شیطان موجود پیچیده ای نیست که رفتار او خارج از علم خداوندی باشد. یعنی از سفسطه های او خدا تعجب کند و بگوید عجب! او هزاران سال عبادت خدا کرد. ولی عبادش از روی فهم نبود. بلکه به اجبار و مانند همه ملائکه کارش اطاعت از خدا بود. و خداوند که مدبرات امور است به هرکدام وظیفه ای را محول کرده بود. مثلا حضرت میکائیل که روزی رسان خداست. خودش نیازی به آن ندارد. زیرا که اصولا مانند انسان گرسنه نمی شود که مثلا در مسیر بردن ارزاق مردم در ان ها دست اندازی کند. این کارکرد ملائک مانند کارکرد ماشین برای آدم است. ماشین نه خسته می شود و نه اعتراض می کند عمر مفیدش که تمام شد از کار می افتد. و احساسی هم نسبت به کارفرمای خود ندارد. البته گاهی انسانها دچار توهم می شوند و با خودرو خود صحبت می کنند! و از انها خواهش می کنند که خراب نشود! اما خودشان هم می دانند که فقط برای دلخوشی است. لذا جهان در یک اطاعت کور بود. همه هر کاری بر عهدشان بود همان را انجام می دانند نه خلاقیتی بود که به آن اضافه کنند و نه اعتراضی که از ان کم کنند. و خداوند میخواست موجودی را بیافریند که در غوغای هستی تفکر کند. از خلقت های خدا شگفت زده شود و یا آنها را ناچیز بشمارد. و خلاصه شرور باشد و فلک را پر از سرو صدا کند. آنوقت این موجود اگر مطیع میشد لذت بخش بود. زیرا اطاعت او نه از سر رفتار های مکانیکی و بی حس بود. بلکه کاملا از روی احساس و قدرشناسی انجام میشد. فردی مثل نوح ع که نهصد سال کار فرهنگی کرد و خسته نشد. اما از اینکه مردم خدا را نمی پرستیدند ناراحت بود. عاقبت به خدا گفت: یک نفر از این ناشکر ها باقی نگذار که بقیه بندگانت را هم ناشکر می کنند. یعنی نوح ناراحتی اش برای خودش نبود. زیرا خود برتر بین نبود. بلکه برای خدا ناراحت شده بود. حضرت علی ع وقتی ازدواج کرد، پیامبر نظر او را پرسید گفت: فاطمه یاوری خوب برای عبادت بهتر خداست. نگفت او به من توجه نمی کند یا حرف مرا گوش نمی دهد. یعنی جواب حضرت علی نیز براساس خود محوری نبود. حتی وقتی در خیبر را از جا کند. کاری که چهل نفر فقط آن را باز و بسته می کردند. از او پرسیدند چطور این کار را کردی فرمود من نبودم خدا بود! یعنی از منیت بیرون آمده بود و خدا را به میدان آورده بود. خدا هم به فرشتگان سنگین کننده در گفته بود کار خود را تعطیل کنند. و لذا در مانند پر کاهی از جا کنده شده بود. بطور فیزیکی یعنی جرم آن در مقابل جاذبه زمین کوتاه آمده بود. اما شیطان . ملائکه خود برتر بین بودند و خدا خواست که دماغ آنها را به خاک بمالد لذا فرمود بر ادم سجده کنند. مانند یک فرمانده ارتش که چوب یا پرچم و پارچه ای را می گذارد و به همه سربازها می گوید: خبردار بایستند! و یا عکس فرمانده کل را در جایگاه می گذارد و می گوید از جلو آن رژه بروند. طبیعی است این رژه یعنی آزمایش مکرر وفاداری به وطن. ملائکه که هیچ حسی نداشتند یا حداقل از لعنت خدا می ترسیدند همه سجده کردند. ولی شیطان این کار رانکرد. مهم این است که خدا بخاطر این نافرمانی او را نابود نکرد! زیرا در علم خداوند وجود داشت. بلکه به او گفت دور شو! تا او نسبت به آدم کینه ورز شود. زیرا می فهمید که باعث این بدبختی اش آدم است. و دشمن برای آدم تولید می شد. و این دشمن نیاز آدم بود. زیرا اگر شیطان نبود، باید همه عمر در بهشت می خورد و می چرید و با حوا لاس می زد. و خداوند هم برای اینکه او را وادار به کار کند گفت از این گندم نخور! و شیطان هم بهانه بدست آورد تا از ادم انتقام بگیرد. و او را از بهشت بیرون انداختند. شهید آوینی می گوید: تکنولوژی یا رسانه های غربی ممکن است برای ما ضرر داشته باشند ولی فایده آنها بیشتر خواهد بود. زیرا فرهنگ ما وسیع است و ابزار های بزرگ را بکار می گیرد. اینجا هم گرچه آدم ضرر کرد از ناز و نعمت بیرون رفت. ولی خلغت جانشینی خدا در زمین را دریافت کرد.
