نوشته های مشابه
تحلیلگران به اشتباه می گویند دشمن با ابزار رسانه ای برای نوجوانان ما معنی سازی می کنند! به عبارت دیگر انها می گویند اسلام قدرت معناسازی ندارد و لذا دشمن موفق تر است. اما این موضوع دو ایراد اساسی دارد: اولا دشمن نیست بلکه نفوذی ها هستند. دوم معنا سازی نیست آزمون و خطا است. زیرا که دشمن امپریالیستی با ظهور انقلاب اسلامی به فاز نظامی منتقل شد و قادر به کار های فرهنگی و یا سیاسی نبود زیراحرفهای خود را گفته بود و حرفی برای گفتن نداشت. و این مزدوران داخلی هستند که حرف خود را بنام آنها می زنند مانند ابن مسکویه که کلیه نظزات خود را بنان ارسطو رقم زد. در حالیکه می دانیم که در ان زمان کتابفروشی نبود و حتی خط یا کاغذ اختراع نشده بود. در این زمان هم دانشگاهها و مراکز تئوری پردازی غرب(اسرائیل و آمریکا) فقط مطالعات ایران شناسی یا شیعه شناسی دارند تا بتوانند بفهمند که حرف جدید چیست.لذا قبل از فهمیدن حرف جدید نمی توانند حرف جدید تری داشته باشند.بنابر این مغلطه کاری می کنند. و تئوری های اسلامی را وارونه جلوه میدهند و بعد از ان انتقاد می کنند. مثلا خشونت در اسلام هست. صفات خداوندی هم هست یعنی خداوند هم جبار است و هم منتقم و بسیار غضب کننده و عذاب دهنده. لذا خشونت را محکوم م کنند برای نفی خداوند و اسلام. در حالیکه خودشان بدترین خشونت ها را در طول تاریخ انجام داده اند. تعداد کتابهایی که از ایرانیان سوزاندند یا نابود کردند بیش از تمام کتابسوزی های تاریخ است جنگ اول و دوم جهانی بزرگترین تلفات را داده است قتل عام سرخپوستان و و بردگی سیاهپوستان کمترین کار نامه آنها است. ضمن اینکه باید دانست خشونت دو وجه دارد : خشونت مقدس و خشونت شیطانی : خشونت مقدس را خدا دارد و براساس میزان و راستی و درستی است. در حالیکه خشونت شیطانی برمبنای دروغ و غرض ورزی است مثلا نزدی زت خود را متهم به خیانت می کند و بعد او را کتک می زند در حالیکه اگر واقعا زن خیانت هم می کرد کاری نمی توانست بکند. لذا وقتی تحلیل گران میگویند دشمن معنا سازی میکند، متوجه نیستند که استکبار جهانی با ظهور انقلاب اسلامی به فاز نظامی منتقل شد و کار فرهنگی ندارد و همین خودشان و دوستان و خودی ها به او کمک میکنند تا معنا سازی کند، یا برای او تئوری پردازی می کنند به این امید که سقوط نکند! و به انها در ورود به حاکمیت کمک کند یکی از این تئوری ها در علوم انسانی مدیریت است که دانشمندان خود فروخته ایرانی مینویسند و بنام خارجیها منتشر میکنند مثل ابن مسکویه که عقاید خود را در قالب ارسطو زده است مشخص این تئوریها من دراوردی بودن ان است به همین دلیل در مبحث از آموزن و خطا جای میگیرد به این دلیل که در همین پنجاه ساله انقلاب اسلامی ۵۰نوع تئوری در همه زمینه ها داده شده زیرا تجربه پذیر نبوده و هرکس میخواست ان را تجربه کند مجبور شده خودش تئوری بدهد مدتها جامعه شناسی در ایران بنام دورکهیم بود یا روانشناسی به نام فروید یا زیست بنام داروین. اما بعد از انقلاب اسلامی هرساله تئوری جدید در نقض تئوریهای قبلی داده می شد. علت این بود که علم در ایران سابقه سه هزار ساله دارد و زمان کافی برای تجربه پذیری داشته ولی در غرب جدید هست و با هر تجربه دیگری از هم می پاشد و پژو هشگر از ساده بودن این تئوریها می فهمد که خودش هم میتواند تئوری پردازی کند. اغلب اینها هم برخلاف قبلی تئروی پردازی می کنند مثل ارسطو که برخلاف افلاطون بود یا پوپر که برخاف مارکس بود. مخصوصا در علم مدیریت اصلا ثبات علمی وجود ندارد،در اقتصاد همیشه نان به نرخ روز خورده می شود با اصطلاحات من در اوردی اسلام را زیر سوال می برند.
