نقطه پرگار یعنی چه!
اول خدا یک نقطه گذاشت! این نقطه حضرت علی بود، چنان شیفته او شد که نوک پرگار نهاد: و دایره های وجود را ترسیم کرد. و پرگار همان پروردگار شد که: با ورد خود جهان بیافرید همه در چهره علی. به علی خط نوشتن آموخت و علی فرمود: اگر قران را خلاصه کنید می شود سوره حمد، و اگر سوره حمد را خلاصه کنید، می شود بسم الله! و اگر بسم الله را خلاصه کنید می شود: ب. و انا نقطه تحت با بسم الله من نقطه زیر ب بسم الله هستم. آیا علی ع می خواهد غلو کند یا شکسته نفسی؟ اگر غلو کند یعنی اینکه اگر نقطه نباشد بسم الله نیست! یعنی جهان هستی بدون آن نقطه پرگار هیچ است. و اگر بخواهد شکسته نفسی کند: یعنی من آنقدر درمقابل عظمت خدا کوچک هستم که به نقطه ای می مانم در تمام قران. دشمنان حتی این را هم نادیده گرفتند: و با تمسخر گفتند:قران که نقطه ندارد. خط علی بی نقطه است. اما شاعر می گوید: نوک پرگار بر واو مولا بگذار و دیگر هیچ.اما خود انحضرت فرمود که دو کس به واسطه من به جهنم می روند یکی آنکه مرا ظلم کرد. و دیگر انکه مرا از خدا بالاتر گذاشت. لذا نه غلوی در کار است و نه شکست نفسی.بل حقیقتی است انکار ناپذیر. که وحدت در عین کثرت را معنی می کند:وقتی شما اینه هایی دور یک شمع می گذارید، چه اتفاقی می افتد؟ یک شمع به چند شمع دیده می شود. اما چند شمع نیست. واقعیت آن است که فقط یک شمع وجود دارد بقیه شمع ها در وجود صیقل یافته تجلی پیدا می کند. علم جدید هم می گوید: اگر فاصله اربیتال ها حذف شود. و الکرتونها به پروتونها بچسیند، کره زمین با همه بزرگی اش به اندازه یک ارزن(نقطه) می شود. زیرا براثر نظریه کوانتمی، که بانی ان ملاصدرا هست: ماده ای وجود ندارد همه حرکت است. و اگر انرژی هم بخواهد به ماده تبدیل شود از همان فرمول ای مساوی است با ام سی به توان دو تبعیت می کند. یعنی دنیای ما که دنیای انرژی است اگر به ماده بخواهد تبدیل شود:بمیزان نه بتوان:بیست باید کوچکتر شود. لذا روایت زیاد داریم که: خداوند بقیه مردم را از زیادی سرشت فاطمه و پیامبرو علی آفرید.