براساس خواست درونی انسان، علم را بطور ناقص تعریف کرده و تاریخ آن را هم اشتباه گفته اند. خواست درونی انسان این است که خود را سرمنشا همه چیز بداند. لذا تاریخ هم از زمانی شروع می شود که بنویسند! و علم هم از زمانی شروع شد که غرب خواست به وحشیگری خود نقاب بزند.اما تاریخ واقعی علم نزد ایجاد کننده آن است نه آنهاییکه بهره برداری سیاسی می کنند. ابتدا باید بدانیم که علم ذات خداوند است یعنی عالم بودن خدا و دانشمند بودن او ذاتی است نه اکتسابی. زیرا همه چیز را خودش بوجود آورده. برای پی بردن به این مسئله کافی است بدانیم ما را خودمان خلق نکردیم! چون اگر خودمان خلق می کردیم شاید بهتر! از این می شدیم. لذا کسی ما را بوجود آورده شما هرچه می خواهید اسم بگذارید! در فلسفه خسروانی سه هزار ساله ایرانیان، به ان خود آ (خدا) گفته اند شما ممکن است تصادف یا طبیعت یا هرنام دیگری بگذارید ولی در اصل موضوع تغییری ایجاد نمی کند. تجزیه و تحلیل اندام و مشخصات خودمان نشان می دهد (او) بسیار دانا و دانشمند بوده است که هنوز ما فقط سعی داریم دانایی او را بفهمیم. لذا علوم انسانی مانند اقتصاد و سیاست را هم ذاتی او باید بدانیم. نه تنها آفریننده عالم فیزک است بلکه تمام علوم انسانی را هم بوجود آورده. و اشتباه دانشمندان سکولار این است که فهمیدن را خلق کردن معنی می کنند! یعنی وقتی جاذبه زمین را فهمید نگفت چه کسی ان را بوجود آورده بلکه طوری مسئله را طرح کرد که یعنی نیوتن جلذبه زمین را خلق و یا ایجاد کرده است. در اقتصاد هم ما از امکانات محدود صحبت می کنیم ولی نمی گوییم چه کسی این امکانات محدود را بوجود آورده زیرا می خواهند خودشان را خالق و ایجاد کننده اقتصاد بدانند. چه اگر این امکانات محدود را خدا ایجاد کرده باشد میتواند آن را نامحدود هم بکند! و در اینجا تئوری اقتصادی آنان ضربه می خورد لذا اقتصاد دانها بزرگترین دشمنان خدا هستند. به دو دلیل اول اینکه هر پیش بینی می کنند خطا از آب در می اید. مگر اینکه پیش بینی دوطرفه کنند! مثل ملانصرالدین بگویند فردا یا باران می اید تا نمی اید! بورسی ها همینطورند می گویند فردا ممکن است شاخص بالا برود یا پایین بیاید! حضرت علی ع این را قبلا گفته: خدارا از انجایی شناختم که هرچه برنامه ریزی کردم بهم زد(تا بگوید منهم یک طرف بازی هستم.) دومین دلیل دشمنی انها با خدا تئوریهای من دراوردی شان است. تعریف اقتصاد زیر سوال می رود. مثلا در تعریف اقتصاد می گویند علم تقسیم امکانات محدود بین نیاز های نامحدود! اگر خدا را بپذیرند خداوند هر لحظه میتواند امکانات را اضافه کند(کل یوم هو فی شان) و اصلا نعمت های خدا بیحد و حساب است. و برعکس خداوند به مومنان توصیه کرده نیاز هایشان را محدود کنند و از اسراف بپرهیزند. در حالیکه تئوری کینز بر مبنای اسراف است. یعنی مصرف گرایی را ترویج می کند تا اقتصاد تولید بیشتری داشته باشد و اشتغال ایجاد شود. پس تئوریهای اقتصادی خدا برعکس تئوری اقتصادی آنها است لذا مثلا شما می بینید همه اقتصاد دانان می گفتند تا سی سال دیگر نفت ایران تمام می شود و ایران باید گدایی کند! ولی الان ۵۰سال از انها گذشته نه تنها نفت ایران تمام نشده بلکه هر روز میادین جدیدنفتی و گازی کشف می شود. و مشکل فعلی ایران تحریم فروش آنها است نه تولید! پس معلوم می شود تولید دست انسان نیست. آنچه که انسان به معنی تولید انجام می دهد تغییر شکل نعمت های خداوندی است. لاستیک ماشین از کائوچو درخت ها درست می شود. اتاقک و یا ساختمانهای بزرگ از آهن و خاک و چوب و شیشه است که همه در طبیعت وجود دارد. هیچ چیزی که انسان از ان استفاده می کند از این قاعده بیرون نیست. لذا کل علم اقتصاد فریبی بیش نیست که استعمار کهنه و نو به سرکردگی آمریکا و انگلیس ان را به دانشجویان ما درس می دهند تا منابع ما را غارت کنند. آیا دور ریختن انها نیست؟
The real history of science