Satan was not expelled by God’s mercy
Satan is not a complex being whose behavior is outside of God’s knowledge. It means that God will be surprised by his sophistry and say, wow! He worshiped God for thousands of years. But his worship was not based on understanding. Rather, by compulsion and like all angels, his work was to obey God. And God, who is the master of affairs, assigned a task to each of them. For example, Hazrat Mikael, who is God’s provider. He does not need it. Because basically, he doesn’t get hungry like a human being, for example, he interferes with people on the way to take their food. This function of angels is like the function of a car for man. The car does not get tired or protest, it stops working when its useful life is over. And he has no feelings towards his employer. Of course, sometimes people have hallucinations and talk to their cars! And they ask them not to spoil it! But they also know that it is just for fun. Therefore, the world was in a blind obedience. Everyone knew that they would do whatever they were promised to do, there was no creativity to add to it and no protest to take away from it. And God wanted to create a being that thinks in the chaos of existence. Be amazed by God’s creations or consider them insignificant. And in short, be evil and fill the sky with noise. Then this creature would be pleasurable if it obeyed. Because his obedience was not due to mechanical and insensitive behavior. Rather, it was done completely out of feeling and gratitude. A person like Noah, who did cultural work for 900 years and never got tired. But he was upset that people did not worship God. Aqibt said to God: Don’t leave one of these ungrateful people who will also make the rest of your servants ungrateful. That is, Noah’s unhappiness was not for himself. Because he was not superior. Rather, he was upset for God. When Hazrat Ali (AS) got married, the Prophet asked her opinion and said: Fatimah is a good helper for better worship of God. He didn’t say that he doesn’t pay attention to me or listen to me. That is, Hazrat Ali’s answer was not based on self-centeredness. Even when he leaves the door of Khaybar. What forty people only opened and closed. They asked him how he did it, he said it wasn’t me, it was God! That is, he had come out of his ego and brought God to the field. God told the burdening angels to stop their work. And therefore, the door was removed like a straw feather. Physically, that is, its mass was reduced against the gravity of the earth. But the devil The angels themselves were superior and God wanted them to rub their noses on the ground, so he told them to prostrate themselves to Adam. Like an army commander who puts a stick or a flag and a cloth and tells all the soldiers: Stand alert! Or he puts the picture of the Commander-in-Chief in the stand and tells them to march in front of it. It is natural that this parade is a repeated test of loyalty to the homeland. The angels, who had no sense or at least were afraid of God’s curse, all prostrated. But Satan did not do this. The important thing is that God did not destroy him because of this disobedience! Because it existed in God’s knowledge. Rather, he told him to go away! So that he becomes spiteful towards Adam. Because he understands that Adam is the cause of his misfortune. And the enemy was created for Adam. And this enemy was Adam’s need. Because if it wasn’t for Satan, he would have eaten and grazed and flirted with Eve all his life in paradise. And God told him not to eat this wheat in order to make him work! And Satan got an excuse to take revenge on Adam. And they threw him out of heaven. Shahid Avini says: Western technology or media may be harmful to us, but they will be more useful. Because our culture is vast and uses great tools. Here too, even though a person suffered a loss, he got out of the blessing. But the creation received the succession of God on earth.
