دروغگویان مردم سالاری دینی! در چالش بی حجابی مجبورند طرف ضد الهی را انتخاب نمایند ،مردم سالاری دینی را کسی مطرح کرد که برای اثبات مدعای خود ناچارشد :به اپوزیسیون به پیوندد زیرا تناقض را به نفع دشمن اسلام حل کرد. تناقض ذاتی مردم سالاری با خدا سالاری، جاییکه مردم سالاری باشد جایی برای خدا نیست. زیرا خداوند بارها فرمود اکثریت نادان هستند، ظالم هستند عقل ندارند(اکثرهم لایعقلون) لذا در هر فتنه ای باید دست از اسلام شست! تا مردم راضی شوند. فتنه اخیر حجاب است انها مجبورند به رای مردم احترام بگذارند، لذا بی حجابی را منع نمیکنند و مانند ضرغامی میگویند چیزی نمی شود. باید دانست که خواست مردم انقلابی در سال ۵۷ حکومت اسلامی بود. در ان موقع مردم مشورب فروشیها و فاحشه خانه ها و بانکها را آتش می زدند. اما با نفوذ شاگردان امام، این شعار تبدیل به جمهوری اسلامی شد. البته شاگردانش می گویند که امام نفوذ ناپذیر بود. ولی اقای هاشمی رفسنجانی با بخشش زمین های مرغوب سالاریه قم به علما، توانست خود را بعنوان معتمد امام جا بزند. و خود ایشان بارها در خاطرات خود نوشته اند که امام را مجبور کرده اند از حرفهای خود عقب نشینی کند. مشهورترین انها در مورد صدام است. امام گفته بود اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم. ولی رفسنجانی با مکاتبات مستقیم با صدام این موضوع رامعکوس نمود . و شعف امام در برابر رفسنجانی همین بس که خودش فرمود: جام زهر را سرکشیدم. و اشاره به فتنه مامون در شهادت امام رضا است. پس نگویند که امام نفوذ ناپذیر بود. زیرا باید به دست همین ها اسلام را اجرا می کرد. مطهری هم در خاطرات خود نوشته که چطور توانستند نظر امام را به جمهوری اسلامی تغییر دهند. علی ایحال برای یک دروغ مجبور شدند همیشه دروغ بگویند. و مردم سالاری دینی یا جمهوریت و اسلامیت را یکی کنند. حتی یک را ظرف و دیگری را مظروف بنامند. اما واقعیت این است که قران می فرماید نه اینکه دیگران. لذا جمهوریت با اسلامیت شرک است و کفر است.زیرا که خدا را هم ارز مردم و یا مردم را شریک خدا می دانند. تاریخ هم ثابت کرده که مردم هیچگاه راه خدا را نپیمودند. واگر حرفی هم زده شده یک تعارف بیش نبوده. مثال زمان حضرت علی ع را می گویند و جمله لولا حضور حاضر. را می گویند. اما این فقط یک عمل شرطی و انعکاسی بود چون از عثمان و عمر و ابوبکر تمام شده بودند به سوی حضرت علی ع آمدند. والا عهدی که بستند همه را شکستند. اول هم را حضرت علی ع ناکثین می نامد. و بعد قاسطین هستند. ناکثین کسانی هستند که بیعت خود را شکستند. واین نشان می دهد که آن لحظه تصمیم گیری ها از روی عقل نبوده است. والا چرا همان کسی که در جنگ همراه علی ع جانباز شده بود باید پسر او را شهید کرده و سر او را برای جایزه از تن جدا کند؟ این مردم همانها هستند. کسانی که یازده هزار نفر فقط خبرنگار داشتند و در روز غدیر خم بخ بخ گفتند. ولی فردای رحلت پیامبر آن صد و ده هزار نفر به چهار نفر رسید. بقیه تکذیب کردند. مگر مسلم ابن عقیل نبود که نامه های کتبی آنها را داشت؟ این موضوع فقط برای شیعه نیست. در دین مسیح هم می بینیم ۹۹درصد مردم در صلیب کشیدن حضرت عیسی نقش داشتند. یعنی حتی یک نفر نبود که مانع شود. و بعد از صلیب کشیدن هم شادی کردند و با اینکه او نمرده بود گفته مرده است و قضیه تمام است. مگر در دین موسی نبود که بنی اسرائیل بعد از نجات گفتند که ما وضعمان قبلا بهتر بود؟ و گوساله پرستی را پیشه کردند/(لم نجد له عزما) در همین انقلاب اسلامی مگر همان ها نبودند که بانک ها را می شکستند چرا اکنون به آن(گوساله طلایی) سجده می کنند؟ مگر همین ها نبودند که شعار حجاب می دادند ببینید چطور الان در مقابل بی حجابها تعظیم می کنند! حتی صدا و سیما برای تشکر از رئیسی سراغ دختران بی حجاب می رود و از انها تصویر می گیرد تا در تکثیر انها موثر باشد.