Based on the inner desire of man, science has been incompletely defined and its history has also been wrongly told. The inner desire of man is to consider himself the origin of everything. Therefore, history starts from the time they write! And science started when the West wanted to mask its brutality. But the real history of science lies with its creator, not those who exploit it politically. First, we must know that knowledge is God’s essence, that is, God’s knowledge and his knowledge are inherent, not acquired. Because he created everything himself. To understand this issue, it is enough to know that we did not create ourselves! Because maybe it would be better if we created it ourselves! We would be from this. Therefore, someone created us, you can call it whatever you want! In the three-thousand-year-old philosophy of Khosravani, Iranians have said that A (God) is itself. Analyzing our own body and characteristics shows that (he) was very wise and knowledgeable that we are still only trying to understand his wisdom. Therefore, we should consider human sciences such as economics and politics to be inherent in him. He is not only the creator of the world of physics, but also created all human sciences. And the mistake of secular scientists is that understanding means creating! That is, when he understood the gravity of the earth, he did not say who created it, but he raised the issue in such a way that Newton created or created the gravity of the earth. In the economy, we talk about limited possibilities, but we don’t say who created these limited possibilities because they want to consider themselves the creator and creator of the economy. What if God has created these limited possibilities, he can also make them unlimited! And here their economic theory is hit, so economists are the biggest enemies of God. For the first two reasons, every prediction is wrong. Unless they predict bilaterally! Like Molansardin, they say that it will either rain tomorrow or it won’t! The stock exchanges say that the index may go up or down tomorrow! Hazrat Ali (A.S.) has said this before: I knew God from the place where he disrupted everything I had planned (so that he could say that I am a party to the game.) The second reason for their enmity with God is my theories. The definition of economy is questioned. For example, in the definition of economics, they say the science of dividing limited resources between unlimited needs! If they accept God, God can add possibilities at any moment (the whole day of Ho Fei Shan) and God’s blessings are limitless and incalculable. And on the contrary, God advised believers to limit their needs and avoid extravagance. While Keynes’ theory is based on extravagance. That is, it promotes consumerism so that the economy has more production and employment is created. So God’s economic theories are the opposite of their economic theory, so for example, you see, all the economists said that Iran’s oil will run out in thirty years and Iran will have to beg! But now 50 years have passed, not only Iran’s oil has not run out, but new oil and gas fields are discovered every day. And Iran’s current problem is embargoing their sale, not production! So, it turns out that it is not produced by human hands. What humans do in the sense of production is changing the shape of God’s blessings. Car tires are made from rubber trees. The chamber or large buildings are made of iron, soil, wood and glass, which are all found in nature. Nothing that humans use is out of this rule. Therefore, the whole science of economics is nothing more than a deception that old and new colonialists led by America and England teach it to our students in order to rob our resources. Isn’t it time for them to close?
