برخورد با سرباز ها باید طوری باشد که در آینده سرداران با کفایت و میهن پرستی داشته باشیم. زیرا هر سربازی یک سردار بالقوه است. چون هیچ ارتشبد یا سرلشکر و یا افسری مادر زاد سردار یا امیر نبوده است. لذا در نظم ارتش و سپاه در گام دوم نیز باید تحولی اساسی پدید اید و از نگاه به سرباز این تحول آغاز می شود. اگر نگاه به سرباز بعنوان یک نظافتچی یا نگهبان باشد طبیعتا رشد او متوقف می شود و اگر رشد او متوقف شود یا به فکر فرار و یا اینکه غیبت مکرر و مرخصی های زیاد می شود. اما درصورت تغییر نگرش مانند یک دانش اموز از همان ابتدا به دکتر یا مهندس شدن می اندیشد و سختی این راه طولانی را با جان و دل می پذیرد. لذا از نظر روانشناسی باید این موضوع مانند درس انشا در دوره آموزشی سربازان هم تدریس شود. و علت اینکه تدریس نمی شود سیستم نظامی کهنه و آموزشهای قرون وسطایی است. زیرا همانطور که می دانیم، ارتش نوین ایران از بقایای ارتش گذشته تشکیل شد و از انحلال کامل آن جلوگیری شد. لذا با یک بررسی دقیق آموزشهای ارتش سابق متوجه این نقیصه می شویم که سرداران و مسئولان آموزشی و عملیاتی سربازان اغلب با همان اموزه ها وارد میدان می شوند و سربازان را رقیب خود دانسته و سعی در تخریب روحیه و یا تحقیر انان دارند تا هیچکس در پادگان نماند. و اگر می ماند به موقعیت آنها چشم نداشته باشد. در حالیکه در مدارس و دانشگاههای سکولار آرزوی اکثر دانش آموزان معلم شدن و آرزوی اکثر دانشجویان استاد شدن است و استادان هم هرگز آنها را رقیب خود نداسته بلکه به استاد شدن آنها افتخار هم می کنند. آیا این حس در سربازان و امرای ارتش و سپاه وجود دارد؟ اگر وجود دارد که به ارتش نوین اسلامی رسیده ایم و اگر وجود ندارد باید ان را ترمیم کنیم. برای ترمیم این روحیه خودسازی وسیعی لازم هست. یعنی هر امیر یا سرداری باید فراموش کند که در دوران سربازی با او چه رفتار نامناسبی داشته اند تا بتواند یک امیر در تراز اسلامی باشد. البته در انتخاب امرای ارتش و فرماندها سپاه از افراد خودساخته استفاده می شود. مثلا امیر شهید صیاد شیرازی نمونه این انتخاب و خود سازی است. اما این امر خودش و نا متقارن است. یعنی شهید صیاد شیرازی یا شهید بابایی با استفاده از روش تربیتی قرانی و الگوی رفتاری ائمه، رفتار و انگیزه ها و اهداف خود را تغییر دادند. ولی این امر بطور سیستماتیک پیاده نشده است. یعنی هنوز مسئولین آموزشی شهید خضرایی یا صفر شش و غیره نگرش قدیمی را دارند و به اصطلاح خود می خواهند از جوان ناپخته یک مرد زندگی بسازند. طبیعتا برخلاف آموزش و پرورش سکولار که ما شاهد رشد آن هستیم همیشه با فرار سرباز یا مرخصی و غیبت او هستیم و اخیرا خواسته اند با پرداخت دستمزد این نقیصه را جبران کنند. بنا براین همانطور که در فقه باید از فقه تقیه و فقه التماسی به ولایت مطلقه فقیه برسیم، در ارتش نیز به تعیم نظامی باید رسید تا جاییکه مانند صدر اسلام همه جزو ارتش باشند. مدیریت اقتضایی یا پروژه ای در ان پیاده شود. یعنی مردم همه خود را ارتشی یا سپاهی بدانند. نه اینکه منتظر پایان دوره خدمت باشند و ماهها بدوند تا کارت پایان خدمت بگیرند که خیالشان راحت باشد که دیگر به سربازی اعزام نخواهند شد.بنده پدرم ارتشی بود و با روحیات آنان کاملا آشنایی دارم. حتی در دانشگاه تهران به من پیشنهاد ورود به ارتش توسط پدرم دادند. پس از انقلاب نیز بطور افتخاری در اف ۱۱۱خدمت کردم و برای خلبان های پایگاه یکم شکاری کلاس و درس گذاشتم و دوره فرماندهی و پادگان شکاره سه مدیریت اسلامی تدریس کردم و در دانشگاه پلیس نیز مدتی مدرس دوره های کارشناسی و کاردانی بودم. لذا اطلاع دقیق از این جریانات دارم. و از مسئولین نظامی کشور می خواهم که سفره خود را از مردم جدا نکنند. البته بسیج حلقه واسط هست. ولی همه اینها ابتکار ولایت مطلقه فقیه یعنی امام خمینی بوده باعث تحولات زیادی در سیستم نظامی اسلامی از قزاق رضاخانی! تا سربازی اسلامی بوده است ولی نباید متوقف به همان سالها باشد.