لم یُطرد الشیطان برحمه الله
الشیطان لیس کائنًا معقدًا یکون سلوکه خارج نطاق معرفه الله. معناه أن الله سوف یفاجأ بسفسطیته ویقول ، واو! عبد الله لآلاف السنین. لکن عبادته لم تکن مبنیه على الفهم. بل بالأحرى ، بالإکراه ومثل کل الملائکه ، کان عمله هو طاعه الله. والله سید الأمور کلف کل منهم بمهمه. على سبیل المثال ، حضره میکائیل ، الذی هو رب الله. هو لا یحتاجها لأنه فی الأساس ، لا یشعر بالجوع مثل الإنسان ، على سبیل المثال ، یتدخل مع الناس فی طریقهم لتناول طعامهم. وظیفه الملائکه هذه تشبه وظیفه السیاره بالنسبه للإنسان. لا تتعب السیاره أو تحتج ، تتوقف عن العمل عند انتهاء عمرها الإنتاجی. ولیس لدیه أی مشاعر تجاه صاحب العمل. بالطبع ، أحیانًا یصاب الناس بالهلوسه ویتحدثون إلى سیاراتهم! ویطلبون منهم عدم إفسادها! لکنهم یعلمون أیضًا أنه من أجل المتعه فقط. لذلک کان العالم فی طاعه عمیاء. کان الجمیع یعلم أنهم سیفعلون کل ما وعدوا به ، ولم یکن هناک إبداع یضاف إلیه ولا احتجاج على التخلص منه. وأراد الله أن یخلق کائنًا یفکر فی فوضى الوجود. کن مندهشًا من إبداعات الله أو اعتبرها غیر ذات أهمیه. وباختصار ، کن شریراً واملأ السماء بالضوضاء. عندئذ یکون هذا المخلوق ممتعا إذا أطاع. لأن طاعته لم تکن بسبب سلوک میکانیکی وغیر حساس. بدلا من ذلک ، تم القیام به بالکامل من منطلق الشعور والامتنان. شخص مثل نوح ، عمل ثقافیًا لمده ۹۰۰ عام ولم یتعب أبدًا. لکنه کان مستاءً لأن الناس لا یعبدون الله. قال عقیب لله: لا تترک أحد هؤلاء الجاحدین الذی سیجعل باقی عبیدک شاکرین. أی أن تعاسه نوح لم تکن لنفسه. لأنه لم یکن متفوقا. بدلا من ذلک ، کان مستاء من الله. عندما تزوج حضره علی (ع) ، سألها الرسول رأیها فقال: فاطمه خیر مساعد لعباده الله بشکل أفضل. لم یقل إنه لا یهتم بی ولا یستمع إلی. أی أن إجابه حضره علی لم تکن مبنیه على التمرکز حول الذات. حتى عندما یغادر باب خیبر. ما أربعون شخصا فقط فتحوا وأغلقوا. سألوه کیف فعل ذلک ، فقال إنه لیس أنا ، إنه الله! أی أنه خرج من غروره وجلب الله إلى الحقل. طلب الله من الملائکه المثقله بالثقل أن یتوقفوا عن عملهم. وبالتالی ، تمت إزاله الباب مثل ریشه القش. مادیًا ، أی أنه تم تقلیل کتلته مقابل جاذبیه الأرض. لکن الشیطان کان الملائکه أنفسهم متفوقین وأرادهم الله أن یفرکوا أنوفهم على الأرض ، فقال لهم أن یسجدوا لآدم. کقائد جیش یضع عصا أو علم وقطعه قماش ویقول لجمیع الجنود: قفوا متیقظین! أو یضع صوره القائد العام فی المنصه ویأمرهم بالسیر أمامها. ومن الطبیعی أن یکون هذا العرض بمثابه اختبار متکرر للولاء للوطن. الملائکه ، الذین لم یکن لدیهم أی إحساس أو على الأقل خائفون من لعنه الله ، جمیعهم سجدوا. لکن الشیطان لم یفعل ذلک. المهم أن الله لم یقض علیه بسبب هذا العصیان! لأنها کانت موجوده فی معرفه الله. بدلا من ذلک ، قال له أن یذهب بعیدا! حتى یکره آدم. لأنه یفهم أن آدم هو سبب سوء حظه. وخلق العدو لآدم. وکان هذا العدو حاجه آدم. لأنه لولا الشیطان ، لکان قد أکل ورعى وغازل حواء طوال حیاته فی الجنه. وأمره الله ألا یأکل هذه الحنطه حتى یعمل! وحصل الشیطان على عذر للانتقام من آدم. فطرحوه من السماء. یقول شهید أفینی: التکنولوجیا أو الإعلام الغربی قد یکون ضارًا لنا ، لکنهما سیکونان أکثر فائده. لأن ثقافتنا واسعه وتستخدم أدوات رائعه. هنا أیضًا ، مع أن الإنسان قد خسر ، فقد خرج من البرکه. لکن الخلیقه نالت خلافه الله على الأرض.