Big challenge
Liars of religious democracy! In the challenge of veiling, they have to choose the anti-divine side, religious democracy was put forward by someone who had to join the opposition to prove his claim because he resolved the contradiction in favor of the enemy of Islam. The inherent contradiction between democracy and theocracy is that where there is democracy, there is no place for God. Because God has said many times that the majority are ignorant, they are cruel, they don’t have reason (most of them are not rational), so in any fitna, you should wash your hands from Islam! To satisfy the people. The latest fitna is the hijab. They have to respect the people’s vote, so they don’t forbid not wearing the hijab, and like Zargami, they say nothing will happen. It should be known that the people wanted a revolution in the year 57 of Islamic rule. At that time, people burned liquor stores, brothels, and banks. But with the influence of Imam’s students, this slogan became the Islamic Republic. Of course, his students say that the Imam was impenetrable. Well, Mr. Hashemi Rafsanjani was able to establish himself as the Imam’s confidant by donating the high-quality lands of Qom salariah to the scholars. And they themselves have written many times in their memoirs that they forced the Imam to retract his words. The most famous of them is about Saddam. Imam had said that if the war lasts for twenty years, we will stand. But Rafsanjani reversed this issue by direct correspondence with Saddam. And the Imam’s pride in front of Rafsanjani is enough that he himself said: I have defied the cup of poison. And it refers to Mamun’s sedition in Imam Reza’s martyrdom. So don’t say that Imam was impenetrable. Because Islam should have been implemented by them. Motahari also wrote in his memoirs how they were able to change the Imam’s opinion to the Islamic Republic. However, for one lie, they had to lie all the time. and unite religious democracy or republicanism and Islamism. They even call one container and the other container. But the fact is that the Qur’an says, not others. Therefore, republicanism with Islam is polytheism and disbelief, because they consider God as equal to people or people as God’s partners. History has also proven that people never followed the path of God. If anything was said, it was nothing more than a compliment. They say the example of the time of Hazrat Ali (AS) and the phrase Lula Huzur present. They say But this was only a conditional and reflective act because they had finished with Uthman, Umar and Abu Bakr and came to Hazrat Ali. They broke all the promises they made. The first one is also called by Hazrat Ali a.s. And then there are Qastin. Naktheen are those who broke their allegiance. And this shows that at that moment the decisions were not based on reason. Why should the same person who fought with Ali as a soldier martyr his son and cut off his head for a reward? These people are the same. Those who had only 11 thousand reporters and on the day of Ghadir, they bowed. But the day after the death of the Prophet, that hundred and ten thousand people decreased to four people. The rest denied. Wasn’t Muslim Ibn Aqeel the one who had their written letters? This issue is not only for Shia. In the Christian religion, we see that 99% of the people were involved in the crucifixion of Jesus. That is, there was not even a single person to stop him. And after the crucifixion, they rejoiced and even though he was not dead, they said he was dead and that was the end of the matter. Wasn’t it in the religion of Moses that the Israelites said after salvation that we were better off before? And they practiced calf worship/(Lam Najd Leh Azma) In this same Islamic revolution, weren’t they the same ones who broke the banks, why are they now bowing down to it? Aren’t they the same ones who chanted hijab, look how they are now bowing in front of those without hijab! Even Sed and Sima go to the girls without hijab to thank Raeesi and take pictures of them to be effective in their reproduction.
