قدرت سیاسی نیز مانند همه مفاهیم علمی دارای یک شاخصه مهمی است که غرب آن را نداشته و ندارد. بطور مثال در ایران بناهای تاریخی فراوانی هست که قدمت آن به بیش از سه هزار سال می رسد . نمونه آن تخت جمشید و پاسارگاد و کوه های کرمانشاه. همه اینها با نظم خاصی تعبیه شده اند بطوریکه اگر دست تطاول غرب نبود و حمله اسکندر انجام نمی شد آنها همچنان با شکوه باقی می ماندند. اما غرب تنها یک بنای با شکوه دارد بنام برج پیتزا در ایتالیا است. ولی کج بودن این بنا حس دائمی در حال فرو ریختن را به انسان القا می کند. لذا میتوان فهمید که اروپا میخواسته از ایران تقلید کند ولی فوت آخر را نمی دانسته! و آن داشتن شاقول است. شاقول وسیله تنظیم قدرت جاذبه با مقاومت بناها است. گرچه در ظاهر فقط یک طناب و یک وزنه است ولی در عمل باعث می شود ستونهای چند برابری تخت جمشید همچنان استوار بمانند ولی بنای زیبای پیزا همه را به وحشت خراب شدن برساند. و این را فوت آخر می گویند. که غرب هیچگاه شاگرد خوبی نبوده و: فوت آخر را فرانگرفته به مهندسی قدرت می پرداخته است. جریان فوت آخر به این شکل است که فردی در کوزه گری مشغول به کار بود. بعد از مدتی مهارت استاد در او اثر گذاشت و فکر کرد همه چیز را فراگرفته! لذا با استاد قهر کرد و برای خود مغازه ای تاسیس و به تولید کوزه پرداخت. اما ظروف سفالی او با تمام مهارتش کدر و بد رنگ بود. و مردم بجای خرید او را مسخره می کردند. ناچار روزی بسوی استاد رفت و آشتی کرد و از استاد سوال کرد که چرا کوزه های من بد رنگ و کدر می شود؟ استاد گفت این بار دقت کن ببین چه می شود. شاگرد کمی دقت در کار استاد نمود و دید که گویا قبل از گذاشتن کوزه در کوره، استاد فوت می کند. پرسید این چه کاری است. گفت این فوت آخر است که تو یاد نگرفتی. فوت آخر باعث می شود ذره های خشکیده(گرد و غبار) از روی کوزه های خام کنار بروند و کوزه یکدست برای پختن آماده شود. و همین کار را نکنی کوزه هایت بد رنگ می شود. غرب هم در همه زمینه های تقلید از شرق زرنگی می کرد. حتی گالیله و انیشتین نظریات فارابی را بنام خود تدریس می کردند. ولی انیشتین در اخر عمر خود انجیل را به سینه چسباند و به خدا اعتراف کرد و شیعه شد. وگفت من خودم خیلی از نظریات را نمی فهمیدم ولی بنام خودم منتشر می کردم. اما نظریات انیشتین را ایرانی ها خوب می فهمیدند! چون با نظرات فارابی و خیام زندگی کرده بودند و فوت آخر را خوب دقت می کردند. لذا شاگردان انیشتین مانند پرفسور هشترودی پرفسور حسابی از آب در امدند. ولی خود انیشتین در همان حال ابهام باقی مانده است. در قدرت و اقتصاد هم به همین شکل است. ایران بیش از هزاران سال است که بازرگانی و تجارت دارد.جاده ابریشم داشته و با صادرات و واردات زندگی می کرده. حالا یک عده ای پیدا شدند بنام بیزنسمن! کلاس می گذارند و درس کسب و کار به ایرانی ها یاد می دهند. در حالیکه فوت آخر را نمی دانند! و لذا هرچه کار می کنند نتیجه اش بدهی بیشتر برای غرب است. بزرگترین کمپانیها اعلام ورشکستگی می کنند. کارگران خود را اخراج و ماشین الات را به ایران می فروشند! وایران با همین ماشین آلات دست دوم، مهندسی معکوس کرده و خلق ثروت می کند. بطوریکه تنها کشور ثروتمند دنیا است. و آنها با مدیریت مسخره خود، از مدیریت ایرانی ایراد می گیرند! می گویند در ایران ثروت خلق می شود، ولی مدیریت ضعیف است. و درواقع می خواهند با آموزش مدیریت خود(بدون فوت آخر)ایران را هم بدهکارترین کشور دنیا بکنند. در قدرت و سیاست هم به همین شکل است. آلمانها به قدرت فراوان دست پیدا کردند، ولی چون فوت آخر(قدرت خدا) را در نظر نگرفتند، درجنگ جهانی همه چیز را ازدست دادند. آمریکا که قدرت را زا آلمانها گرفته بود با خلع ید از خداوند، همه قدرت خود را در عراق و افغانستان از دست داد.