Şeytan Allahın rəhməti ilə qovulmadı
Şeytan, davranışı Allahın elmindən kənar olan mürəkkəb bir varlıq deyil. Bu o deməkdir ki, Allah onun təvazökarlığına təəccüblənəcək və deyəcək: vay! O, min illər boyu Allaha ibadət etmişdir. Lakin onun ibadəti idrak üzərində qurulmurdu. Əksinə, məcburiyyətlə və bütün mələklər kimi, onun işi Allaha itaət etmək idi. Və işin sahibi olan Allah onların hər birinə bir vəzifə təyin etmişdir. Məsələn, Allahın ruzisi olan Hz.Mikayıl. Onun buna ehtiyacı yoxdur. Çünki o, əsasən, insan kimi ac qalmır, məsələn, insanların yeməyini götürmək üçün yolda müdaxilə edir. Mələklərin bu funksiyası insan üçün avtomobilin funksiyası kimidir. Maşın yorulmur və etiraz etmir, istismar müddəti bitəndən sonra işləməyi dayandırır. Və işəgötürənə qarşı heç bir hissləri yoxdur. Təbii ki, bəzən insanlarda halüsinasiyalar olur və maşınları ilə danışırlar! Və onlardan bunu korlamamağı xahiş edirlər! Amma onlar da bilirlər ki, bu, sadəcə əylənmək üçündür. Buna görə də dünya kor-koranə bir itaətdə idi. Hamı bilirdi ki, onlara nə söz verildisə, onu da edəcəklər, ona nə əlavə etməyə yaradıcılıq var, nə də ondan götürməyə etiraz. Allah isə varlığın xaosunda düşünən bir varlıq yaratmaq istəyirdi. Allahın yaratdıqlarına heyran olun və ya onları əhəmiyyətsiz hesab edin. Bir sözlə, pis ol və səmanı səs-küylə doldur. O zaman bu məxluq itaət etsəydi, xoş olardı. Çünki onun itaətkarlığı mexaniki və həssas davranışdan irəli gəlmirdi. Daha doğrusu, bu, tamamilə hiss və minnətdarlıq hissi ilə edilib. Nuh kimi 900 il mədəniyyət işi ilə məşğul olan, yorulmayan bir insan. Lakin o, insanların Allaha ibadət etməməsindən narahat idi. Aqibt Allaha dedi: Bu nankorlardan birini qoyma ki, qalan bəndələrini də nankor etsin. Yəni Nuhun bədbəxtliyi özü üçün deyildi. Çünki o, üstün deyildi. Əksinə, Allah üçün üzüldü. Həzrət Əli (ə) evlənəndə Peyğəmbər onun fikrini soruşdu və dedi: Fatimə Allaha daha yaxşı ibadət etmək üçün yaxşı köməkçidir. Demədi ki, mənə fikir vermir, qulaq asmır. Yəni, Həzrət Əlinin cavabı mənfurluğa əsaslanmamışdı. Xeybərin qapısından çıxanda belə. Nə qırx adam ancaq açıb bağladı. Soruşdular ki, bunu necə etdin, dedi, mən deyiləm, Allahdır! Yəni nəfsindən çıxıb Allahı sahəyə çıxarmışdı. Allah yükləyən mələklərə işlərini dayandırmağı əmr etdi. Və buna görə də, qapı saman tükü kimi çıxarıldı. Fiziki olaraq, yəni onun kütləsi yerin cazibə qüvvəsinə qarşı azalmışdır. Amma şeytan Mələklərin özləri daha üstün idilər və Allah onların burunlarını yerə sürtmələrini istədi, ona görə də onlara Adəmə səcdə etmələrini əmr etdi. Çubuq və ya bayraq və parça qoyub bütün əsgərlərə deyən bir ordu komandiri kimi: Ayıq olun! Yaxud da Ali Baş Komandanın şəklini tribunaya qoyur və deyir ki, onun qabağına keçin. Bu paradın Vətənə sədaqət sınağı olması təbiidir. Ağılsız və ya heç olmasa Allahın lənətindən qorxan mələklər hamısı səcdəyə getdilər. Lakin Şeytan bunu etmədi. Əsas odur ki, Allah onu bu itaətsizliyə görə məhv etmədi! Çünki o, Allahın elmində mövcud olmuşdur. Əksinə, ona getməsini dedi! Adəmə qarşı kinli olsun deyə. Çünki onun bədbəxtliyinin səbəbkarının Adəm olduğunu anlayır. Düşmən isə Adəm üçün yaradılmışdır. Bu düşmən isə Adəmin ehtiyacı idi. Çünki Şeytan olmasaydı, o, cənnətdə ömrü boyu Həvva ilə yeyib-otlayıb, eşqbazlıq edərdi. Allah ona dedi ki, onu işlətmək üçün bu buğdanı yemə! Şeytan isə Adəmdən qisas almaq üçün bir bəhanə tapdı. Və onu göydən atdılar. Şəhid Avini deyir: Qərb texnologiyası və ya mediası bizə zərər verə bilər, amma daha faydalı olacaq. Çünki bizim mədəniyyətimiz genişdir və böyük alətlərdən istifadə edir. Burada da insan ziyana düşsə də, bərəkətdən çıxıb. Lakin yaradılış yer üzündə Allahın varisliyini aldı.
