خانه / رفح و غزه / مرد کیست

مرد کیست

اشتری:
راه تو #خون می‌طلبد
مرد کیست ؟

تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان
📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی

#بوی_عطر_گل_یاس

☀️ حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت، نور آفتاب به سود آنها بود ، رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات کمی خسته به نظر می آمدند.تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند.

در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود ، خسته وتشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکشهای توپ و خمپاره در امان باشند. سنگرها بدون سقف بود ، چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود.

دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم.صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم که خیز بروم ، بچه های رزمنده دیگربه خوبی با این صداها آشنا هستند . گوشها عادت می‌کند و می‌توانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودی‌هاست یا دشمن تا بیجا خیز نروی!

نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقیها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپی بالا و پایین می شدم . کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم . در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم ،گوش هایم تقریبا چیزی نمی‌شنید، به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده ، از موج انفجارها کمی گیج بودم.

دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاد ه اند ، در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکش‌های آن تمامی صورتش را گرفته بود . بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می‌گرفت. جلو رفتم ، صدای زمزمه اش را می شنیدم ، به آرامی می گفت:
🕌 #آقا_اومدم
🌴 #حسین_جان_اومدم

وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم ،همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم ، فدات بشم ، چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم.

حالا اشک هایم با خونهای زلال او در هم آمیخته شده بود، دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود . امدادگر آمد ، اما..،.لحظه ای بعد گفت :”کاری از دستم بر نمی یاد ، شهید شده ، برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا…!(معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند ، آنها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آنها را به عقب منتقل کنند.)

در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم ، انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست محل معراج شهدا را نشان داد .قبل از اینکه او را در کنار سایر شهدا بگذارم. صورتش را بارها و بارها بوییدم‌ و بوسیدم ، به خدا بوی عطر گل یاس می‌داد…

✍🏻 راوی : عکاس دفاع مقدس
سید مسعود شجاعی طباطبایی

🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ – سالگرد عملیات کربلای یک — آزادسازی مهران

ا🇮🇷 یاد شهدا، کمتر از شهادت‌ نیست.

نثارشهیدان مظلوم صلوات 😭😭😭

گاهی نباش…
خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست ،
وجودت را از همه ی آدم های اطرافت دریغ کن
ببین چه کسی نبودنت را حس می کند ؟!
چه کسی حواسش به حال و احوالات توست ؟!
سکوت کن و منتظر بمان و ببین کدام آدمِ با معرفتی برایِ پیدا کردنِ تو، پس کوچه های تنهایی ات را زیر و رو می کند م؟
کدامشان نگرانت می شود !
و اصلا چه کسی، برای نگه داشتن تو، به خودش زحمت می دهد؟
اگر نبودی و دیدی آب از آب روزمرگی هایشان تکان نخورد، تعجب نکن!
رسم آدم ها همین است؛
اگر بودی که هیچ
اگر نبودی ، دیگران هستند
این تویی که باید عاقل باشی و خودت را برای چنین جماعت بی تفاوت و بی عاطفه ای، خرج نکنی…!

زندگی کوتاه است. قوانین را کنار بگذار ،
بدی ها را ببخش ، تا میتوانی بخند و هیچ وقت
از چیزی که بر روی لبانت خنده نشانده پشیمان نشو…

هم فحش دادن آسونه ،
هم احترام گذاشتن !
هم هفت خط بودن آسونه،
هم یکرنگ و ساده بودن !
میدونی چیه ؟؟؟
فقط بستگی به ذات خود آدم داره !!
زندگے ڪوتاه است
هرگز اجازه ندهید ڪسے خوشبختے
امروز را بہ بهانہ سعادت فردا از شما بگیرد …!

مواظب باشید تو زندگی تون
قیمت اعتمادتون عمرتون نباشه
‏یه سری آدمای اطرافمون مثل
ویروس کرونا هستن
اگه ازشون فاصله نگیری میکشنت .

