تصور اینکه در غرب هم مثل ایران فلاسفه و مکاشفات و علوم و معرفی وجود داشته باشد یک تصور غلط و غیر علمی است زیرا بخش اعظم تاریخ آنها تاریک و قرون وسطایی هست و اندیشه علمی داشتن جرم بوده است. لذا اگر قبل از قرون وسطی یعنی در عهد عتیق هم مبانی نظری وجود داشت، در قرون وسطی از بین رفت و از ذهن ها و کتاب ها پاک شد. علت آنهم مبارزه با قران و اسلام و ایران بوده است. زیرا اغلب این دوران به جنگ های صلیبی گذشت یعنی هر نوع تمدن و عقیده بجز کلیسای کاتولیک جرم محسوب شده و مجرم را اعدام می کردند و کتابهایش را می شوزاندند.متاسفانه این نوع اندیشه در قرون معاصر هم جای خود را محکم کرده است. یعنی با اینکه غرب در تکنولوژی و فناوری و صنعت پیشرفت هایی داشته ولی مبانی نظری و ئوریک آن تغییری نکرده است و علم و دانش مثل تیغ یا شمشیری بوده در دست زنگی مست. همین مثال زنگی مست نشان می دهد که زنگی ها یعنی ایرانی ها هوشیار بودند. و اگر مست می شدند و عقل آنها ضایع می شد یعنی تازه اروپایی شده اند. چون اولین قوم سرازیر شده به ایران قوم زنگی ها بوده که مرکز ان هم زنگان(زنجان) فعلی اس. و همسر حضرت ابراهیم(هاجر) و مادر حضرت اسماعیل هم زنگی بوده است. و در فیلم سیصد هم ایرانیان را زنگی (نسبتا سیاه پوست) نشان داده اند. لذا در یک کلمه میتوان گفت کلیه مبانی نظری و تئوریک غربی ها در همه زمینه ها فقط یک تعریف دارد: ضدیت با قران و اسلام و ایران. نمونه آن را هم در قران سوزی ها می بینیم. یعنی وقتی دستشان از همه جا کوتاه می شود، نتانیاهو(نماد صهیونیزم) وبایدن (نماد امپریالیزم و لیبرالیزم) جلسه مشترک گذاشته و نهایتا به یک قران سوزی نمادین تبدیل می شود. لذا باید همه علوم انسانی و تئوری پردازی های علوم طبیعی را اصلاح کرد. و از حالت دشمنی با قران بیرون آورد. مثلا در اقتصاد، با تمام تاکیدات قران بر بینهایت بودن نعمات الهی(لاتعد و لاتحصی) آنها نظریه های خود را براساس محدود بودن منابع و کمبود ثروت و نامحدود بودن نیاز ها قرار می دهند. اقتصاد تعریف می شود: تخصیص منابع محدود برای نیازهای نامحدود. در مدیریت هم با تمام تاکید قران بر سود آور بودن انسان برای دیگران، آنها اساس را برسود آوری خود(نفس اماره) می گذارند. در الام می فرمایند: مومن کم هزینه برای خود و پر سود برای دیگران است(المومن قلیل المونه و کثیر المعون) ولی آنها می گویند مدیر کسی است که هزینه ها(ی دیگران) را کاهش دهد و در امد خود(یاسازمان)را افزایش دهد. و این را سود یا کارایی معنی می کنند. در روانشناسی علیرغم تاکیدات قران بر خود آگاهی، آنها تاکید برناخود آگاه دارند. در علوم طبیعی با تمام کوشش قران براینکه خداوند جهان را آفریده، کوشش کرده اند تا ثابت کنند بطور تصادفی بوجود آمده! یا در پیدایش انسان، با وجود ایات فراوان دفعی بودن خلقت انسان، ان را تدریجی و تکاملی بیان کرده اند. و با اینکه قران فرموده که میمون از نسل انسان است(کونوا قرده خاسئین) ولی داروینیسم اصرار دارد که انسان از نسل میمون است. و خلاصه هرچه قران گفته آنها بررسی کرده و برعکس ان را علمی دانسته اند. در فیزیک یا کوانتم با اینکه در قران گفته شده که: خداوند نور آسمانها و زمین است. ولی انها نور را مادی تعریف کرده و گاهی گفته اند موج است گاهی مستقیم و گاه ذره!(فوتون) و همه را هم اثبات کرده اند. یعنی تعریف علمی انها از نور نه جامع است و نه مانع. بلکه شامل تناقض و دروغ است. در پلاسما و قدرت جاذبه هم قران فرموده که ما آسمانها را تزیین کرده ایم. ولی انها می گویند نتیجه انفجارات است. و یا می فرماید ستونهای نگهدارنده آسمان و زمین نادیدنی (عمدا بغیر ترونها) و یا بصورت نردبانی (ذات البروج) است. ولی انها همه چیز را تصادفی و بدون ناظم تعریف کرده اند. تا دامن خدا را از زمین بردارند. و حداکثر او را در آسمانها جای دهند. حتی در علم فضانوردی خدا را از فضا هم بیرون کرده اند.
