در یونان قدیم هزاران خدا وجود داشت خدای زیبایی خدای عشق، خدای باران…لذا مسیحیت آن را به سه خدا محدود کرد و تثلیث را مطرح نمود و زرتشتی ها به دو خدا یعنی اهورا و اهریمن بسنده کردند ولی پیامبر اسلام فرمود قولو لا اله الله تفلحوا! فقط یک خدا وجود دارد ولی منطق یونانی، منطق ارسطویی و منطق خسروانی هنوز زنده اند و تقسیم بندی های خود را در همه چیز اعمال می کنند. مثلا ابعاد انسانی را چند وجهی یا سه وجهی (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) و یا دو وجهی (اقتصادی، فرهنگی) می دانند لذا در ایران بحث بر سر زیر بنا و روبنا یا ذاتی و اکتسابی، جوهر و عرض، جهان بینی و ایدئولوژی بسیار داغ است در حالیکه در اسلام انسان بما هو انسان مطرح است. و نشان و ارم او خلیفت اللهی. با این حال ائمه هدا به این دغدغه ایرانیان هم به نکویی پاسخ داده اند. آنجا که امر بین الامرین مطرح می شود. حضرت علی ع می گوید خیر الامور اوسط ها. که بحث جبر و اختیار است. در مورد اینکه فرهنگ زیر بنا باشد یا اقتصاد هم امام جعفر صادق می فرماید الفقه ثم المتجر یعنی اول فقه است بعد اقتصاد. تفاوت ایندو برای عموم مهم نیست ولی خواص مخصوصاا برنامه ریزان باید بدانند: وقتی اقتصاد زیربنا باشد یعنی پول بدست آوردن از هر جایی و خرج کردن در هرجایی! ولی فقه زیر بنا باشد یعنی بودجه حلال و حرام را قاطی نکند. همانطور که یک بازاری درس مکاسب باید بخواند همه باید اول فقه بخوانند زیرا که به رباخواری منجر می شود و الان سیستم بنکی در ایران به همین شکل است زیرا اصولا بانکداران اسلام را نمی پذیرند چون اگر بپذیرند باید بیکار شوند و بانکها منحل شود. از دوجهت بانک ضد اسلام است: یکی اینکه محل ذخیره و کنز است و خداوند آنها را به عذاب عظیم بشارت داده و از طرف دیگر هم محل رباخواری است که جنگ باخدا اعلام شده است. درواقع صف نخست شورشگران حساب می شوند لذا تا موقعی که زورشان می رسد بهره ها را بالا می برند و فقط در زمان احمدی نژاد بود که مدتی بهره ها را پایین اورده اند. به همین دلیل حیات و موجودیت بانکها به رباخواری گره خورده. در حالیکه اگر فقه خوانده ها می خواستند چنین کاری کنند ، فقط صندوق امانت می بود و هزینه پاسبانی از امانت مردم را بعنوان کارمزد از صاحبان امانت می گرفتند. لذا امام جعفر صادق که روحیه مردم ایران را می دانسته و فارسی هم تکلم کرده است، دوگانگی و ثنویت ایرانی ها را اینطور حل کرده است: الفقه ثم المتجر، ثم در اینجا اولویت ذاتی را نشان می دهد یعنی اصلا و ابدا وارد بودجه بندی و اقتصاد و تجارت نشوید مگر اینکه احکام آن را بدانید. به همین جهت رهبر انقلاب نیز وقتی در مسیر کوهنرودی دختری با سگ می بیند اول از او می پرسد ایا احکام نگهداری سگ را می دانی؟ و این نشان می دهد که مردم اگر احکام را بخوانند خیلی از کارها را انجام نمی دهند. به همین دلیل امام صادق در جای دیگری می فرماید دوست دارم با تازیانه بر سر مردم بکوبم تا احکام را یاد بگیرند. لذا سازمان برنامه و دیگر ادارات دولتی که احکام کار خود را نمی دانند باید یاد بگیرند. زیرا طبق نص صریح همه رساله ها واجب است انسان احکامی را که لازم دارد یاد بگیرد. والا باید با شلاق مجازات شوند! نه تنها امام صادق بلکه حضرت علی هم در زمان حکومتش در کوفه، با شلاق در بازار می گشت یعنی گشت ارشاد مسلح به سلاح سرد داشت. حتی به میثم تمار می گوید خرماها را جدا نکن! درهم بفروش. و او که هاج و واج مانده، خودش با دست مبارکش آنها را درهم می کند. در زمان صفویه هم که دولت شیعی تشکیل شده بود براساس فتوای علمای ان زمان مقررات اسلامی برای بازار وضع کرده بودند. زیرا بازار و اهالی کسب وکار تنها چیزی که یاد نمی گیرند و برایشان سخت است همین احکام اسلامی کار خودشان است. ولی تمام فرمولهای دزدی و رباخواری و کلاه شرعی را بلدند.