Power plumb
Like all scientific concepts, political power has an important characteristic that the West does not have and does not have. For example, there are many historical buildings in Iran that are more than three thousand years old. Examples are Persepolis, Pasargad and the mountains of Kermanshah. All of these are built in a special order so that if it were not for the expansion of the West and the attack of Alexander, they would still remain magnificent. But the West has only one magnificent building called the Pizza Tower in Italy. But the crookedness of this building gives people a sense of permanent collapse. Therefore, it can be understood that Europe wanted to imitate Iran, but did not know the final death! And that is having a plumb line. Plumb is a means of adjusting the strength of gravity with the resistance of buildings. Although in appearance it is only a rope and a weight, but in practice it makes the multiple columns of Persepolis to remain stable, but the beautiful building of Pisa makes everyone afraid of being destroyed. And this is called the final death. that the West has never been a good student and has engaged in power engineering without understanding the last step. The flow of the last foot is in the form that someone was working in pottery. After a while, the master’s skill made an impression on him and he thought he had learned everything! Therefore, he got angry with the teacher and established a shop for himself and started producing jars. But his pottery, with all his skill, was dull and discolored. And people mocked him instead of buying. One day he had to go to the teacher and reconciled and asked the teacher why my jars are discolored and cloudy. The teacher said, be careful this time and see what happens. The student paid close attention to the master’s work and saw that the master died before putting the jar in the furnace. He asked what this is. He said this is the last death that you did not learn. The last foot causes the dried particles (dust) to move away from the raw jars and the uniform jar is ready for cooking. And if you don’t do the same, your jars will be discolored. The West imitated the East in all fields. Even Galileo and Einstein taught Farabi’s theories under their own name. But at the end of his life, Einstein stuck the Bible to his chest and confessed to God and became a Shiite. And he said that I myself did not understand many theories, but I was publishing them under my own name. But Iranians understood Einstein’s ideas well! Because they had lived with the opinions of Farabi and Khayyam and were paying close attention to the last word. Therefore, Einstein’s students, like Professor Hashtroudi, were out of the water. But Einstein himself remains ambiguous at the same time. It is the same in power and economy. Iran has had commerce and trade for more than thousands of years. It had the silk road and lived on exports and imports. Now there are some people called businessman! They hold classes and teach business lessons to Iranians. While they don’t know the last death! And therefore, whatever they do, the result is more debt for the West. The biggest companies declare bankruptcy. They fire their workers and sell their machines to Iran! And Iran reverse-engineers and creates wealth with these second-hand machines. As it is the only rich country in the world. And with their ridiculous management, they criticize the Iranian management! They say that wealth is created in Iran, but management is weak. And in fact, they want to make Iran the most indebted country in the world by training their management (without the last death). It is the same in power and politics. The Germans gained great power, but because they did not consider the final death (the power of God), they lost everything in the World War. America, which had taken power from the Germans, destroyed all its power in Iraq and Afghanistan by depriving God.