Theoretical foundations of the West
The idea that there are philosophers, revelations, sciences and introductions in the West, like Iran, is a false and unscientific idea because most of their history is dark and medieval and having scientific thought was a crime. Therefore, if there were theoretical foundations before the Middle Ages, that is, in the Old Testament, they disappeared in the Middle Ages and were erased from minds and books. The reason for that was the fight against the Qur’an, Islam and Iran. Because most of this period passed to the crusades, that is, every type of civilization and belief except the Catholic Church was considered a crime, and the criminal was executed and his books were burned. That is, even though the West has made advances in technology, technology and industry, its theoretical and oric foundations have not changed, and science and knowledge are like a blade or a sword in the hands of a drunkard. The same example of a drunk Zangi shows that the Zangis, i.e. Iranians, were sober. And if they got drunk and lost their minds, that means they have just become Europeans. Because the first tribe that came to Iran was the Zangi tribe, whose center is the current Zangan (Zanjan). And Hazrat Ibrahim’s wife (Hajar) and Hazrat Ismail’s mother were also Zangi. And in the movie Sishund, Iranians have been shown as Zangi (relatively black). Therefore, in one word, it can be said that all theoretical foundations of Westerners in all fields have only one definition: opposition to the Quran, Islam and Iran. We can see an example of it in the Koran burnings. That is, when their hands are cut off everywhere, Netanyahu (the symbol of Zionism) and Biden (the symbol of imperialism and liberalism) hold a joint meeting and finally it turns into a symbolic Koran burning. Therefore, all human sciences and theories of natural sciences should be revised. And took him out of the state of enmity with the Qur’an. For example, in economics, with all the Qur’an’s emphasis on the infinity of God’s blessings (innumerable and incalculable), they base their theories on limited resources, lack of wealth, and unlimited needs. Economics is defined as: the allocation of limited resources for unlimited needs. In management, with all the Qur’an’s emphasis on human being profitable for others, they lay the foundation for their own profit (nafs amara). In Al-Alam, they say: A believer is less expensive for himself and more profitable for others (Al-Mo’min, Qalil Al-Muna and Kathir Al-Ma’un), but they say that a manager is someone who reduces the costs (of others) and increases his (or organization’s) income. And this means profit or efficiency. In psychology, despite the Qur’an’s emphasis on self-awareness, they emphasize the unconscious. In the natural sciences, with all the efforts of the Qur’an, because God created the world, they have tried to prove that it was created by accident! Or in the creation of man, despite the many verses about the repulsion of human creation, they have expressed it as gradual and evolutionary. And even though the Qur’an says that monkeys are descended from humans (Konova Qorde Khasain), Darwinism insists that humans are descended from monkeys. And in short, they have examined everything that the Qur’an has said, and on the contrary, they have considered it scientific. In physics or quantum, although it is said in the Qur’an that: God is the light of the heavens and the earth. But they defined light as a material and sometimes said it is a wave, sometimes a straight line, and sometimes a particle! That is, their scientific definition of light is neither comprehensive nor restrictive. Rather, it contains contradictions and lies. In plasma and the power of gravity, the Qur’an says that we have decorated the heavens. But they say it is the result of explosions. And he says that the pillars supporting the heavens and the earth are invisible (mainly without thrones) or in the form of a ladder (Zat al-Boruj). But they have defined everything randomly and without moderator. to remove the skirt of God from the earth. and place him in the heavens as much as possible. Even in the science of astronautics, God has been expelled from space.