Identityless meanings
Analysts wrongly say that the enemy uses media tools to create meaning for our teenagers! In other words, they say that Islam does not have the power to create meaning and therefore the enemy is more successful. But this issue has two fundamental problems: first, it is not the enemy, but the infiltrators. Second, meaning making is not trial and error. Because the imperialist enemy was transferred to the military phase with the advent of the Islamic revolution and was not capable of cultural or political work because he had said his words and had nothing to say. And these are internal mercenaries who speak their words in their name, like Ibn Maskawiyyah, who made all his observations in the name of Aristotle. While we know that at that time there were no bookstores and even handwriting or paper had not been invented. At this time, universities and theorizing centers of the West (Israel and America) only study Iranology or Shia studies so that they can understand what the new word is. Therefore, they cannot have a new word before understanding the new word. Therefore, this is a fallacy. do And they make Islamic theories look upside down and then criticize them. For example, there is violence in Islam. There are also attributes of God, that is, God is both mighty and vengeful and very angry and tormenting. Therefore, they condemn violence for denying God and Islam. While they themselves have committed the worst violence in history. The number of Iranian books they burned or destroyed is more than all book burnings in history. World War I and World War II caused the greatest casualties. Massacre of Indians and enslavement of blacks is their least work. In addition, it should be known that violence has two aspects: holy violence and satanic violence: God has holy violence and it is based on the measure, truth and correctness. While satanic violence is based on lies and intent, for example, a close man accuses his wife of cheating and then beats her, while if the woman was really cheating, she could not do anything about it. Therefore, when analysts say that the enemy creates meaning, they do not understand that global arrogance was transferred to the military phase with the advent of the Islamic Revolution and has no cultural function, and it is they, their friends, and insiders who help him to create meaning, or theorize for him. They do it in the hope that it will not fall! And help them enter the government. One of these theories in the human sciences is management, which Iranian scientists sell themselves and publish in the name of foreigners, such as Ibn Maskowieh, who put his ideas in the form of Aristotle. It is clear that these theories are derived from me. For this reason, it is included in the topic of education and error, because in these fifty years of the Islamic revolution, 50 types of theories were given in all fields because they were not experimental and anyone who wanted to experience them had to give theories themselves. Sociology in Iran for a long time. It was called Durkheim or psychology called Freud or biology called Darwin. But after the Islamic revolution, every year a new theory was given in violation of the previous theories. The reason was that science in Iran has a history of three thousand years and has had enough time to be experienced, but it is new in the West and it falls apart with any other experience, and Peugeot Heshgar understands from the simplicity of these theories that he can develop theories himself. . Most of them also theorize against the previous one, such as Aristotle who was against Plato or Popper who was against Marx. Especially in the science of management, there is no scientific stability at all, in the economy; bread is always eaten at the daily rate, using my terminology
معانی بلا هویه