Superstructure and infrastructure!
In ancient Greece, there were thousands of gods, the god of beauty, the god of love, the god of rain… so Christianity limited it to three gods and proposed the trinity, and the Zoroastrians were satisfied with two gods, Ahura and Ahriman, but the Prophet of Islam said, “Kholo la Allah.” God bless you! There is only one God, but Greek logic, Aristotelian logic and Khosravani logic are still alive and apply their divisions to everything. For example, human dimensions are considered to be multi-faceted or three-faceted (economic, political, cultural) or two-faceted (economic, cultural). Therefore, in Iran, there is a debate about infrastructure and superstructure or inherent and acquired, essence and breadth, worldview and ideology. It is very hot, while in Islam, human beings are considered to be human beings. And his emblem is the Caliph of Allah. However, the imams of Heda have responded positively to this concern of Iranians. Where the matter between the two parties is raised. Hazrat Ali (A.S.) says that the good things of the average people are good. which is a matter of predestination and free will. Regarding whether the culture is the foundation or the economy, Imam Jafar Sadiq says that jurisprudence is the first and then the economy. The difference between the two is not important for the general public, but the properties, especially the planners, should know: when the economy is the infrastructure, it means getting money from anywhere and spending anywhere! But the jurisprudence should be based on the foundation, which means that it should not mix the halal and haram budgets. Just as a bazaar should study for profit, everyone should study jurisprudence first because it leads to usury, and now the banking system in Iran is like this because bankers do not accept Islam, because if they do, they will have to be unemployed and the banks will be dissolved. The bank is anti-Islam in two ways: firstly, it is a place of storage and treasure, and God has given them the good news of a great punishment, and on the other hand, it is a place of usury that war has been declared by God. In fact, they are considered to be the first line of rebels, so they raise the interest rates as long as they can, and it was only during Ahmadinejad’s time that they lowered the interest rates for a while. For this reason, the life and existence of banks is tied to usury. Whereas, if the jurisprudents wanted to do such a thing, it would only be a trust fund, and they would take the cost of guarding people’s trust as a fee from the trust owners. Therefore, Imam Jafar Sadiq, who knew the spirit of the Iranian people and also spoke Farsi, solved the duality of Iranians as follows: Jurisprudence, then Al-Amar, then shows the inherent priority here, that is, never enter into budgeting and Don’t do economics and business unless you know its rules. For this reason, when the leader of the revolution sees a girl with a dog on the mountain climbing route, he first asks her if she knows the rules of keeping a dog. And this shows that people do not do many things if they read the rules. For this reason, Imam Sadiq says in another place, I like to hit people on the head with a whip so that they learn the rules. Therefore, the program organization and other government departments that do not know the rules of their work should learn. Because according to the clear text of all treatises, it is obligatory for a person to learn the rules that he needs. They should be punished with a whip! Not only Imam Sadiq but also Hazrat Ali during his rule in Kufa used to go around the market with a whip, which means he had a patrol armed with cold weapons. He even tells Maitham Temar not to separate the dates! sell dirhams And he, who remains confused, crushes them himself with his blessed hand. During the Safavid period, when the Shia government was formed, they established Islamic regulations for the market based on the fatwa of the scholars of that time. Because the market and the people of business, the only thing they do not learn and it is difficult for them, are the Islamic rules of their work. But they know all the formulas of theft and extortion and Sharia hat.
البنیه الفوقیه والبنیه التحتیه!