الأسس النظریه للغرب
إن فکره وجود فلاسفه ووحی وعلوم ومقدمات فی الغرب ، مثل إیران ، هی فکره خاطئه وغیر علمیه لأن معظم تاریخهم قاتم وعصور الوسطى وکان التفکیر العلمی جریمه. لذلک ، إذا کانت هناک أسس نظریه قبل العصور الوسطى ، أی فی العهد القدیم ، فقد اختفت فی العصور الوسطى ومحت من العقول والکتب. والسبب فی ذلک هو محاربه القرآن والإسلام وإیران. لأن معظم هذه الفتره مرت إلى الحروب الصلیبیه ، أی أن کل نوع من الحضارات والمعتقدات باستثناء الکنیسه الکاثولیکیه کان یعتبر جریمه ، وتم إعدام المجرم وإحراق کتبه. أی ، على الرغم من أن الغرب قد أحرز تقدمًا فی التکنولوجیا والتکنولوجیا والصناعه ، إلا أن أسسه النظریه والخطابیه لم تتغیر ، والعلم والمعرفه مثل النصل أو السیف فی ید سکیر. یظهر نفس المثال على الزنکی المخمور أن الزنکیین ، أی الإیرانیین ، کانوا رصینین. وإذا ثملوا وفقدوا عقولهم ، فهذا یعنی أنهم أصبحوا أوروبیین. لأن أول قبیله أتت إلى إیران کانت قبیله الزنکی ، ومرکزها زنجان الحالی (زنجان). وکانت زوجه حضره إبراهیم (حجر) ووالده حضره إسماعیل زنکیین. وفی فیلم Sishund ، ظهر الإیرانیون على أنهم Zangi (أسود نسبیًا). لذلک ، وبکلمه واحده ، یمکن القول إن کل الأسس النظریه للغربیین فی جمیع المجالات لها تعریف واحد فقط: معارضه القرآن والإسلام وإیران. یمکننا أن نرى مثالاً علیه فی حرق القرآن. أی عندما تقطع أیدیهم فی کل مکان ، یعقد نتنیاهو (رمز الصهیونیه) وبایدن (رمز الإمبریالیه واللیبرالیه) لقاءًا مشترکًا ویتحول أخیرًا إلى حرق رمزی للقرآن. لذلک ، یجب مراجعه جمیع العلوم الإنسانیه ونظریات العلوم الطبیعیه. وأخرجته من حاله العداء للقرآن. على سبیل المثال ، فی علم الاقتصاد ، مع کل ترکیز القرآن على اللامحدوده لنعم الله (التی لا تعد ولا تحصى) ، فإنهم یبنون نظریاتهم على موارد محدوده ، ونقص فی الثروه ، واحتیاجات غیر محدوده. یُعرَّف علم الاقتصاد على أنه: تخصیص موارد محدوده لاحتیاجات غیر محدوده. فی الإداره ، مع کل ترکیز القرآن على کون الإنسان مفیدًا للآخرین ، فإنهم یضعون الأساس لتحقیق مکاسبهم الخاصه (نفس عماره). یقولون فی العلم: المؤمن أقل کلفه لنفسه وأکثر ربحًا للآخرین (المؤمن ، خلیل المنى ، کثیر الماعون) ، لکنهم یقولون إن المدیر هو من یقلل التکالیف (للآخرین) ویزید من دخله (أو المنظمه). وهذا یعنی الربح أو الکفاءه. فی علم النفس ، على الرغم من ترکیز القرآن على وعی الذات ، إلا أنهم یؤکدون على اللاوعی. فی العلوم الطبیعیه ، وبکل جهود القرآن ، لأن الله خلق العالم ، حاولوا إثبات أنه خلق بالصدفه! أو فی خلق الإنسان ، على الرغم من الآیات العدیده التی تتحدث عن نفور الخلیقه البشریه ، فقد عبروا عن ذلک على أنه تدریجی وتطوری. وعلى الرغم من أن القرآن یقول أن القرده تنحدر من البشر (کونوفا قرد خاسین) ، فإن الداروینیه تصر على أن البشر ینحدرون من القرده. وباختصار ، لقد فحصوا کل ما قاله القرآن ، وعلى العکس من ذلک ، فقد اعتبروه علمیًا. فی الفیزیاء أو الکم ، وإن قیل فی القرآن: إن الله نور السماوات والأرض. لکنهم عرّفوا الضوء على أنه ماده وقالوا أحیانًا إنها موجه ، وأحیانًا خط مستقیم ، وأحیانًا جسیم! أی أن تعریفهم العلمی للضوء لیس شاملاً ولا مقیدًا. بل إنه یحتوی على تناقضات وأکاذیب. فی البلازما وقوه الجاذبیه ، یقول القرآن أننا زیننا السماوات. لکنهم یقولون إنها نتیجه انفجارات. ویقول إن الأعمده التی تدعم السماوات والأرض غیر مرئیه (بشکل رئیسی بدون عروش) أو على شکل سلم (طبیعه دائره الأبراج). لکنهم حددوا کل شیء بشکل عشوائی وبدون وسیط. لإزاله حافه الله من الأرض. ووضعه فی السماء قدر المستطاع. حتى فی علم الملاحه الفضائیه ، طرد الله من الفضاء.