یکی از روحانیون خوش بیان نقل میکرد که

قبل از انقلاب یک شب برای استماع منبر مرحوم فلسفی به مسجد سید عزیزالله بازار تهران رفتم و زودتر از وقت رفتم نزدیک و روبروی منبرجاگرفتم و نشستم.
جمعیت هم خیلی زیاد بود. در اوج سخنرانی و در اواخر سخنان فلسفی و در نزدیکی جائی که من نشسته بودم یک بنده خدائی هم به صورت چمباتمه نشسته بود و ضمن گوش دادن، خواب هم بر او مستولی شده بود و گاهی چرتی میزد و کنترل خود را ازدست می داد.
مجلس هم در سکوت کامل به سخنان فلسفی گوش می دادند که ناگهان این بنده خدائی که چرت میزد، کنترل خود را از دست داد و با سر محکم واژگون شد و باد محکمی از او خارج شد. ولی فوراً روی پاهای خودش نشست و برای اینکه مثلاً بگوید خواب نبودم بدون مقدمه گفت :
برای سلامتی خودتون صلوات بلندی ختم کنید!
و مردم هم صلوات فرستادند ! ولی کار از کار گذشته بود، هم مردم اون اطراف و هم خود آقای فلسفی زمین خوردن اون بندۀ خدا و صدای بلند بادی که از او خارج شده بود را شنیده بودند به گونه‌ای که همۀ کسانیکه در آن اطراف نشسته بودند و مرحوم فلسفی از‌ مشاهده این صحنه شدیداً خنده شون گرفته بود. یواش یواش خنده به همه سرایت کرد و مجلس ملتهب شد و حتی خنده به خود فلسفی هم امان ادامۀ منبر را نمی داد!
یه وقت مرحوم فلسفی از همان بالای منبر و از‌ پشت میکروفون و با خندۀ غیرقابل کنترلی گفت : آقاجان گوزیدی که گوزیدی‌، دیگر صلوات چرا میفرستی؟!
و فلسفی آن شب با گفتن همین جمله از منبر پائین آمد و از ادامۀ منبر باز‌ماند !

حالا نقل آقای قالیباف است که با شعله‌ور شدن موضوع فیش های حقوقی و لو رفتن فیش خودش، ناگهان چرتش پاره شد و گفت: من نصف حقوقم را به حساب شهرداری برمی گردانم و خانمم هم صلواتی در شهرداری کارمیکند !! و با فروش پول اون شاسی را که خبر نداشتم بمن دادن. اهدا می کنم به خیریه ای که خانمم عهدار اون هست، بازم حرفی می ماند برای گفتن ؟!
باور دارید یخچال منزل من یک ماه است که نه گوشت و نه مرغ حتی یخی درآن وجود ندارد‌ مسلمونا : من بیشتر شب ها در خانه ملت بیتوته می کنم  بپرسید اگر باور ندارید. چون سرم خیلی  شلوغه باید به تمام  مشکلات کشور  رسیدگی کنم
ظاهراً این صلوات هم از جنس صلواتی است که اون بندۀ خدا پای منبر فرستاد.

طفلکی قالیباف، آدم دلش به حالش میسوزه …
واقعاً چه خانوادۀ ایثارگری!

