نوشته های مشابه
چابهاری می نویسد:
وضعیت جامعه بلوچستان پیچیدگی های منحصر به فردی را دارد، تا آنجا که سال های زیادی یک طبقه حاکم خاص، در اجتماع محلی بلوچستان جولان داده و حکمرانی کرده اند اما یک پیچ تاریخی مهم با وقوع خود، تعادل این وزنه را بر هم زد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در نظام طبقاتی بلوچستان به ویژه در رأس آن تغییراتی ایجاد شد.
سئوال اینجاست که اکنون پس از گذشت چهل سال از این واقعه، آیا تفکّر حاکم سالاری از ذهن ما خارج شده است و دوباره میتوان نشانه هایی از بازگشت خوانین به رأس قدرت را مشاهده کرد؟
به عقیده ی نگارنده حاکم سالاری یعنی فربه بودن قشر خاصی از جامعه که همواره از امتیازات ویژه‌ای برخوردار بوده است، امتیازاتی که ماحصل آن، ایجاد شکاف های اجتماعی و اقتصادی قبیله حاکم با سایر مردم بوده است.
تلاش جریان خوانین بیشتر بر این بوده است که به هر نحوی دوباره خود را بازسازی نماید و برای این منظور مقاومت های قابل ملاحظه ای در جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی داشته است و قابل ذکر است که در مناسبت های اجتماعی به برتری ژنی خود پایبندی خاصی نشان داده و نگاه بالا به پایینی، در نظام طبقاتی را دنبال کرده است.
دقیقاً درست در زمانی که جامعه مدنی بلوچستان رشد کرده و تحصیلات و آگاهی مردم بالاتر رفته است این جریان به دنبال به دست آوردن قدرت و به عقب برگرداندن جامعه است و برای این ادعا انتصابات اخیر در حوزه انتخابیه چابهار قابلیت مثال را دارد.
انتصاباتی که دور از شایسته سالاری به نظر می رسد و معلوم نیست به چه شکلی صورت گرفته است؛ از انتصاب معاون سیاسی، اجتماعی و امنیتی فرمانداری چابهار گرفته تا بخشدار بخش مرکزی آن، امّا اوج این جریان به انتصاب بخشداری لاشار و قصرقند بر میگردد، اولی از دهیاری یک روستای کوچک در لاشار به این پست دست می یابد و دومی از یک سرباز امریه ساده در فرمانداری قصرقند، بدون هیچ گونه سابقه شغلی و کاری به پست های مهم و حساسی رسیده است.
*آیا واقعا خطر جریان سرداریسم بیش از پیش محتمل بنظر نمی رسد؟*
*آیا با تلاش برای به دست آوردن کرسی مجلس حوزه انتخابیه چابهار، نیکشهر، کنارک و قصرقند توسط این جریان، ابهامات به قدرت رسیدن و بستن اصل های مهم پیشرفت و ترقی مطرح نمی شود؟*
*آیا جامعه بلوچستان آن قدر هوشمند شده است که نسبت به این تحرکات واکنش نشان دهد و جلوی تنها انتصابی که به دست مردم انجام می شود را بگیرد تا اجازه فربه شدن بیشتر و غیر قابل کنترل تر به این قبیله را ندهد؟*
سوالاتی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است اما *به راستی چه چیزی باعث شده که پس از گذشت چهل سال هنوز جامعه بلوچستان قشر متوسطی به خود ندیده است که تمام این جریانات را در خود حل کند که توانایی استقلال در أخذ تصمیمات را داشته باشد و یا احساس اینکه احتیاجی به قیم نداشته باشد؟*
م.چهباری
*جامعه بلوچستان و استبداد زدگی اش*
جامعه بلوچستان همیشه با استبدادزدگی مواجه بوده است،استبداد با اشکال های مختلف.
استبداد در سنت و باورهای جامعه ریشه دوانیده و تقلای رهایی از آن همیشه بی نتیجه مانده است.
شاید می توان از انتخابات پیش رو بعنوان پیچ تاریخی یاد کرد که می شود از آن برای عبور از استبداد قومی و مذهبی استفاده کرد و به مردم سالاری رسید.
مشاهده می شود که مستبدان برای در استبداد نگه داشتن بلوچستان با خط فکری و تزی کاملا متفاوت با هم متحد می شوند و راه را برای اندیشه و خرد جمعی مین گذاری می کنند.
اکنون زمان آن رسیده است که جامعه بلوچستان یک قدم به سمت توسعه و آگاهی حرکت کند و از شر استبداد و خودکامگی رها شود و این نیازمند تلاش جامعه نخبه و روشن فکری بلوچستان با کمک مردم آزاده و شجاع می باشد.
تک تک ما برای رهایی از استبداد فردی باید ذهن خودمان را از استبدادزدگی پاک کرده و جرات مقابله با مستبدان را پیدا کنیم تا بتوانیم جامعه ای آزاد و پویا داشته باشیم.
م.چهباری