Qərbin nəzəri əsasları
Qərbdə İran kimi filosofların, vəhylərin, elmlərin və müqəddimələrin olması fikri yanlış və qeyri-elmi bir fikirdir, çünki onların tarixinin çox hissəsi qaranlıq və orta əsrlərə aiddir və elmi düşüncəyə sahib olmaq cinayətdir. Ona görə də orta əsrlərdən əvvəl, yəni Əhdi-Ətiqdə nəzəri əsaslar var idisə, orta əsrlərdə onlar yox olub, ağıllardan, kitablardan silinib. Bunun səbəbi Qurana, İslama və İrana qarşı mübarizə idi. Çünki bu dövrün böyük hissəsi səlib yürüşlərinə keçib, yəni katolik kilsəsindən başqa hər bir sivilizasiya və inanc növü cinayət sayılır və cinayətkar edam edilir, kitabları yandırılır. Yəni Qərb texnologiya, texnologiya və sənayedə irəliləyişlər əldə etsə də, onun nəzəri və orik əsasları dəyişməyib, elm və bilik sərxoşun əlində bıçaq və ya qılınc kimidir. Eyni sərxoş Zəngi nümunəsi Zəngilərin, yəni iranlıların ayıq olduğunu göstərir. Əgər sərxoş olublarsa, ağlını itiriblərsə, deməli, yenicə avropalı olublar. Çünki İrana gələn ilk tayfa mərkəzi indiki Zənqan (Zəncan) olan Zəngi tayfasıdır. Və Həzrət İbrahimin həyat yoldaşı (Həcər) və Həzrət İsmayılın anası da Zəngi idi. Sişund filmində isə iranlılar Zəngi (nisbətən qaradərili) kimi göstərilib. Ona görə də bir sözlə demək olar ki, qərblilərin bütün sahələrdə bütün nəzəri əsaslarının yalnız bir tərifi var: Qurana, İslama və İrana müxalifət. Bunun bir nümunəsini Quran yandırmalarında görə bilərik. Yəni hər yerdə əlləri kəsiləndə Netanyahu (sionizmin simvolu) və Bayden (imperializm və liberalizmin simvolu) birgə iclas keçirir və nəhayət, simvolik Quran yandırılmasına çevrilir. Ona görə də bütün insan elmləri və təbiət elmləri nəzəriyyələri yenidən nəzərdən keçirilməlidir. Və onu Quranla düşmənçilik vəziyyətindən çıxartdı. Məsələn, iqtisadiyyatda Quranda Allahın nemətlərinin sonsuzluğuna (saysız-hesabsız və saysız-hesabsız) bütün vurğuları ilə yanaşı, öz nəzəriyyələrini məhdud qaynaqlar, sərvət çatışmazlığı və qeyri-məhdud ehtiyaclar üzərində qururlar. İqtisadiyyat aşağıdakı kimi müəyyən edilir: məhdud resursların qeyri-məhdud ehtiyaclar üçün ayrılması. İdarəçilikdə, Quranın insanın başqaları üçün faydalı olmasına bütün vurğuları ilə, öz mənfəətlərinin (nəfsi əmara) təməlini qoyurlar. “Əl-Aləm”də deyirlər: Mömin özü üçün ucuz, başqaları üçün daha faydalıdır (Əl-Mömin, Qalil əl-Muna və Kəsir əl-Maun), lakin deyirlər ki, idarəçi (başqalarının) xərclərini azaldan və (və ya təşkilatın) gəlirini artıran şəxsdir. Və bu mənfəət və ya səmərəlilik deməkdir. Psixologiyada Quranın özünüdərkə vurğu etməsinə baxmayaraq, şüursuzluğu ön plana çəkirlər. Təbiət elmlərində Quranın bütün səyləri ilə dünyanı Allah yaratdığı üçün onun təsadüfən yaradıldığını sübut etməyə çalışıblar! Yaxud insanın yaradılışında insan yaradılışının dəf edilməsinə dair çoxlu ayələrə baxmayaraq, onu tədrici və təkamüllə ifadə etmişlər. Və Quran meymunların insan nəslindən olduğunu bildirsə də (Konova Qorde Xasain), Darvinizm insanların meymun nəslindən olduğunu təkid edir. Və bir sözlə, Quranın dediyi hər şeyi araşdırıb, əksinə, elmi hesab ediblər. Fizikada və ya kvantda, baxmayaraq ki, Quranda deyilir: Allah göylərin və yerin nurudur. Lakin onlar işığı material kimi təyin etdilər və bəzən bunun dalğa, bəzən düz xətt, bəzən də zərrəcik olduğunu söylədilər! Yəni onların işığın elmi tərifi nə əhatəli, nə də məhdudlaşdırıcıdır. Daha doğrusu, ziddiyyətlər və yalanlar ehtiva edir. Plazma və cazibə qüvvəsində Quran deyir ki, biz göyləri bəzədik. Amma bunun partlayışların nəticəsi olduğunu deyirlər. Və deyir ki, göyləri və yeri dəstəkləyən sütunlar görünməzdir (əsasən taxtsızdır) və ya nərdivan şəklindədir (burcun təbiəti). Amma onlar hər şeyi təsadüfi və moderatorsuz müəyyən ediblər. Allahın ətəyini yerdən silmək. və onu mümkün qədər göylərdə yerləşdirin. Hətta kosmonavtika elmində də Allah kosmosdan qovulub.