التاریخ الحقیقی للعلم
بناءً على الرغبه الداخلیه للإنسان ، لم یتم تعریف العلم بشکل کامل ، کما تم سرد تاریخه بشکل خاطئ. الرغبه الداخلیه للإنسان هی أن یعتبر نفسه أصل کل شیء. لذلک ، یبدأ التاریخ من وقت کتابتهم! والعلم بدأ عندما أراد الغرب إخفاء وحشیته ، لکن التاریخ الحقیقی للعلم یکمن فی خالقه ولیس مع من یستغلونه سیاسیاً. أولاً ، یجب أن نعرف أن المعرفه هی جوهر الله ، أی أن معرفه الله ومعرفته متأصله ولیست مکتسبه. لأنه خلق کل شیء بنفسه. لفهم هذه المسأله یکفی أن نعلم أننا لم نخلق أنفسنا! لأنه ربما یکون من الأفضل أن نخلقه بأنفسنا! سنکون من هذا. لذلک ، شخص ما خلقنا ، یمکنک أن تسمیها ما ترید! فی فلسفه خسروانی البالغه من العمر ثلاثه آلاف عام ، قال الإیرانیون إن (الله) هو نفسه. یُظهر تحلیل جسدنا وخصائصنا أنه کان حکیمًا للغایه وعلى درایه بأننا ما زلنا نحاول فقط فهم حکمته. لذلک ، یجب أن نعتبر العلوم الإنسانیه مثل الاقتصاد والسیاسه متأصله فیه. إنه لیس فقط خالق عالم الفیزیاء ، ولکنه أیضًا خلق کل العلوم الإنسانیه. وخطأ العلماء العلمانیین أن الفهم یعنی الخلق! أی أنه عندما فهم جاذبیه الأرض ، لم یقل من الذی خلقها ، لکنه أثار القضیه بطریقه خلقها نیوتن أو خلق جاذبیه الأرض. فی الاقتصاد ، نتحدث عن الاحتمالات المحدوده ، لکننا لا نقول من الذی خلق هذه الاحتمالات المحدوده لأنهم یریدون اعتبار أنفسهم خالق ومبدع الاقتصاد. ماذا لو خلق الله هذه الاحتمالات المحدوده ، یمکنه أیضًا جعلها غیر محدوده! وهنا یتم ضرب نظریتهم الاقتصادیه ، لذا فإن الاقتصادیین هم أکبر أعداء الله. للسببین الأولین ، کل توقع خاطئ. إلا إذا توقعوا ثنائیا! مثل ملا نصرالدین ، یقولون إنها ستمطر غدًا أو لن تمطر! البورصات تقول أن المؤشر قد یرتفع أو ینخفض غدا! لقد قال حضره علی (ع) هذا من قبل: لقد عرفت الله من المکان الذی عطل فیه کل ما خططت له (حتى یتمکن من القول إننی طرف فی اللعبه). والسبب الثانی فی عداوتهم لله هی نظریاتی. . تعریف الاقتصاد موضع تساؤل. على سبیل المثال ، فی تعریف الاقتصاد ، یقولون علم تقسیم الموارد المحدوده بین الاحتیاجات غیر المحدوده! إذا قبلوا الله ، یمکن أن یضیف الله إمکانیات فی أی لحظه (طوال یو وبرکات الله لا حدود لها ولا تحصى. وعلى العکس نصح الله المؤمنین بتقلیص حاجتهم وتجنب الإسراف. بینما تقوم نظریه کینز على الإسراف. أی أنه یعزز النزعه الاستهلاکیه بحیث یکون لدى الاقتصاد المزید من الإنتاج ویتم خلق فرص العمل. لذا فإن نظریات الله الاقتصادیه هی عکس نظریتهم الاقتصادیه ، فعلى سبیل المثال ، کما ترى ، قال جمیع الاقتصادیین إن نفط إیران سینفد فی غضون ثلاثین عامًا وسیتعین على إیران الاستجداء! ولکن الآن مرت ۵۰ عامًا ، ولم ینفد نفط إیران فحسب ، بل یتم اکتشاف حقول نفط وغاز جدیده کل یوم. ومشکله إیران الحالیه تحظر بیعها لا إنتاجها! لذلک ، اتضح أنه لا یتم إنتاجه بأیدی البشر. ما یفعله البشر من حیث الإنتاج هو تغییر شکل برکات الله. إطارات السیارات مصنوعه من أشجار المطاط. الغرفه أو المبانی الکبیره مصنوعه من الحدید والتربه والخشب والزجاج ، وکلها موجوده فی الطبیعه. لا شیء یستخدمه البشر خارج هذه القاعده. لذلک ، فإن علم الاقتصاد برمته لیس أکثر من خداع یقوم به المستعمرون القدامى والجدد بقیاده أمریکا وإنجلترا لطلابنا من أجل سرقه مواردنا. ألم یحن وقت إغلاقها؟
La véritable histoire des sciences
Fondée sur le désir intérieur de l’homme, la science a été incomplètement définie et son histoire a également été mal racontée. Le désir intérieur de l’homme est de se considérer comme l’origine de tout. Par conséquent, l’histoire commence à partir du moment où ils écrivent ! Et la science a commencé quand l’Occident a voulu masquer sa brutalité.Mais la véritable histoire de la science appartient à son créateur, pas à ceux qui l’exploitent politiquement. Premièrement, nous devons savoir que la connaissance est l’essence de Dieu, c’est-à-dire que la connaissance de Dieu et sa connaissance sont inhérentes et non acquises. Parce qu’il a tout créé lui-même. Pour comprendre cet enjeu, il suffit de savoir que nous ne nous sommes