیاء. لکن لا ینبغی لنا أن نعبد الأنبیاء بدلاً من الله. لقد جاء الأنبیاء لیبینوا الطریق. الذات التی تقود إلى الله. لکن الوصول إلى الله لا یعنی نفی الأنبیاء ، ولکن المرور بالأنبیاء هو الطریق. عندما نتحدث عن جسر سارات ، فهذا یعنی مکانًا للعبور. لا أحد یبنی منزلاً على جسر.
Şəhid Mötəhərinin yanından keçir
Saf Məhəmmədi təfəkkürə və İmam Xomeyninin kəlamlarına çatmaq üçün onun tələbələrindən keçmək lazımdır. Çünki tələbələrin heç biri İmam Xomeyninin sözlərini başa düşmədi və onun yalnız öz fikirləri ilə uyğun gələn bir hissəsini qəbul etdi və onların fikirləri də orta əsrlərin fikirləridir. Məsələn, İranın adını seçməkdə İmam Xomeyninin fikri (İslam Dövləti) idi, amma onu İslam Respublikası deməyə məcbur etdilər. İslam Respublikası ilə İslam hökuməti arasındakı fərq bu gün daha aydın oldu: insanlar çılpaq olmağı, spirtli içki içməyi, dilənməyi və Amerikanın yükü altına girməyi xoşlayırlar. İstədikləri referendum keçirilsə, nəticə bəllidir. Amma Qurana görə İslam hökuməti deyir: Əksəriyyət İslamı sevmir (əksəriyyəti məntiqli deyil və çoxu şair deyil..), ona görə də İslamı xalqın rəylərinə əhəmiyyət vermədən həyata keçirmək lazımdır. İslam isə Ramazan və Məhərrəm dinidir. Və bunun mühüm əlaməti və səbəbi Ağa İmam Zamanın zühurunun gecikməsidir. Çünki İslam hökumətini həyata keçirəcək. Xalq isə inqilab zamanı İslam hökumətini istəyirdi. Bu, həm də Mirzə Qoçax Xan və Şəhid Nəvab Səfəvinin nəsihətidir. Amma cənab Motahari, Haşimi və s. İmama səs verdilər: Dedilər ki, Qərbin İslam hökuməti bizə lağ edər desək. keçdi. İmam Xomeyni hökumətin dərhal qərar verməsini istəyirdi, lakin tacirlər bunu onun üzərinə qoyurdular. Yaxud İmam Aqibtin dediyi kimi Bəni Sədr haqqında səhv etmişik. Yəni Şəhid Mötəhəri və Beheştinin səhvlərinə görə məsuliyyəti öz üzərinə götürdü ki, bu cənabların triyajı ilə üzləşməsin. İmam Xomeynin qoyduğu müharibədə deyirdi ki, İslam bütün əsas dayaqları fəth edəcək, lakin onlar deyirdilər ki, hələlik Hesrabadanın mühasirəsini qırmalıyıq! Və buna görə də metoslilərə bir inək verdilər ki, imam onların sözlərini qəbul etməyə məcbur olsun və İmam islah etdi: müqəddəs yol Kərbəladan keçir. Beləliklə, İsrail xilas oldu. Xürrəmşəhr azad olunanda İmam buyurdu ki, biz haqqımızı almışıq, müharibəni bitir! Amma dedilər ki, biz üstünlük əldə edək və İraq torpaqlarının bir hissəsini aldılar. İmam Xomeyni buyurur: Müharibə iyirmi il davam etsə belə, biz dayanacağıq! Mühəndis Musəvi büdcənin üstündən qırmızı xətt çəkərək dedi ki, bizim cəbhəyə kömək edəcək büdcəmiz yoxdur. Və Haşimi Səddamla yazışdı və İmam Xomeyn “Zəhər qabını mən çəkdim və o, həqiqətən də, gələn il vəfat etdiyi üçün çəkdi” deyənə qədər İmama sülh tətbiq etdi. Odur ki, İmamın xəttinə çatmaq üçün Musəvidən keçdiyimiz kimi, İmam Xomeyninin fikirlərini dərk etmək üçün İmam Xomeyninin bütün insanlar və tələbələrindən keçməliyik. Təhsil almağın ən yaxşı yolu Safiha Nurun özüdür. Şərhlərə qulaq asmaq olmaz. Əgər dinləsək, onların hamısını başqa ölçüləri ola biləcək bir nəzəriyyə kimi qəbul etməliyik. Daha yüksək, peyğəmbərlərə və imamlara çatmaq üçün Xomeynidən keçmək lazımdır, çünki Xomeyni məsum deyildi. Ona görə də ola bilsin ki, onun məsumdan anlayışı olmayıb. Bu da, təbii ki, Allahı tanımağın yüksək mərhələləridir ki, onu da insanın özü keçməlidir. Keçmək özümüzü bilmək, amma özümüzdə qalmamaq deməkdir. İmam Cəfər Sadiq (ə) və başqa imamlar dəfələrlə xəbərdarlıq ediblər ki, biz düz yoldayıq. Doğru yolda olmağı vurğulamaq o deməkdir ki, onlardan keçməlisən. Yolda olduğu kimi, çatmamaq deməkdir. Biz düz yolun getməsini və Allaha çatmasını istəyirik. Amma diqqət etməlisiniz ki, sadə insanlar bu məsələni başa düşmürlər. Və bunu hər kəsə söyləmək olmaz. Çünki ilahi iyerarxiya Quranda belə bildirilir: Allahı tanımaq üçün peyğəmbərlərin göstərişlərinə qulaq asmalıyıq. Amma biz Allahı qoyub peyğəmbərlərə ibadət etməməliyik. Peyğəmbərlər yol göstərmək üçün gəlmişlər. Allaha aparan mənlik. Amma Allaha çatmaq peyğəmbərləri inkar etmək deyil, peyğəmbərlərdən keçmək yoldur. Sarat körpüsü dedikdə keçiləcək yer nəzərdə tutulur. Heç kim körpünün üstündə ev tikmir.