التحدی الکبیر
کذابون الدیمقراطیه الدینیه! فی تحدی الحجاب ، أجبروا على اختیار الجانب المعادی للإله ، الدیمقراطیه الدینیه اقترحها شخص اضطر للانضمام إلى المعارضه لإثبات ادعائه لأنه حل التناقض لصالح عدو الإسلام. التناقض المتأصل بین الدیمقراطیه والثیوقراطیه هو أنه حیثما توجد دیمقراطیه ، لا مکان لله. لأن الله قال مراراً أن الغالبیه یجهلون ، وهم قساه ، ولیس لدیهم عقل (معظمهم لیسوا عاقلین) ، لذلک فی أی فتنه ، یجب أن تغسل یدیک من الإسلام! لإرضاء الناس. آخر فتنه هی الحجاب ، وعلیهم أن یحترموا تصویت الناس فلا یمنعون من ارتداء الحجاب ، ومثل الزرقمی یقولون لن یحدث شیء. مع العلم أن الشعب أراد ثوره فی عام ۵۷ للحکم الإسلامی. فی ذلک الوقت ، کان الناس یحرقون متاجر الخمور وبیوت الدعاره والبنوک. لکن بتأثیر طلاب الإمام ، أصبح هذا الشعار هو الجمهوریه الإسلامیه. طبعا یقول طلابه أن الإمام کان منیعا. حسنًا ، کان السید هاشمی رفسنجانی قادرًا على ترسیخ مکانته کصدیق للإمام من خلال التبرع بأراضی قم الصالریه عالیه الجوده للعلماء. وقد کتبوا هم أنفسهم مرات عدیده فی مذکراتهم أنهم أجبروا الإمام على التراجع عن أقواله. أشهرها قصه صدام. کان الإمام قد قال إنه إذا استمرت الحرب عشرین عاما ، فإننا سنقف. لکن رفسنجانی عکس هذه المسأله بمراسلات مباشره مع صدام. ویکفی فخر الإمام أمام رفسنجانی أنه قال بنفسه: لقد تحدت کأس السم. وهو یشیر إلى فتنه مأمون فی استشهاد الإمام الرضا. لذلک لا تقل أن الإمام کان لا یمکن اختراقه. لأن الإسلام کان یجب أن یطبق من قبلهم. کما کتب مطهری فی مذکراته کیف استطاعوا تغییر رأی الإمام إلى الجمهوریه الإسلامیه. ومع ذلک ، کذبه واحده ، کان علیهم أن یکذبوا طوال الوقت. وتوحید الدیمقراطیه الدینیه أو الجمهوریه والإسلام. حتى أنهم یسمون حاویه واحده والحاویه الأخرى. لکن الحقیقه هی أن القرآن یقول ولیس غیره. لذلک فإن الجمهوریه مع الإسلام هی شرک وکفر ، لأنهم یعتبرون الله مساویاً للناس أو الناس کشرکاء لله. لقد أثبت التاریخ أیضًا أن الناس لم یتبعوا طریق الله أبدًا. إذا قیل أی شیء ، فهو لیس أکثر من مجامله. یقولون مثال زمن حضره علی (ع) وعباره لولا حزور الحالیه. یقولون لکن هذا لم یکن سوى فعل مشروط وتأملی لأنهم انتهوا من عثمان وعمر وأبو بکر وجاءوا إلى حضره علی. لقد حنثوا بکل الوعود التی قطعوها. الأول یسمى أیضًا حضره علی أ. ثم هناک Qastin. النقثیین هم الذین یخلون بالولاء. وهذا یدل على أن القرارات فی تلک اللحظه لم تکن مبنیه على أساس العقل. لماذا نفس الشخص الذی قاتل مع علی کجندی استشهد ابنه وقطع رأسه مقابل أجر؟ هؤلاء الناس هم نفس الشیء. أولئک الذین لم یکن لدیهم سوى ۱۱ ألف مراسل وفی یوم الغدیر انحنوا. لکن فی الیوم التالی لموت النبی ، انخفض عدد هؤلاء المئات وعشره آلاف شخص إلى أربعه أشخاص. نفى الباقی. ألم یکن مسلم ابن عقیل من کتبهم؟ هذه القضیه لیست فقط للشیعه. فی الدیانه المسیحیه ، نرى أن ۹۹٪ من الناس شارکوا فی صلب المسیح. أی أنه لم یکن هناک حتى شخص واحد یمنعه. وبعد الصلب ابتهجوا ، ورغم أنه لم یمت ، قالوا إنه مات وکانت هذه نهایه الأمر. ألم یکن فی دیانه موسى أن یقول بنو إسرائیل بعد الخلاص أننا کنا أفضل حالاً من قبل؟ وکانوا یمارسون عباده العجول / (لام نجد لیه عظمه) فی هذه الثوره الإسلامیه نفسها ، ألم یکونوا هم نفس الذین کسروا البنوک ، فلماذا یسجدون لها الآن؟ ألسن نفسهن من هتفن بالحجاب ، انظروا کیف ینحنون الآن أمام من لیس لهن حجاب! حتى سید وسیما یذهبان إلى الفتیات بدون حجاب لشکر رئیسی والتقاط صور لهن لتکون فعاله فی الإنجاب.