فی الیونان القدیمه ، کان هناک آلاف الآلهه ، إله الجمال ، إله الحب ، إله المطر … لذلک اقتصرت المسیحیه على ثلاثه آلهه واقترحت الثالوث ، وکان الزرادشتیون راضین عن إلهین ، أهورا و أحرمان ، لکن نبی الإسلام قال: خلوا الله ، بارک الله فیک! لا یوجد سوى إله واحد ، لکن المنطق الیونانی والمنطق الأرسطی ومنطق خسرافانی لا یزالون على قید الحیاه ویطبقون انقساماتهم على کل شیء. على سبیل المثال ، تعتبر الأبعاد البشریه متعدده الأوجه أو ثلاثیه الأوجه (اقتصادیه ، سیاسیه ، ثقافیه) أو ذات وجهین (اقتصادی ، ثقافی). لذلک ، فی إیران ، هناک نقاش حول البنیه التحتیه والبنیه الفوقیه أو المتأصله والمکتسبه والجوهر والاتساع والنظره إلى العالم والأیدیولوجیا .. الجو حار جدا بینما فی الإسلام یعتبر الإنسان بشر. وشعاره خلیفه الله. ومع ذلک ، فقد استجاب أئمه هدى بشکل إیجابی لهذا القلق لدى الإیرانیین. حیث أثیر الأمر بین الطرفین. حضره علی (ع) یقول إن الأشیاء الجیده للناس العادیین جیده. وهی مسأله أقدار وإراده حره. وبخصوص ما إذا کانت الثقافه هی الأساس أم الاقتصاد ، یقول الإمام جعفر الصادق إن الفقه هو الأول ثم الاقتصاد. الفرق بین الاثنین لیس مهمًا لعامه الناس ، لکن الخصائص ، وخاصه المخططین ، یجب أن یعلموا: عندما یکون الاقتصاد هو البنیه التحتیه ، فهذا یعنی الحصول على المال من أی مکان والإنفاق فی أی مکان! لکن یجب أن یقوم الفقه على الأساس ، أی أنه لا یخلط بین میزانی الحلال والحرام. مثلما یجب أن یدرس البازار من أجل الربح ، یجب على الجمیع دراسه الفقه أولاً لأنه یؤدی إلى الربا ، والآن أصبح النظام المصرفی فی إیران على هذا النحو لأن المصرفیین لا یقبلون الإسلام ، لأنهم إذا فعلوا ذلک ، فسیتعین علیهم أن یکونوا عاطلین عن العمل. سیتم حل البنوک. البنک معاد للإسلام من ناحیتین: أولاً ، هو مکان تخزین وکنز ، وقد أنزل الله علیهم بشرى عذاب عظیم ، ومن ناحیه أخرى ، إنه مکان للربا کانت الحرب فیه. أعلنه الله. فی الواقع ، هم یعتبرون الخط الأول للثوار ، لذا فهم یرفعون أسعار الفائده قدر استطاعتهم ، ولم یخفضوا أسعار الفائده إلا لفتره من الوقت فقط فی عهد أحمدی نجاد. لهذا السبب ، فإن حیاه البنوک ووجودها مرتبطان بالربا. فی حین أن الفقهاء إذا أرادوا فعل شیء من هذا القبیل ، فسیکون ذلک مجرد صندوق استئمانی ، وسیأخذون تکلفه حمایه ثقه الناس کرسوم من أصحابها. لذلک فإن الإمام جعفر الصادق ، الذی عرف روح الشعب الإیرانی وتحدث أیضًا بالفارسیه ، حل ثنائیه الإیرانیین على النحو التالی: الفقه ، ثم العمار ، ثم یظهر الأولویه الکامنه هنا ، أی عدم الدخول فی الموازنه أبدًا. لا تمارس الاقتصاد والأعمال إلا إذا کنت تعرف قواعدها. لهذا السبب ، عندما یرى زعیم الثوره فتاه مع کلب على طریق تسلق الجبال ، یسألها أولاً عما إذا کانت تعرف قواعد الاحتفاظ بکلب. وهذا یدل على أن الناس لا یفعلون أشیاء کثیره إذا قرأوا القواعد. لهذا السبب یقول الإمام الصادق فی مکان آخر ، أحب أن أضرب الناس على رؤوسهم بالسوط حتى یتعلموا القواعد. لذلک ، یجب أن یتعلم تنظیم البرنامج والإدارات الحکومیه الأخرى التی لا تعرف قواعد عملها. لأنه وفقًا للنص الواضح فی جمیع الرسائل ، یجب على الإنسان معرفه القواعد التی یحتاجها. یجب أن یعاقبوا بالسوط! لم یکن الإمام الصادق وحده ، بل حضره علی أیضًا أثناء حکمه فی الکوفه ، یتجول فی السوق بالسوط ، مما یعنی أنه کان لدیه دوریه مسلحه بأسلحه بارده. حتى أنه یخبر میثم تیمار ألا یفصل التواریخ! بیع الدراهم ومن یظل مرتبکًا یسحقهم بیده المبارکه. خلال الفتره الصفویه ، عندما تم تشکیل الحکومه الشیعیه ، وضعوا أنظمه إسلامیه للسوق بناءً على فتوى علماء ذلک الوقت. لأن السوق ورجال الأعمال ، الشیء الوحید الذی لا یتعلمونه ویصعب علیهم هو القواعد الإسلامیه لعملهم. لکنهم یعرفون کل صیغ السرقه والابتزاز وقبعه الشریعه.
Superstruktur dan infrastruktur!