Today’s soldier is tomorrow’s commander
Dealing with soldiers should be such that in the future we will have competent and patriotic commanders. Because every soldier is a potential commander. Because no army general or major general or officer was the mother of a general or amir. Therefore, in the order of the army and the corps, in the second step, there must be a fundamental change, and this change starts from looking at the soldier. If a soldier is viewed as a cleaner or a guard, his growth will naturally stop, and if his growth stops, he will either think of running away, or he will be absent frequently and take a lot of leave. But if the attitude changes, like a student, he thinks of becoming a doctor or an engineer from the very beginning and accepts the difficulty of this long road with his heart and soul. Therefore, from the point of view of psychology, this topic should be taught in the training course of soldiers as well as the essay lesson. And the reason why it is not taught is the old military system and medieval education. Because as we know, the new Iranian army was formed from the remnants of the past army and its complete dissolution was prevented. Therefore, with a careful examination of the training of the former army, we realize the shortcoming that the generals and the training and operational officials of the soldiers often enter the field with the same training and consider the soldiers as their rivals and try to destroy their morale or humiliate them than anyone in the barracks. did not stay And if he stays, he doesn’t pay attention to their position. While in secular schools and universities, the dream of most students is to become a teacher and the dream of most of the students is to become a professor, and the professors never considered them as their rivals, but they are also proud of their professorship. Does this feeling exist in soldiers and army commanders? If it exists, then we have reached the new Islamic army, and if it does not exist, we must restore it. To restore this spirit, extensive self-improvement is necessary. That is, every emir or general must forget what inappropriate behavior they had with him during his military days so that he can be an emir on the Islamic level. Of course, self-made people are used in the selection of army commanders and corps commanders. For example, Amir Shahid Sayad Shirazi is an example of this choice and self-improvement. But this is itself and asymmetric. That is, Martyr Sayad Shirazi or Martyr Babaei changed their behavior, motivations and goals by using the Quranic educational method and the behavioral model of imams. But this has not been implemented systematically. That is, the educational authorities of Shahid Khazarai or Safar Shesh, etc., still have an old attitude and want to make a life out of an immature young man. Naturally, unlike the secular education that we are witnessing the growth of, we are always faced with the desertion of the soldier or his leave and absence, and recently they wanted to make up for this shortcoming by paying wages. Therefore, just as in jurisprudence we must reach from the jurisprudence of taqiyyah and the jurisprudence of supplication to the absolute authority of the jurist, in the army we must also reach military ta’im until everyone is part of the army like the beginning of Islam. Contingency or project management can be implemented in it. It means that people should consider themselves as army or corps. Not that they wait for the end of their service period and run for months to get their end of service card so that they can feel at ease that they will not be sent to the army again. My father’s servant was in the army and I am completely familiar with their mentality. Even in Tehran University, I was offered to join the army by my father. After the revolution, I served in the F-111 as an honor and gave classes and lessons for the pilots of the 1st Shekhari base, and I taught Islamic management courses for the command and barracks of Shekary 3, and I was also a teacher of undergraduate and associate courses at the police university for a while. Therefore, I have detailed information about these events. And I ask the military officials of the country not to separate their table from the people. Of course, mobilization is an intermediate link. But all this was the initiative of the absolute authority of the jurist, namely Imam Khomeini, which caused many changes in the Islamic military system of the Kazakhs! It has been until the military, but it should not be stopped.