Böyük problem
Dini demokratiyanın yalançıları! Örtünmə meydançasında anti-ilahi tərəfi seçməyə məcbur olurlar, dini demokratiyanı İslam düşməninin xeyrinə həll etdiyi üçün iddiasını sübut etmək üçün müxalifətə qoşulmalı olan birisi tərəfindən irəli sürülüb. Demokratiya ilə teokratiya arasındakı ziddiyyət ondan ibarətdir ki, demokratiya olan yerdə Tanrıya yer yoxdur. Çünki Allah dəfələrlə demişdir ki, əksəriyyət cahildir, qəddardır, ağılı yoxdur (əksəriyyəti ağıl sahibi deyil), ona görə də hər hansı fitnədə əlini İslamdan yumalısan! Xalqı razı salmaq üçün. Ən son fitnə hicabdır, xalqın səsinə hörmət etməlidirlər, ona görə də hicaba qadağa qoymurlar, Zərqami kimi heç nə olmaz deyirlər. Bilinməlidir ki, xalq İslam hakimiyyətinin 57-ci ilində inqilab istəyirdi. O vaxt insanlar içki mağazalarını, fahişəxanaları, bankları yandırırdılar. Amma İmamın tələbələrinin təsiri ilə bu şüar İslam Respublikası oldu. Təbii ki, tələbələri İmamın keçilməz olduğunu deyirlər. Yaxşı, cənab Haşimi Rəfsəncani Qum salariahının yüksək keyfiyyətli torpaqlarını alimlərə bağışlamaqla özünü İmamın sirdaşı kimi təsdiq edə bildi. Özləri də dəfələrlə öz xatirələrində yazıblar ki, İmamı öz sözlərindən geri çəkilməyə məcbur ediblər. Onlardan ən məşhuru Səddamla bağlıdır. İmam buyurmuşdu ki, əgər müharibə iyirmi il davam etsə, biz dayanacağıq. Amma Rəfsəncani Səddamla birbaşa yazışaraq bu məsələni geri çevirdi. Və İmamın Rəfsəncani qarşısında iftixarı kifayət edir ki, o özü demişdir: Mən zəhər qədəhinə qarşı çıxdım. Və İmam Rzanın şəhadətində Məmunun fitnəsinə işarə edir. Ona görə də deməyin ki, İmam keçilməz idi. Çünki İslamı onlar həyata keçirməli idilər. Mötəhəri də öz xatirələrində İmamın fikrini İslam Respublikasına necə dəyişdirə bildiklərini yazıb. Halbuki bir yalana görə hər zaman yalan danışmalı idilər. və dini demokratiya və ya cümhuriyyətçilik və islamçılığı birləşdirir. Hətta bir konteynerə, o biri konteynerə zəng edirlər. Amma fakt budur ki, başqaları deyil, Quran deyir. Ona görə də İslamla cümhuriyyətçilik şirk və küfrdür, çünki Allahı insanlarla bərabər və ya insanları Allahın şəriki hesab edirlər. Tarix də sübut edib ki, insanlar heç vaxt Allahın yolu ilə getməyiblər. Əgər bir şey deyildisə, bu, tərifdən başqa bir şey deyildi. Həzrət Əlinin (ə) zamanından misal və indiki Lula Hüzur ifadəsini deyirlər. Deyirlər Amma bu, yalnız şərti və düşüncəli bir hərəkət idi, çünki onlar Osman, Ömər və Əbu Bəkrlə işini bitirib Həzrət Əlinin yanına gəldilər. Verdikləri bütün vədləri pozdular. Birincisini də Həzrət Əli (ə) çağırır. Və sonra Qastin var. Naktheen, beyətini pozanlardır. Bu isə onu göstərir ki, o an verilən qərarlar ağıl əsasında deyildi. Əsgər kimi Əli ilə döyüşən həmin şəxs niyə öz oğlunu şəhid etsin, mükafat üçün başını kəssin? Bu insanlar eynidir. Cəmi 11 min müxbiri olanlar və Qədir günündə baş əydilər. Amma Peyğəmbərin vəfatından bir gün sonra o yüz on min nəfər dörd nəfərə qədər azaldı. Qalanları inkar etdi. Onların məktubları olan Müslim İbn Əqil deyildimi? Bu məsələ təkcə şiələrə aid deyil. Xristian dinində insanların 99%-nin İsanın çarmıxa çəkilməsində iştirak etdiyini görürük. Yəni onun qarşısını alacaq bir nəfər belə yox idi. Və çarmıxa çəkiləndən sonra sevindilər və ölməsə də, öldü dedilər və bununla da iş bitdi. Musanın dinində deyilmi ki, israillilər xilasdan sonra deyirdilər ki, biz əvvəllər daha yaxşı idik? Və onlar dana ibadət edirdilər/(Lam Najd Leh Azma) Bu eyni İslam inqilabında bankları sındıranlar eyni deyildimi, niyə indi ona baş əyirlər? Məgər hicab deyənlər eyni deyilmi, görün indi hicabsızların qarşısında necə baş əyirlər! Hətta Sed və Sima hicabsız qızların yanına gedib Raeesiyə təşəkkür edir və onların çoxalmasında təsirli olması üçün şəkillərini çəkirlər.