راسیا السلطه
مثل کل المفاهیم العلمیه ، تتمتع القوه السیاسیه بمیزه مهمه لا یمتلکها الغرب ولا یمتلکها. على سبیل المثال ، هناک العدید من المبانی التاریخیه فی إیران التی یزید عمرها عن ثلاثه آلاف عام. ومن الأمثله على ذلک برسیبولیس وباسارجاد وجبال کرمانشاه. کل هذه الأشیاء مبنیه بترتیب خاص بحیث لولا غزو الغرب وهجوم الإسکندر ، فإنها ستظل رائعه. لکن الغرب لدیه مبنى واحد رائع یسمى برج البیتزا فی إیطالیا. لکن انحناء هذا المبنى یعطی الناس إحساسًا بالانهیار الدائم. لذلک یمکن أن نفهم أن أوروبا أرادت تقلید إیران لکنها لم تعرف الموت النهائی! وهذا هو وجود خط راسیا. راسیا هی وسیله لضبط قوه الجاذبیه مع مقاومه المبانی. على الرغم من أنه فی المظهر مجرد حبل ووزن ، إلا أنه من الناحیه العملیه یجعل الأعمده المتعدده فی برسیبولیس ثابته ، لکن مبنى بیزا الجمیل یجعل الجمیع یخافون من التدمیر. وهذا یسمى الموت النهائی. أن الغرب لم یکن طالبًا جیدًا أبدًا وانخرط فی هندسه الطاقه دون فهم الخطوه الأخیره. جریان القدم الأخیره فی الشکل الذی کان یعمل فیه أحدهم فی الفخار. بعد فتره ، ترکت مهاره السید انطباعًا عنه واعتقد أنه تعلم کل شیء! لذلک غضب من المعلم وأسس متجرا لنفسه وبدأ فی إنتاج البرطمانات. لکن فخاره ، بکل مهارته ، کان باهتًا ومتغیر اللون. والناس یسخرون منه بدلا من الشراء. فی أحد الأیام ، کان علیه أن یذهب إلى المعلم ویتصالح وسأل المعلم لماذا تغیر لون البرطمانات الخاصه بی وتعکرها. قال المعلم ، کن حذرًا هذه المره وشاهد ما سیحدث. انتبه الطالب إلى عمل السید عن کثب ورأى أن السید مات قبل وضع الجره فی الفرن. سأل ما هذا. قال هذا آخر موت لم تتعلمه. یتسبب القدم الأخیره فی ابتعاد الجزیئات الجافه (الغبار) عن البرطمانات الخام ویکون الجره الموحده جاهزه للطهی. وإذا لم تفعل الشیء نفسه ، فسوف یتغیر لون البرطمانات الخاصه بک. لقد قلد الغرب الشرق فی کل المجالات. حتى جالیلیو وآینشتاین علموا نظریات الفارابی باسمهم. لکن فی نهایه حیاته ، ألصق أینشتاین الکتاب المقدس على صدره واعترف لله وأصبح شیعیًا. وقال إننی لم أفهم الکثیر من النظریات ، لکنی کنت أنشرها باسمی. لکن الإیرانیین فهموا أفکار أینشتاین جیدًا! لأنهم عاشوا مع آراء الفارابی والخیام وکانوا یهتمون بشده بالکلمه الأخیره. لذلک ، کان طلاب أینشتاین ، مثل الأستاذ هشترودی ، خارج الماء. لکن أینشتاین نفسه یظل غامضًا فی نفس الوقت. إنه نفس الشیء فی القوه والاقتصاد. کانت إیران تتاجر منذ آلاف السنین ، وکان لها طریق حریر وتعیش على الصادرات والواردات. الآن هناک بعض الناس یدعون رجل الأعمال! وهم یقیمون دروسا ویدرسون دروسا فی إداره الأعمال للإیرانیین. بینما هم لا یعرفون الموت الأخیر! وبالتالی ، مهما فعلوا ، فإن النتیجه هی المزید من الدیون على الغرب. أکبر الشرکات تعلن إفلاسها. یطردون عمالهم ویبیعون أجهزتهم لإیران! وتقوم إیران بإجراء هندسه عکسیه وإنشاء ثروه باستخدام هذه الآلات المستعمله. فهی الدوله الوحیده الغنیه فی العالم. وبإدارتهم السخیفه ینتقدون الإداره الإیرانیه! یقولون إن الثروه تنشأ فی إیران ، لکن الإداره ضعیفه. وفی الواقع ، یریدون أن یجعلوا إیران الدوله الأکثر مدیونیه فی العالم من خلال تدریب إدارتهم (دون الموت الأخیر). إنه نفس الشیء فی السلطه والسیاسه. اکتسب الألمان الکثیر من القوه ، لکن لأنهم لم یفکروا فی الموت النهائی (قوه الله) ، فقدوا کل شیء فی الحرب العالمیه. أمریکا التی استولت على الحکم من الألمان دمرت کل قوتها فی العراق وأفغانستان بحرمان الله.