جندی الیوم هو قائد الغد
یجب أن یکون التعامل مع الجنود بحیث یکون لدینا فی المستقبل قاده أکفاء ووطنیون. لأن کل جندی هو قائد محتمل. لأنه لم یکن هناک جنرال فی الجیش أو لواء أو ضابط أم لواء أو أمیر. لذلک ، بترتیب الجیش والفیلق ، فی الخطوه الثانیه ، یجب أن یکون هناک تغییر جوهری ، وهذا التغییر یبدأ من النظر إلى الجندی. إذا کان الجندی یُنظر إلیه على أنه عامل نظافه أو حارس ، فسیتوقف نموه بشکل طبیعی ، وإذا توقف نموه ، فسیفکر إما فی الهروب ، أو سیتغیب کثیرًا ویأخذ الکثیر من الإجازات. لکن إذا تغیر الموقف ، مثل الطالب ، فإنه یفکر فی أن یصبح طبیبًا أو مهندسًا منذ البدایه ویقبل صعوبه هذا الطریق الطویل بقلبه وروحه. لذلک ، من وجهه نظر علم النفس ، یجب تدریس هذا الموضوع فی الدوره التدریبیه للجنود بالإضافه إلى درس المقال. والسبب فی عدم تدریسها هو النظام العسکری القدیم والتعلیم فی العصور الوسطى. لانه کما نعلم تشکل الجیش الایرانی الجدید من فلول الجیش السابق ومنع تفککه نهائیا. لذلک ، من خلال الفحص الدقیق لتدریب الجیش السابق ، ندرک القصور المتمثل فی أن الجنرالات ومسؤولی التدریب والعملیات للجنود غالبًا ما یدخلون المیدان بنفس التدریب ویعتبرون الجنود منافسین لهم ویحاولون تدمیرهم. معنویاتهم أو إذلالهم أکثر من أی شخص فی الثکنات .. لم یبقوا وإذا بقی ، فهو لا ینتبه لموقفهم. أثناء وجودهم فی المدارس والجامعات العلمانیه ، فإن حلم معظم الطلاب هو أن یصبحوا مدرسین وحلم معظم الطلاب هو أن یصبحوا أستاذًا ، ولم یعتبرهم الأساتذه أبدًا منافسین لهم ، لکنهم أیضًا فخورون بأستاذهم. هل هذا الشعور موجود لدى الجنود وقاده الجیش؟ إذا کان موجودا ، فقد وصلنا إلى الجیش الإسلامی الجدید ، وإذا لم یکن موجودا فعلینا استعادته. لاستعاده هذه الروح ، من الضروری تحسین الذات على نطاق واسع. أی أن کل أمیر أو جنرال یجب أن ینسى السلوک غیر اللائق الذی مارسه معه خلال أیامه العسکریه حتى یکون أمیرًا على المستوى الإسلامی. بالطبع ، یتم استخدام الأشخاص العصامیین فی اختیار قاده الجیش وقاده الفیلق. على سبیل المثال ، أمیر شهید صیاد شیرازی هو مثال على هذا الاختیار وتحسین الذات. لکن هذا فی حد ذاته وغیر متماثل. أی أن الشهید صیاد شیرازی أو الشهید بابائی غیروا سلوکهم ودوافعهم وأهدافهم باستخدام منهج التربیه القرآنیه والنموذج السلوکی للأئمه. لکن هذا لم یتم تنفیذه بشکل منهجی. أی أن السلطات التعلیمیه فی شهید خزرای أو سفر شیش ، وما إلى ذلک ، لا تزال لدیها موقف قدیم وترید أن تجعل حیاه شاب غیر ناضج. بطبیعه الحال ، على عکس التعلیم العلمانی الذی نشهده نموًا ، فإننا دائمًا ما نواجه فرار الجندی أو إجازته وغیابه ، ومؤخراً أرادوا تعویض هذا النقص بدفع الأجور. لذلک فکما فی الفقه یجب أن نصل من فقه التقیه وفقه الدعاء إلى سلطه الفقیه المطلقه ، فی الجیش یجب أن نصل أیضًا إلى نقطه یکون فیها الجمیع جزءًا من الجیش کما فی بدایه الإسلام. . یمکن تنفیذ الطوارئ أو إداره المشروع فیه. هذا یعنی أن الناس یجب أن یعتبروا أنفسهم جیشًا أو فیلقًا. لیس أنهم ینتظرون نهایه فتره خدمتهم ویرکضون لشهور للحصول على بطاقه نهایه الخدمه الخاصه بهم حتى یشعروا بالراحه أنهم لن یتم إرسالهم إلى الجیش مره أخرى. کان خادم والدی فی الجیش وأنا على درایه کامله بعقلیههم. حتى فی جامعه طهران ، عرض علیّ الانضمام إلى الجیش من قبل والدی. بعد الثوره ، خدمت فی طائره F-111 کشرف وأعطیت دروسًا ودروسًا لطیاری القاعده الشخاریه الأولى ، وقمت بتدریس دورات الإداره الإسلامیه لقیاده وثکنات شکاری الثلاثه ، وکنت أیضًا مدرسًا من دورات البکالوریوس والمنتسبین فی جامعه الشرطه لفتره من الوقت. لذلک ، لدی معلومات مفصله حول هذه الأحداث. وأطلب من المسؤولین العسکریین فی البلاد عدم فصل طاولتهم عن الشعب. بالطبع ، التعبئه هی رابط وسیط. لکن کل هذا کان بمبادره من سلطه الفقیه المطلقه ، الإمام الخمینی ، والتی أحدثت تغییرات کثیره فی النظام العسکری الإسلامی للکازاخیین! لقد کان حتى الجیش ، لکن لا ینبغی أن یتوقف.
Bu günün əsgəri sabahın komandiridir
Əsgərlərlə iş elə olmalıdır ki, gələcəkdə savadlı, vətənpərvər komandirlərimiz olsun. Çünki hər bir əsgər potensial komandirdir. Çünki heç bir ordu generalı və ya general-mayor və ya zabit bir generalın və ya əmirin anası deyildi. Ona görə də ordu və korpus nizamında, ikinci pillədə əsaslı dəyişiklik olmalıdır və bu dəyişiklik əsgərə baxmaqdan başlayır. Əsgərə təmizlikçi və ya gözətçi kimi baxılırsa, onun böyüməsi təbii olaraq dayanacaq, böyüməsi dayansa, ya qaçmağı düşünəcək, ya da tez-tez gəlməyəcək və çoxlu məzuniyyət alacaq. Amma münasibət dəyişirsə, tələbə kimi, əvvəldən həkim, mühəndis olmağı düşünür və bu uzun yolun çətinliyini ürəyi ilə, ruhu ilə qəbul edir. Ona görə də psixologiya nöqteyi-nəzərindən bu mövzu həm əsgər hazırlığı kursunda, həm də inşa dərsində keçməlidir. Onun tədris edilməməsinin səbəbi isə köhnə hərbi sistem və orta əsr təhsilidir. Çünki bildiyimiz kimi, keçmiş ordunun qalıqlarından yeni İran ordusu yaradılıb və onun tamamilə dağılmasının qarşısı alınıb. Odur ki, keçmiş ordunun hazırlığını diqqətlə araşdıraraq, bir nöqsanı anlayırıq ki, generallar və əsgərlərin təlim-əməliyyat məsul şəxsləri çox vaxt eyni təlimlə sahəyə daxil olur və əsgərləri özlərinə rəqib hesab edir və onların ordularını məhv etməyə çalışırlar. Kışlada hər kəsdən çox onları mənəviyyat və ya alçaltmaq Qalsa, onların mövqeyinə fikir vermir. Dünyəvi məktəblərdə və universitetlərdə oxuyarkən əksər tələbələrin arzusu müəllim olmaq, əksər tələbələrin arzusu isə professor olmaqdır və professorlar heç vaxt onları özlərinə rəqib hesab etmirdilər, həm də professorluqları ilə fəxr edirlər. Əsgərlərdə və ordu komandirlərində bu hiss varmı? Əgər mövcuddursa, deməli, biz yeni İslam ordusuna çatmışıq, əgər yoxdursa, onu bərpa etməliyik. Bu ruhu bərpa etmək üçün geniş şəkildə özünü təkmilləşdirmək lazımdır. Yəni hər bir əmir və ya general islami səviyyədə əmir ola bilməsi üçün əsgərlik dövründə onunla hansı nalayiq rəftarları yaddan çıxarmalıdır. Təbii ki, ordu komandirlərinin və korpus komandirlərinin seçimində öz-özünə yetişmiş insanlardan istifadə olunur. Məsələn, Əmir Şəhid Səyad Şirazi bu seçim və özünü təkmilləşdirməyə nümunədir. Ancaq bu özü və asimmetrikdir. Yəni Şəhid Səyad Şirazi və ya Şəhid Babaei Qurani-Kərimin təlim-tərbiyə üsulundan və imamların rəftar modelindən istifadə edərək davranışlarını, motivasiyalarını və məqsədlərini dəyişib. Amma bu sistemli şəkildə həyata keçirilməyib. Yəni, Şəhid Xəzərai və ya Səfər Şeş və s.-nin təhsil idarələri hələ də köhnə münasibətdə olub, yetişməmiş gəncdən həyat qurmaq istəyirlər. Təbii ki, böyüməsinin şahidi olduğumuz dünyəvi təhsildən fərqli olaraq, biz həmişə əsgərin fərariliyi və ya məzuniyyətə getməməsi ilə üzləşirik və son zamanlar maaş verməklə bu çatışmazlığı aradan qaldırmaq istəyirdilər. Buna görə də fiqhdə təqiyyə və dua fiqhindən fəqihin mütləq ixtiyarına çatmalı olduğumuz kimi, orduda da İslamın əvvəlində olduğu kimi hər kəsin ordunun bir hissəsi olduğu yerə çatmalıyıq. . Onda fövqəladə hal və ya layihənin idarə edilməsi həyata keçirilə bilər. Bu o deməkdir ki, insanlar özlərini ordu və ya korpus hesab etməlidirlər. Ona görə yox ki, onlar xidmət müddətinin bitməsini gözləyirlər və aylarla qaçırlar ki, bir daha əsgərliyə yollanmayacaqlar deyə, özlərini rahat hiss etsinlər deyə, son xidmət vəsiqəsini alsınlar.Atamın qulluqçusu əsgər idi, mən. mentalitetinə tam bələddir. Hətta Tehran Universitetində atam mənə əsgərliyə getməyi təklif etmişdi. İnqilabdan sonra mən F-111-də şərəflə xidmət etdim və ۱-ci Şəxarı Bazasının pilotlarına dərslər və dərslər verdim, Şəkəri Üçlüyün komandanlığı və kazarmaları üçün İslami idarəetmə kursları verdim, həm də müəllim idim. Bir müddət Polis Universitetində bakalavr və önlisans kursları. Ona görə də bu hadisələrlə bağlı ətraflı məlumatım var. Mən isə ölkənin hərbi məmurlarından xahiş edirəm ki, süfrələrini xalqdan ayırmasınlar. Təbii ki, səfərbərlik aralıq halqadır. Amma bütün bunlar qazaxların İslam hərbi sistemində çoxlu dəyişikliklərə səbəb olan fəqih İmam Xomeyninin mütləq nüfuzunun təşəbbüsü idi! Əsgərliyə qədər olub, amma dayandırılmamalıdır.