Di Yunani kuno, ada ribuan dewa, dewa kecantikan, dewa cinta, dewa hujan… jadi agama Kristen membatasinya pada tiga dewa dan mengusulkan trinitas, dan Zoroastrian puas dengan dua dewa, Ahura dan Ahriman, tapi Nabi Islam berkata, “ Kholo la Allah.” Tuhan memberkati Anda! Hanya ada satu Tuhan, tetapi logika Yunani, logika Aristotelian, dan logika Khosravani masih hidup dan menerapkan pembagian mereka pada segalanya. Misalnya, dimensi manusia dianggap multi-segi atau tiga sisi (ekonomi, politik, budaya) atau dua sisi (ekonomi, budaya) Oleh karena itu, di Iran terjadi perdebatan tentang infrastruktur dan suprastruktur atau inheren dan diperoleh , hakekat dan keluasan, pandangan dunia dan ideologi Sangat panas, sedangkan dalam Islam, manusia dianggap sebagai manusia. Dan lambangnya adalah Khalifah Allah. Namun, para imam Heda telah menanggapi secara positif kekhawatiran orang Iran ini. Di mana masalah antara kedua pihak diangkat. Hazrat Ali (A.S.) mengatakan bahwa hal-hal baik dari rata-rata orang adalah baik. yang merupakan masalah predestinasi dan kehendak bebas. Mengenai apakah budaya itu pondasi atau ekonomi, Imam Jafar Shadiq mengatakan bahwa fikih adalah yang pertama dan kemudian ekonomi. Perbedaan antara keduanya tidak penting bagi masyarakat umum, tetapi properti, terutama para perencana, harus tahu: ketika ekonomi adalah infrastruktur, itu berarti mendapatkan uang dari mana saja dan membelanjakannya di mana saja! Tetapi fikih harus berdasarkan asas, artinya tidak boleh mencampuradukkan anggaran halal dan haram. Sama seperti bazaar harus belajar untuk mencari keuntungan, setiap orang harus belajar fikih terlebih dahulu karena itu mengarah pada riba, dan sekarang sistem perbankan di Iran seperti ini karena para bankir tidak menerima Islam, karena jika mereka melakukannya, mereka harus menganggur dan bank akan dibubarkan. Bank itu anti-Islam dalam dua hal: pertama, ia adalah tempat penyimpanan dan harta, dan Allah telah memberi mereka kabar baik tentang azab yang besar, dan di sisi lain, ia adalah tempat riba yang telah dilakukan perang. dinyatakan oleh Tuhan. Bahkan, mereka dianggap pemberontak garis depan, jadi mereka menaikkan suku bunga selama mereka bisa, dan hanya pada masa Ahmadinejad mereka menurunkan suku bunga untuk sementara. Karena itu, kehidupan dan keberadaan bank terikat dengan riba. Padahal, jika para ahli fikih ingin melakukan hal itu, itu hanya dana perwalian, dan mereka akan menanggung biaya menjaga amanah orang sebagai fee dari pemilik perwalian. Oleh karena itu, Imam Jafar Sadiq, yang mengetahui semangat rakyat Iran dan juga berbicara bahasa Farsi, memecahkan dualitas orang Iran sebagai berikut: Fikih, kemudian Al-Amar, kemudian menunjukkan prioritas yang melekat di sini, yaitu tidak pernah masuk ke dalam penganggaran dan Don. Jangan lakukan ekonomi dan bisnis kecuali Anda tahu aturannya. Untuk alasan ini, ketika pemimpin revolusi melihat seorang gadis dengan seekor anjing di jalur pendakian gunung, dia pertama kali bertanya apakah dia tahu aturan memelihara anjing. Dan ini menunjukkan bahwa orang tidak melakukan banyak hal jika membaca peraturan. Karena itu, Imam Sadiq mengatakan di tempat lain, saya suka memukul kepala orang dengan cambuk agar mereka belajar aturan. Oleh karena itu, organisasi program dan departemen pemerintah lainnya yang tidak mengetahui aturan kerjanya harus belajar. Karena menurut nash yang jelas dari semua risalah, wajib bagi seseorang untuk mempelajari aturan-aturan yang dia butuhkan. Mereka harus dihukum dengan cambuk! Tidak hanya Imam Sadiq tetapi juga Hazrat Ali selama pemerintahannya di Kufah biasa berkeliling pasar dengan cambuk, yang berarti dia mengadakan patroli bersenjatakan senjata dingin. Dia bahkan menyuruh Maitham Temar untuk tidak memisahkan tanggal! menjual dirham Dan dia, yang tetap bingung, menghancurkannya sendiri dengan tangannya yang diberkati. Pada masa Safawi, ketika pemerintahan Syi’ah terbentuk, mereka menetapkan aturan Islam untuk pasar berdasarkan fatwa para ulama saat itu. Karena pasar dan pelaku bisnis, satu-satunya hal yang tidak mereka pelajari dan sulit bagi mereka, adalah aturan Islami dari pekerjaan mereka. Tapi mereka tahu semua rumus pencurian dan pemerasan dan topi Syariah.