*بی آزار ترین ملای تاریخ
تقریبا همه ما داستان های *طنز ملا نصرالدین* رو  شنیدیم  اما شاید ندونیم که  *ملانصرالدین یک معلم اندیشمند بوده است.*
🌀 تولد۱۸۶۶میلادی،مطابق ۱۲۴۴ شمسی وفات ۱۹۳۲میلادی برابربا۱۳۱۰شمسی  دارفانی را وداع گفت۰
🔴 ۱۳دیماه مصادف است با سالگرد خاموشی *زنده یاد جلیل محمدقلی زاده(ملا نصرالدین)،  روشنفکری که صد سال از زمان خودش جلوتر بود. جلیل محمد قلی زاده* در سال۱۸۶۶ میلادی مطابق با۱۲۴۴شمسی در شهر نخجوان آذربایجان چشم به جهان گشود، پدرش مشهدی حسینقلی از شهر خوی آذربایجان به نخجوان مهاجرت کرده و به شغل معماری مشغول شده بود. جلیل بعد از اتمام تحصیلات خود ابتدا در شهر گوری که الان جزو کشور گرجستان است به شغل معلمی روی آورد و همزمان هم  شروع به نوشتن نمایشنامه نمود. در سال ۱۸۹۷ از معلمی کنار کشید و ۵ سال به عنوان مترجم در ادارات دولتی کار کرد.  در سال ۱۹۰۳ بعد از فوت همسر و پدر و مادرش به تفلیس نقل مکان نمود و با روزنامه های روسی این شهر و همچنین باکو با نوشتن مقاله  همکاری کرد. در سال ۱۹۰۶ نشریه هفتگی و طنز ملانصرالدین را پایه گذاری نمود که در مدت کوتاهی آوازه این نشریه و مقالات آن، دنیای ترک و مسلمان را درنوردید. *جلیل محمد قلی زاده* در *ملانصرالدین* با جهل و خرافات و تعصب مذهبی مبارزه مینمود و سعی میکرد مردم ستم دیده را با حقوق پایمال شده خود آشنا کند. بعد استقرار حکومت بلشویکها در آذربایجان شمالی محمد قلی زاده انتشار ملانصرالدین را به مدت یکسال در تبریز ادامه داد و بعد از یکسال به دعوت رییس جمهوری سوسیالیستی آذربایجان نریمان نریمانف،  به باکو رفت و در آنجا فعالیتهای فرهنگی و انتشار ملانصرالدین را ادامه داد.
جلیل محمد قلی زاده بعد از فوت دو همسر اولش برای بار سوم با یکی از نوادگان خانهای قاراباغ به نام حمیده خانم جوانشیر ازدواج کرد که از این ازدواج صاحب دو پسر شد.
جلیل محمد قلی  زاده وقتی دید کنترل نشریه ملانصرالدین از دستش در رفته ادامه انتشار آنرا در ویکیسال ۱۹۳۱ متوقف کرد و بعد از یکسال درسال۱۹۳۲میلادی( ۱۳ دی ماه ۱۳۱۰) در اثر سکته قلبی درگذشت.

بی آزارترین ملای تاریخ
ملا نصرالدین 😇😇

پند واندرز
هر ویروس ومیکروبی برای آنکه خودش را تکثیر کند و زنده بماند به بدنی محتاج است، به میزبانی که پذیرایش باشد.
ویروس ومیکروب اگر بر در و دیوار بمانند و کسی به آنها دست نزند، سرانجام از بین خواهند رفت.

خوب
نتیجه
هر رذیلتی وبدی نیز به بدنی و جانی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد.

دروغ وپلیدی اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد. اما دروغ وبدی را که در دهان می گذاری جان می گیرد؛ دروغ را که می گویی زنده می شود و خودش را می سازد و تکثیر می کند و سرایت می کند از این دهان به آن دهان بدی وپلیدی هم همینطور.

نفرت اگر روی زمین افتاده باشد، خودش خواهد مرد اما وقتی آن را بر می داری و در دلت می گذاری، از تو تغذیه می کند تا بزرگ شود. حیات او ممات تو خواهد شد. تنت میزبان نفرت می شود. او تمام تو را می خورد تا زنده بماند. تو هر روز متنفرتر و متنفرتر و متنفرتر می شوی تا نفرت جان بگیرد. تو می میری تا نفرت زنده بماند . یعنی مرگ درون ومرگ انسانیت.

حسادت هم همین است، خشمگینی و کینه ورزی و بدخواهی و حیله گری و دسیسه چینی و بی رحمی و بد اندیشی هم همین طور است. همه شان بدن می خواهند، میزبان می خواهند. جسمی می خواهند تا آن را بخورند، روحی می خواهند تا سوارش شوند.
آنها تنت وجانت را می خورند، روحت و وجدانت را می خورند، قلبت را می خورند، وجودت را می خورند. بعدها جنازه ات را هم خواهند خورد.

پس اگر حالت خوش نیست؟ شاید که بیماری.
بدنت را نگاه کن، روحت را، جانت را، روانت را، قلبت را، بین کدام رذیلت در تو جا خوش کرده است. ببین میزبان کدامینی ؟

هان ای انسان
خوب بودن، ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست. قصه ثواب و عقاب نیست. شریعت نیست، طریقت هم نیست. خوب بودن همان عقلانیت است. همان سلامت است.
خوب بودن این است که نگذاری رذیلت ها در تنت تکثیر شوند، این است که نگذاری روحت میزبان ناراستی ها باشد.