pas créés ! Parce que ce serait peut-être mieux si nous le créions nous-mêmes ! Nous serions de cela. Par conséquent, quelqu’un nous a créés, vous pouvez l’appeler comme vous voulez ! Dans la philosophie de Khosravani, vieille de trois mille ans, les Iraniens ont dit que A (Dieu) est lui-même. L’analyse de notre propre corps et de nos caractéristiques montre qu'(il) était très sage et bien informé que nous essayons toujours seulement de comprendre sa sagesse. Par conséquent, nous devrions considérer que les sciences humaines telles que l’économie et la politique lui sont inhérentes. Il n’est pas seulement le créateur du monde de la physique, mais il a aussi créé toutes les sciences humaines. Et l’erreur des scientifiques laïcs est que comprendre signifie créer ! C’est-à-dire que lorsqu’il a compris la gravité de la terre, il n’a pas dit qui l’a créée, mais il a soulevé la question de telle manière que Newton a créé ou créé la gravité de la terre. Dans l’économie, on parle de possibilités limitées, mais on ne dit pas qui a créé ces possibilités limitées parce qu’ils veulent se considérer comme le créateur et le créateur de l’économie. Et si Dieu a créé ces possibilités limitées, il peut aussi les rendre illimitées ! Et ici leur théorie économique est touchée, donc les économistes sont les plus grands ennemis de Dieu. Pour les deux premières raisons, chaque prédiction est fausse. A moins qu’ils ne prédisent bilatéralement ! Comme Molansardin, ils disent qu’il pleuvra demain ou qu’il ne pleuvra pas ! Les bourses disent que l’indice peut monter ou descendre demain ! Hazrat Ali (A.S.) l’a déjà dit : J’ai connu Dieu de l’endroit où il a perturbé tout ce que j’avais prévu (pour qu’il puisse dire que je suis partie prenante du jeu.) La deuxième raison de leur inimitié avec Dieu est mes théories. . La définition de l’économie est remise en question. Par exemple, dans la définition de l’économie, on dit la science du partage de ressources limitées entre des besoins illimités ! S’ils acceptent Dieu, Dieu peut ajouter des possibilités à tout moment (toute la journée de Ho Fei Shan) et les bénédictions de Dieu sont illimitées et incalculables. Et au contraire, Dieu a conseillé aux croyants de limiter leurs besoins et d’éviter les extravagances. Alors que la théorie de Keynes est basée sur l’extravagance. C’est-à-dire qu’il favorise le consumérisme afin que l’économie ait plus de production et que des emplois soient créés. Donc les théories économiques de Dieu sont à l’opposé de leur théorie économique, donc par exemple, voyez-vous, tous les économistes ont dit que le pétrole de l’Iran s’épuiserait dans trente ans et que l’Iran devra mendier ! Mais maintenant, 50 ans ont passé, non seulement le pétrole iranien n’est pas épuisé, mais de nouveaux gisements de pétrole et de gaz sont découverts chaque jour. Et le problème actuel de l’Iran est d’interdire leur vente, pas leur production ! Ainsi, il s’avère qu’il n’est pas produit par des mains humaines. Ce que les humains font dans le sens de la production change la forme des bénédictions de Dieu. Les pneus de voiture sont fabriqués à partir d’arbres à caoutchouc. La chambre ou les grands bâtiments sont faits de fer, de terre, de bois et de verre, que l’on retrouve tous dans la nature. Rien de ce que les humains utilisent n’est hors de cette règle. Par conséquent, toute la science économique n’est rien de plus qu’une tromperie que les anciens et les nouveaux colonialistes menés par l’Amérique et l’Angleterre l’enseignent à nos étudiants afin de voler nos ressources. N’est-il pas temps pour eux de fermer ?