Elektrik santrali
Siyasi iqtidar bütün elmi anlayışlar kimi Qərbdə olmayan və olmayan mühüm xüsusiyyətə malikdir. Məsələn, İranda yaşı üç min ildən çox olan çoxlu tarixi binalar var. Buna misal olaraq Persepolis, Pasargad və Kirmanşah dağlarını göstərmək olar. Bunların hamısı xüsusi bir nizamla tikilib ki, Qərbin genişlənməsi və İskəndərin hücumu olmasaydı, yenə də möhtəşəm qalacaqdı. Amma Qərbin İtaliyada Pizza Tower adlı yalnız bir möhtəşəm binası var. Amma bu binanın əyriliyi insanlarda daimi dağılma hissi yaradır. Ona görə də başa düşmək olar ki, Avropa İranı təqlid etmək istəyirdi, amma son ölümü bilmirdi! Və bu, plumb xəttinə sahibdir. Plumb, binaların müqaviməti ilə çəkisi gücünü tənzimləmək üçün bir vasitədir. Baxmayaraq ki, zahiri olaraq bu, sadəcə bir kəndir və çəkidir, amma praktikada Persepolisin çoxsaylı sütunlarını sabit saxlayır, lakin Pizanın gözəl binası hər kəsi məhv olmaqdan qorxudur. Və buna son ölüm deyilir. Qərbin heç vaxt yaxşı tələbə olmadığını və son pilləni tutmadığını, ancaq energetika ilə məşğul olduğunu. Axırıncı ayağın axışı elədir ki, kimsə dulusçuluqda işləyirdi. Bir müddət sonra ustadın məharəti onda təəssürat yaratdı və o, hər şeyi öyrəndiyini zənn etdi! Buna görə də müəllimə əsəbiləşərək özünə mağaza qurub, bankalar istehsal etməyə başlayıb. Amma onun saxsı qabları bütün məharəti ilə küt və rəngsiz idi. İnsanlar isə onu almaq əvəzinə ələ salırdılar. Bir gün müəllimin yanına getməli olub barışıb müəllimdən soruşdu ki, mənim bankalarımın niyə rəngi dəyişib, buludludur. Müəllim dedi ki, bu dəfə ehtiyatlı ol, gör nə baş verir. Tələbə ustanın işinə diqqətlə yanaşdı və gördü ki, usta küpü ocağa qoymamış dünyasını dəyişib. Bunun nə olduğunu soruşdu. Dedi ki, bu, sənin öyrənmədiyin son ölümdür. Son ayaq qurudulmuş hissəciklərin (tozun) xam bankalardan uzaqlaşmasına səbəb olur və uniforma qabı bişirmək üçün hazırdır. Eyni şeyi etməsəniz, bankalarınız rəngsizləşəcək. Qərb bütün sahələrdə Şərqi təqlid edirdi. Hətta Qalileo və Eynşteyn də Fərabinin nəzəriyyələrini öz adları ilə öyrədirdilər. Amma Eynşteyn ömrünün sonunda İncili sinəsinə yapışdırıb Allaha etiraf edərək şiə oldu. Və dedi ki, mən özüm bir çox nəzəriyyələri başa düşmürəm, amma onları öz adımla dərc edirəm. Amma iranlılar Eynşteynin fikirlərini yaxşı başa düşürdülər! Çünki onlar Fərabinin və Xəyyamın fikirləri ilə yaşamış və son sözə diqqətlə yanaşırdılar. Buna görə də Eynşteynin tələbələri, professor Haştroudi kimi, sudan çıxdılar. Amma Eynşteynin özü eyni zamanda birmənalı olaraq qalır. Gücdə də, iqtisadiyyatda da belədir. İran min ildən artıq ticarət və ticarətlə məşğul olub, İpək yoluna malik olub, ixrac və idxal hesabına dolanıb. İndi iş adamı deyilən insanlar var! Onlar iranlılara dərslər keçir, biznes dərsləri keçirlər. Onlar son ölümü bilməsələr də! Və buna görə də nə edirlərsə etsinlər, nəticədə Qərbə daha çox borc çıxır. Ən böyük şirkətlər müflis olduqlarını elan edirlər. İşçiləri işdən çıxarıb, maşınlarını İrana satırlar! İran isə bu ikinci əl maşınlarla tərs mühəndislik edir və sərvət yaradır. Çünki dünyanın yeganə zəngin ölkəsidir. Və öz gülünc idarəçiliyi ilə İran rəhbərliyini tənqid edirlər! Deyirlər ki, İranda sərvət yaranır, amma idarəçilik zəifdir. Və əslində öz menecmentlərini yetişdirməklə (son ölüm olmadan) İranı dünyanın ən borclu ölkəsinə çevirmək istəyirlər. İqtidarda da, siyasətdə də belədir. Almanlar böyük güc əldə etdilər, lakin son ölümü (Allahın qüdrətini) hesab etmədikləri üçün dünya müharibəsində hər şeylərini itirdilər. Gücünü almanlardan alan Amerika İraq və Əfqanıstandakı bütün gücünü Allahdan məhrum etməklə məhv etdi.