حالت خوب می شود اگر جانت مزرعه پلیدیها نباشد‌ و مهرومحبت و نیکی وعقلانیت سرلوحه زندگییت باشد
خداوند عاقبت همه مارا ختم بخیرکند

بار خدایا در این لحظات از تو مسئلت می کنم تا که همه ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت بگردانی و نیت های ما را اصلاح کنی و ما را همدل بگردانی و عیبهای ما را بپوشانی و گناهان مان را بیامرزی.و نگرانی های ما را بزدایی و مریضان مان را شفا عطا کنی و رفتگان مان را بیامرزی. عزیزانم ازخداوند می خواهم تا من و شما را از رزق و توفیق و رحمت و مغفرت و رضایت و بهشت و همنشیی با پیامبرش محروم نگرداند. آمین
صبح شما بخیر

عباس اشتری:
#مرحومه_مغفوره 👆👆

#حاجیه_خانم_طیبه_اشتری_ماهینی

آقای حمیدرضا مظفر پور طارمی به مناسبت
#بیست_وهشتمین_سالگرد

حاجیه خانم طیبه اشتری ماهینی مادر بزرگ خودشان باواریز مبلغ
#بیست_میلیون_ریال
از نیازمندان تحت تکفل صندوق خیریه ماهین حمایت کردند ۰

کانال جامع اطلاع رسانی ماهین،از خداوند بزرگ برای این برادر عزیز وخانواده محترمشان عزت وسلامت و برای مرحومه و مغفوره حاجیه خانم طیبه اشتری ومرحوم حاج شعبانعلی مظفر پور طارمی وحاج ولی الله مظفر پور طارمی رحمت وغفران الهی مسئلت می دارد ۰

برای شادی روح تمام در گذشتگان علی الخصوص شادی روح نامبردگان قرائت می کنیم ۰

#فاتحه_وصلوات

#روحشان_شادویادشان_گرامیباد

@mahinkandim👈👈👈
👆👆👆

#کانال_جامع_اطلاع_رسانی_ماهین

علی لطفی:
حکیمی ﺭﺍ ﭘﺮﺳــﯿﺪﻧﺪ: ﭼﻪ موقع ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻨﺎﺳﺐ تر ﺍﺳﺖ؟
حکیم ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺷﻮﺩ!!

ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر ثروت؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! چرا که ثروت را اعتباری نیست
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر جسمی؟
ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ! چرا که جسم را بقا واعتباری نیست
گفتند: توانا از نظر عقلی؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: نه! چرا که عقل زوال دارد و آنرا اعتباری نیست

ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: مسخرمون ﮐﺮﺩﯼ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﺭﯼ!!! 😐😂😂

☆〰☆〰☆〰😂🤣❤️
‌👉( @jok_patrick

رفتم به مادربزرگم گفتم میخوام باهات یه کم مشورت کنم

 

 

سمعکشو درآورد گذاشت رو میز گفت
گوش میدم پسرم😂😐

‌‌ 😂😂😂😂😂

 

(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)
‌🤣👉 @crack14020

به حیف نون میگن پسرت رکورد المپیاد رو شکسته …

 

 

میگه : بیخود کرده، من که یه ریال هم خسارت نمیدم 😡😂

 

(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)
‌🤣👉 @crack14020

زنه به شوهرش میگه :

 

از حاج رحمان یاد بگیر، از بس زنشو دوست داره ؛ بعد از فوت زنش مسجد ساخت به نام زنش …
شوهره میگه :

 

عزیزم منم زمینشو خریدم، آماده‌ست ؛ منتها تاخیر از خودته !!😂

 

(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)(◍•ᴗ•◍)
‌🤣👉 @crack14020

به حیف نون میگن میوه های باغ مردم را نخور حرومه…

 

 

 

میگه: من واسه حلال و حرومش نمیخورم!!!
من واسه خاصیتش میخورم!!!!!😐😁😂

👉 •¦ @zhzhsjhs¦•‎‌‎‌ 😂

Baha:
روحش شادویادش گرامی باد

درباره‌ی ماهین نیوز

پایگاه خبری تحلیلی بین المللی ماهین نیوز صاحب امتیاز و ومدیر مسئول : سید احمد حسینی ماهینی شماره مجوز 92/23363 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلفن 02136878594همراه09120836492 و 09190883546 طرح از غزنه تا غزه توسط احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری امریکا

حتما ببینید

مصر به خط مقاومت پيوست

مصر به خط مقاومت پیوست

امیرعبداللهیان در گفت‌وگوی اختصاصی با ایرنا:  نگاه راهبردی ایران به گفت‌وگو و همکاری‌های منطقه‌ای، مصر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *