دوفاکته کردن یا تنظیم مقررات برای زنان بصورت جداگانه یکی از مشکلات اقتصاد غرب است که در حال انتقال به اقتصاد ایران می باشد. درواقع رفاقت را تبدیل به رقابت و حتی مبارزه و اتلاف منافع می کند. سکشن یا تقسیم بندی باعث می شود که کارهای اساسی روی زمین بماند و اشخاض بخاطر رقابت به دنبال کارهایی بروند که برتری خود را نسبت به یکدیگر نشان دهند. وقتی ما اقتصاد و اضتغال را طبقاتی می کنیم یعنی برای انجام تعهدات خود باید از بهره وری چشم بپوشیم. بعنوان مثال وقتی در کنکور ایران سهمیه بندی می شود طبیعتا نخبگان دچار افسردگی می شوند. زیرا در سراسر کشور باید سهمیه ای وجود نداشته باشد. هرکس سوالات را بهتر جواب داد به دانشگاه برود. و سهمیه بندی باعث می شود افراد غیر نخبه هم از امتیازات محلی اصتفاده کرده وارد دانشگاه شوند و این امر باعث کاهش سطح علمی دانشگاهها می شود زیرا استادان باید با کسانی سروکار داشته باشند که بسیاری از دروس را نخوانده اند! روی دیگر سکه این موضوع را پنهان می کند و می گوید عدالت اجتماعی رعایت شده است یعنی در مناطق کم برخوردار که امکان تحصیل کمتر است با اینکه بسیاری از درسها را بعلت نداشتن معلم یا دوری راه یا نبودن ازمایشگاهها نخوانده اند ولی میتوانند به دانشگاه وارد شوند. این سهمیه بندی در واقع موقعیت علمی دانشگاه را به میدان مدرک گرفتن تبدیل می کند. زیرا که افراد نخبه ممکن است علم را بخاطر علم بیاموزند ولی آنها به خاطر مدرک می اموزند تا ثابت کنند که اشتباهی رخ نداده! علاوه بر اینکه ورود افراد غیر نخبه به دانشگاه باعث فرار مغزها هم می شود یعنی نخبگان فکر می کنند چیزی برای یادگیری ندارند. و باید به کشورهای دیگر بروند. در همین راستا جدا کردن زن و مرد یا در واقع بدنبال عدالت جنسیتی بودن هم باعث میشود نیروهای نا کار امد در جامعه صاحب پست و مقام شوند! مثلا شغل پرستاری یا معلمی که بیشتر مورد علاقه بانوان است برای تقسیم به نسبت به اقایان هم داده شود و کار های سنگین و خطر ساز هم که بیشتر مورد علاقه مردان است به بانوان داده شود. واین از نظر اقتصادی هم مانند بحث دانشگاهی از یکسو باعث تغییر جایگاه اقتصاد شده و از سوی دیگر اقتصاد را از حالت تهاجمی به تدافعی می کشاند. از این رو ما می بینیم با تمام فراوانی هایی که در ایران وجود دارد جلوی صادرات گرفته می شود و برعکس بر واردات اضافه می شود. زیرا تصور بر این است که اقتصاد جایگاه خود را از دست داده است. سرمایه گذاران و کارگران نیز مانند نخبگان حس می کنند چیزی برای تولید وجود ندارد. علاوه بر ان اقتصاد خانواده و اقتصاد خرد نیز آسیب می بیند. از نظر اسلامی زن وظیفه در امد زایی ندارد، ولی در غرب این وظیفه بر او بار شده است یعنی باید بخشی از هزینه های زندگی را تامین کند لذا مدیریت خانه را از دست داده و خانواده فشل می شود. بسیاری از مشاغل را که زنان به رایگان انجام می دادند اکنون باید دستمزد پرداخته شود. مثلا غذا پختن برای بانوان خانه دار شغل حساب نمی شود! ولی برای رستورانها و غذاخوری ها گرانترین بخش اقتصاد را تامین می کند. لذا در اسلام برای کار کردن زن در خانه هم دستمزد تعیین شده یعنی حتی بچه داری یا اشپزی در خانه هم شغل محسوب می شود و به ثروت جامعه افزوده و باعث رشد اقتصادی می شود. ولی در غرب همه این وظایف را از خانه جدا کرده و به بنگاهها سپرده اند. بقول معروف شتر سواری دولا! اگر خانه داری اعم از آشپزی، پرستاری کودک و همسر، تربیت فرزندان، نظافت و .. شغل حساب نمی شود و زنان خانه دار بیکار محسوب می شوند پس چرا همین کارها در بیرون شغل محسوب شده و بنگاههای زیادی را صاحب در امد می کند؟ لذا این تناقض ها در حقوق زنان در غرب نشان می دهد هدف از این عدالت جنسیتی نفی نقش زن بصورت سالم در خانواده است. زیرا با اینکار میتوانند مانع فرزند آوری شده باعث انقراض نسل شوند. یعنی عدالت جنسیتی با هدف قتل عام نرم طراحی شده است
Women’s economy in the West
Double-factoring or setting regulations for women separately is one of the problems of the western economy, which is being transferred to Iran’s economy. In fact, it turns friendship into competition and even fight and loss of interests. Section or division makes the basic works to stay on the ground and Ashkhaud to look for works that show their superiority over each other due to competition. When we classify the economy and employment, it means that we have to give up productivity in order to fulfill our obligations. For example, when quotas are set in Iran’s entrance exam, the elite naturally become depressed. Because there should be no quota in the whole country. Whoever answers the questions better will go to university. And quotas make non-elite people use local privileges to enter the university, and this reduces the academic level of universities because the professors have to deal with those who have not studied many courses! On the other side of the coin, he hides this issue and says that social justice has been observed, that is, in less privileged areas, where education is less possible, even though they have not taken many courses due to the lack of teachers or the distance or lack of laboratories, they can enter the university. . This rationing actually turns the scientific position of the university into a field for obtaining degrees. Because elite people may learn science for the sake of science, but they learn for the sake of evidence to prove that there is no mistake! In addition to the fact that non-elite people enter the university, it also causes brain drain, which means that the elite think they have nothing to learn. And they have to go to other countries. In this regard, separating men and women, or actually seeking gender justice, causes the ineffective forces to have positions and positions in the society! For example, the jobs of nursing or teaching, which are more liked by women, should be given to men and heavy and dangerous jobs, which are more liked by men, should be given to women. And from the economic point of view, like the academic discussion, on the one hand, it has caused a change in the position of the economy, and on the other hand, it has moved the economy from an offensive to a defensive state. Therefore, we see that with all the abundance that exists in Iran, exports are prevented and on the contrary, imports are added. Because the idea is that the economy has lost its position. Investors and workers, like the elite, feel that there is nothing to produce. In addition, the family economy and the micro economy are also damaged. From the Islamic point of view, a woman has no duty to give birth, but in the West, this duty is imposed on her, that is, she must provide part of the living expenses, so she loses the management of the house and the family fails. Many jobs that women used to do for free now have to be paid. For example, cooking is not considered a job for housewives! But it provides the most expensive part of the economy for restaurants and canteens. Therefore, in Islam, a wage is set for women working at home, that is, even taking care of children or cooking at home is considered a job and adds to the wealth of the society and causes economic growth. But in the west, all these duties have been separated from the home and given to companies. As the famous camel ride, Dola! If housekeeping, including cooking, child and wife nursing, raising children, cleaning, etc., is not considered a job, and housewives are considered unemployed, then why are these jobs considered outside jobs and earn many companies? Therefore, these contradictions in women’s rights in the West show that the goal of this gender justice is to negate the role of women in a healthy way in the family. Because by doing this, they can prevent the adoption of children and cause the extinction of the generation. That is, gender justice is designed with the aim of soft massacre
اقتصاد المرأه فی الغرب
تعد عملیه التخصیم المزدوج أو وضع اللوائح الخاصه بالنساء بشکل منفصل واحده من مشاکل الاقتصاد الغربی ، الذی یتم نقله إلى الاقتصاد الإیرانی. فی الواقع ، إنها تحول الصداقه إلى منافسه وحتى القتال وفقدان المصالح. یقوم القسم أو التقسیم بعمل الأعمال الأساسیه للبقاء على الأرض والأشخود للبحث عن الأعمال التی تظهر تفوقها على بعضها البعض بسبب المنافسه. عندما نصنف الاقتصاد والتوظیف ، فهذا یعنی أنه یتعین علینا التخلی عن الإنتاجیه من أجل الوفاء بالتزاماتنا. على سبیل المثال ، عندما یتم تحدید الحصص فی امتحان القبول فی إیران ، فإن النخبه تصاب بالاکتئاب بشکل طبیعی. لأنه لا ینبغی أن تکون هناک حصه فی البلد کله. من یجیب على الأسئله بشکل أفضل سوف یذهب إلى الجامعه. والحصص تجعل الأشخاص من غیر النخبه یستخدمون الامتیازات المحلیه لدخول الجامعه ، وهذا یقلل من المستوى الأکادیمی للجامعات لأن الأساتذه یضطرون للتعامل مع من لم یدرسوا العدید من الدورات! على الجانب الآخر من العمله ، یخفی هذه القضیه ویقول إن العداله الاجتماعیه قد لوحظت ، أی فی المناطق الأقل امتیازًا ، حیث یکون التعلیم أقل احتمالًا ، على الرغم من أنهم لم یحضروا العدید من الدورات التدریبیه بسبب نقص المعلمین أو بعد المسافه أو نقص المعامل یمکنهم دخول الجامعه. هذا التقنین فی الواقع یحول المکانه العلمیه للجامعه إلى مجال للحصول على الدرجات العلمیه. لأن النخبه قد یتعلمون العلم من أجل العلم ، لکنهم یتعلمون من أجل الأدله لإثبات عدم وجود خطأ! بالإضافه إلى حقیقه أن الأشخاص من غیر النخبه یدخلون الجامعه ، فإنه یتسبب أیضًا فی هجره الأدمغه ، مما یعنی أن النخبه تعتقد أنه لیس لدیهم ما یتعلمونه. وعلیهم أن یذهبوا إلى بلدان أخرى. وفی هذا الصدد ، فإن الفصل بین الرجل والمرأه ، أو السعی الفعلی للعداله بین الجنسین ، یتسبب فی أن تتبوأ القوى غیر الفعاله مناصب ومناصب فی المجتمع! على سبیل المثال ، وظائف التمریض أو التدریس ، التی تحبها النساء أکثر ، یجب أن تُمنح للرجال ، والوظائف الثقیله والخطیره ، التی یحبها الرجال أکثر ، یجب أن تعطى للنساء. ومن وجهه النظر الاقتصادیه ، مثل المناقشه الأکادیمیه ، فقد تسبب من ناحیه فی تغییر وضع الاقتصاد ، ومن ناحیه أخرى ، نقل الاقتصاد من حاله هجومیه إلى حاله دفاعیه. لذلک نرى أنه مع کل الوفره الموجوده فی إیران تمنع الصادرات بل على العکس تضاف الواردات. لأنه یعتقد أن الاقتصاد فقد مکانته. یشعر المستثمرون والعمال ، مثل النخبه ، أنه لا یوجد شیء یمکن إنتاجه. بالإضافه إلى ذلک ، تضرر اقتصاد الأسره والاقتصاد الجزئی. من وجهه النظر الإسلامیه ، لیس على المرأه واجب الولاده ، ولکن فی الغرب ، هذا الواجب مفروض علیها ، أی یجب علیها توفیر جزء من مصاریف المعیشه ، فتخسر إداره المنزل والأموال. فشل الأسره. العدید من الوظائف التی اعتادت النساء على القیام بها مجانًا الآن یجب أن یتم دفع أجرها. على سبیل المثال ، لا یعتبر الطبخ وظیفه لربات البیوت! لکنها توفر الجزء الأغلى من الاقتصاد للمطاعم والمقاصف. لذلک ، فی الإسلام ، تم تحدید أجر للمرأه التی تعمل فی المنزل ، أی حتى رعایه الأطفال أو الطبخ فی المنزل یعتبر وظیفه ویزید من ثروه المجتمع ویؤدی إلى النمو الاقتصادی. لکن فی الغرب ، تم فصل کل هذه الواجبات عن المنزل وأعطیت للشرکات. کرکوب الجمال الشهیر ، Dola! إذا کانت التدبیر المنزلی ، بما فی ذلک الطهی ، وتمریض الأطفال والزوجه ، وتربیه الأطفال ، والتنظیف ، وما إلى ذلک ، لا یعتبر وظیفه ، وتعتبر ربات البیوت عاطلات عن العمل ، فلماذا تعتبر هذه الوظائف وظائف خارجیه وکسب العدید من الشرکات؟ لذلک ، فإن هذه التناقضات فی حقوق المرأه فی الغرب تظهر أن الهدف من هذه العداله بین الجنسین هو إنکار دور المرأه بطریقه صحیه فی الأسره. لأنه من خلال القیام بذلک ، یمکنهم منع تبنی الأطفال والتسبب فی انقراض الجیل. وهذا یعنی أن العداله بین الجنسین مصممه بهدف ارتکاب مجزره ناعمه
Eaconamaidh boireannaich san Iar
Tha factaraidh dùbailte no suidheachadh riaghailtean airson boireannaich air leth mar aon de na duilgheadasan a tha aig eaconamaidh an iar, a thathas a’ gluasad gu eaconamaidh Ioran. Gu dearbh, bidh e a ‘tionndadh càirdeas gu farpais agus eadhon sabaid agus call ùidhean. Bidh earrann no roinn a’ toirt air na h-obraichean bunaiteach fuireach air an talamh agus Ashkhaud a’ coimhead airson obraichean a sheallas cho àrd sa tha iad air a chèile ri linn farpais. Nuair a bhios sinn a’ seòrsachadh an eaconamaidh agus cosnadh, tha e a’ ciallachadh gum feum sinn cinneasachd a leigeil seachad gus ar dleastanasan a choileanadh. Mar eisimpleir, nuair a tha cuotathan air an suidheachadh ann an deuchainn inntrigidh Ioran, bidh an elite gu nàdarrach trom-inntinn. Leis nach bu chòir cuota a bhith anns an dùthaich gu lèir. Ge bith cò a fhreagras na ceistean nas fheàrr, thèid e dhan oilthigh. Agus bidh cuotathan a’ toirt air daoine neo-elite sochairean ionadail a chleachdadh airson a dhol a-steach don oilthigh, agus tha seo a’ lughdachadh ìre acadaimigeach nan oilthighean leis gu feum na h-ollamhan dèiligeadh ris an fheadhainn nach do rinn mòran chùrsaichean! Air taobh eile a’ bhuinn, tha e a’ falach na cùise seo agus ag ràdh gun deach ceartas sòisealta a choimhead, is e sin, ann an sgìrean nach eil cho sochair, far nach eil foghlam cho comasach, ged nach do rinn iad mòran chùrsaichean air sgàth gainnead thidsearan no luchd-teagaisg. astar no dìth deuchainn-lannan, faodaidh iad a dhol a-steach don oilthigh. . Tha an cuibhreannachadh seo gu dearbh a’ tionndadh suidheachadh saidheansail an oilthigh gu bhith na raon airson ceuman fhaighinn. Leis gum faod daoine mionlach saidheans ionnsachadh airson saidheans, ach bidh iad ag ionnsachadh air sgàth fianais gus dearbhadh nach eil mearachd ann! A bharrachd air an fhìrinn gu bheil daoine neo-elite a’ dol a-steach don oilthigh, bidh e cuideachd ag adhbhrachadh drèanadh eanchainn, a tha a’ ciallachadh gu bheil an elite den bheachd nach eil dad aca ri ionnsachadh. Agus feumaidh iad a dhol gu dùthchannan eile. A thaobh seo, le bhith a’ sgaradh fir is boireannaich, no a’ sireadh ceartas gnè, tha e ag adhbhrachadh gum bi dreuchdan agus dreuchdan aig na feachdan neo-èifeachdach sa chomann-shòisealta! Mar eisimpleir, bu chòir obraichean altramais no teagaisg, a tha nas fheàrr le boireannaich, a thoirt dha fireannaich agus obraichean troma agus cunnartach, a tha nas fheàrr le fir, a thoirt do bhoireannaich. Agus bho thaobh na h-eaconamaidh, mar an deasbad acadaimigeach, air an aon làimh, tha e air atharrachadh adhbhrachadh ann an suidheachadh na h-eaconamaidh, agus air an làimh eile, tha e air an eaconamaidh a ghluasad bho bhith na staid oilbheumach gu staid dìon. Mar sin, tha sinn a’ faicinn leis a h-uile pailteas a th’ ann an Ioran, gu bheil casg air às-mhalairt agus air an làimh eile, thathas a’ cur a-steach in-mhalairt. Leis gu bheilear a’ creidsinn gu bheil an eaconamaidh air a suidheachadh a chall. Tha luchd-tasgaidh agus luchd-obrach, mar an elite, a’ faireachdainn nach eil dad ri thoirt gu buil. A bharrachd air an sin, tha eaconamaidh an teaghlaich agus am meanbh-eaconamaidh air am milleadh cuideachd. Bho thaobh Ioslamach, chan eil dleastanas aig boireannach breith a thoirt, ach san Iar, tha an dleastanas seo air a chuir oirre, is e sin, feumaidh i pàirt de na cosgaisean bith-beò a thoirt seachad, agus mar sin bidh i a ‘call riaghladh an taighe agus an teaghlach a ‘fàilligeadh. Feumaidh mòran obraichean a b’ àbhaist do bhoireannaich a dhèanamh an-asgaidh a bhith pàighte a-nis. Mar eisimpleir, chan eil còcaireachd air a mheas mar obair dha mnathan taighe! Ach tha e a’ toirt seachad a’ chuid as daoire den eaconamaidh airson taighean-bìdh is taighean-bìdh. Mar sin, ann an Islam, tha tuarastal air a shuidheachadh airson boireannaich a tha ag obair aig an taigh, is e sin, eadhon a bhith a ‘gabhail cùram do chloinn no a’ còcaireachd aig an taigh air a mheas mar obair agus a ‘cur ri beairteas a’ chomainn agus ag adhbhrachadh fàs eaconamach. Ach san taobh an iar, tha na dleastanasan sin uile air an sgaradh bhon dachaigh agus air an toirt do chompanaidhean. Mar an t-slighe ainmeil camel, Dola! Mura h-eil cùram-taighe, a’ toirt a-steach còcaireachd, nursadh chloinne is bhean, a’ togail chloinne, a’ glanadh, msaa, air a mheas mar obair, agus gu bheilear den bheachd gu bheil mnathan-taighe gun obair, carson a thathas a’ beachdachadh air na h-obraichean sin taobh a-muigh obraichean agus a’ cosnadh mòran chompanaidhean? Mar sin, tha na contrarrachdan sin ann an còraichean boireannaich san Iar a’ sealltainn gur e amas a’ cheartais gnè seo a bhith a’ diùltadh àite boireannaich ann an dòigh fhallain san teaghlach. Oir le bhith a’ dèanamh seo, faodaidh iad casg a chuir air uchd-mhacachd chloinne agus a dhol à bith den ghinealach. Is e sin, tha ceartas gnè air a dhealbhadh leis an amas murt bog