یقول المحللون خطأً أن العدو یستخدم وسائل الإعلام لخلق معنى لمراهقینا! بعباره أخرى ، یقولون إن الإسلام لیس لدیه القدره على خلق المعنى وبالتالی فإن العدو هو الأکثر نجاحًا. لکن لهذه القضیه مشکلتان أساسیتان: أولاً ، لیس العدو ، بل المتسللون. ثانیًا ، معنى صنع لیس تجربه وخطأ. لأن العدو الإمبریالی انتقل إلى المرحله العسکریه بقدوم الثوره الإسلامیه ولم یکن قادرًا على العمل الثقافی أو السیاسی لأنه قال کلماته ولیس لدیه ما یقوله. وهؤلاء مرتزقه داخلیون ینطقون بکلماتهم باسمهم ، مثل ابن مسکاویه الذی أدلى بکل ملاحظاته باسم أرسطو. بینما نعلم أنه فی ذلک الوقت لم یکن هناک مکتبات ، وحتى الکتابه الیدویه أو الورق لم یتم اختراعهما. فی هذا الوقت ، تقوم الجامعات ومراکز التنظیر فی الغرب (إسرائیل وأمریکا) فقط بدراسه علم إیران أو الدراسات الشیعیه حتى یتمکنوا من فهم ماهیه الکلمه الجدیده. لذلک ، لا یمکن أن یکون لدیهم کلمه جدیده قبل فهم الکلمه الجدیده. لذلک ، هذا هی مغالطه ویجعلون النظریات الإسلامیه تنظر رأساً على عقب ثم ینتقدونها. على سبیل المثال ، هناک عنف فی الإسلام. هناک أیضًا صفات الله ، أی أن الله جبار ومنتقم وغاضب جدًا ومعذب. لذلک یدینون العنف لإنکار الله والإسلام. بینما هم أنفسهم ارتکبوا أسوأ أعمال العنف فی التاریخ. إن عدد الکتب الإیرانیه التی أحرقوها أو دمروها هو أکثر من جمیع حرق الکتب فی التاریخ ، فقد تسببت الحرب العالمیه الأولى والحرب العالمیه الثانیه فی وقوع أکبر الخسائر ، کما أن مذبحه الهنود واستعباد السود هی أقل أعمالهم. بالإضافه إلى ذلک ، یجب أن نعلم أن للعنف جانبین: العنف المقدس والعنف الشیطانی: الله له عنف مقدس وهو قائم على المقیاس والحقیقه والصواب. فی حین أن العنف الشیطانی یقوم على الأکاذیب والنیه ، على سبیل المثال ، یتهم رجل مقرب زوجته بالخیانه ثم یضربها ، أما إذا کانت المرأه تخون حقًا ، فلا یمکنها فعل أی شیء حیال ذلک. لذلک عندما یقول المحللون أن العدو یخلق معنى ، فإنهم لا یفهمون أن الغطرسه العالمیه انتقلت إلى المرحله العسکریه مع ظهور الثوره الإسلامیه ولیس لها وظیفه ثقافیه ، وهم وأصدقائهم والمطلعین هم من یساعدونه. لخلق المعنى ، أو التنظیر له ، ویفعلونه على أمل ألا یسقط! ومساعدتهم على الدخول فی الحکم ، ومن هذه النظریات فی العلوم الإنسانیه الإداره ، التی یبیعها العلماء الإیرانیون أنفسهم وینشرون باسم الأجانب ، مثل ابن مسکوویه ، الذی وضع أفکاره فی صوره أرسطو ، ومن الواضح أن هذه النظریات مستمده منی ، ولهذا السبب تم تضمینها فی موضوع التعلیم والخطأ ، لأنه فی هذه الخمسین عامًا من الثوره الإسلامیه ، تم تقدیم ۵۰ نوعًا من النظریات فی جمیع المجالات لأنها لم تکن تجریبیه وأی شخص یرید لتجربتهم کان لابد من إعطاء النظریات بأنفسهم .. علم الاجتماع فی إیران لفتره طویله کان یسمى دورکهایم أو علم النفس یسمى فروید أو علم الأحیاء یسمى داروین. لکن بعد الثوره الإسلامیه ، کانت تُطرح کل عام نظریه جدیده تتعارض مع النظریات السابقه. کان السبب أن العلم فی إیران له تاریخ من ثلاثه آلاف عام وکان لدیه وقت کافٍ لیتم تجربته ، لکنه جدید فی الغرب ویتفکک مع أی تجربه أخرى ، وتتفهم بیجو هیشغار من بساطه هذه النظریات أن یمکنه تطویر النظریات بنفسه. کما وضع معظمهم نظریات ضد السابق ، مثل أرسطو الذی کان ضد أفلاطون أو بوبر الذی کان ضد مارکس. خاصه فی علم الإداره ، لا یوجد استقرار علمی على الإطلاق ، فی الاقتصاد ، یتم تناول الخبز دائمًا بالمعدل الیومی ، باستخدام مصطلحاتی
Significations sans identité
Les analystes disent à tort que l’ennemi utilise les outils médiatiques pour créer du sens pour nos ados ! En d’autres termes, ils disent que l’islam n’a pas le pouvoir de créer du sens et donc l’ennemi a plus de succès. Mais cette question a deux problèmes fondamentaux : premièrement, ce n’est pas l’ennemi, mais les infiltrés. Deuxièmement, la création de sens n’est pas un essai et une erreur. Parce que l’ennemi impérialiste a été transféré dans la phase militaire avec l’avènement de la révolution islamique et n’était pas capable de travail culturel ou politique parce qu’il avait dit ses mots et n’avait rien à dire. Et ce sont des mercenaires internes qui prononcent leurs paroles en leur nom, comme Ibn Maskawiyyah, qui a fait toutes ses observations au nom d’Aristote. Alors que l’on sait qu’à cette époque il n’y avait pas de librairies et même l’écriture manuscrite ou le papier n’avaient pas été inventés. À l’heure actuelle, les universités et les centres de théorie de l’Occident (Israël et Amérique) n’étudient que l’iranologie ou les études chiites afin de comprendre ce qu’est le nouveau mot. Par conséquent, ils ne peuvent pas avoir un nouveau mot avant de comprendre le nouveau mot. Par conséquent, cela est une erreur. Et ils font passer les théories islamiques à l’envers, puis les critiquent. Par exemple, il y a de la violence dans l’Islam. Il y a aussi des attributs de Dieu, c’est-à-dire que Dieu est à la fois puissant et vengeur et très en colère et tourmentant. Par conséquent, ils condamnent la violence pour nier Dieu et l’islam. Alors qu’eux-mêmes ont commis les pires violences de l’histoire. Le nombre de livres iraniens qu’ils ont brûlés ou détruits est supérieur à tous les incendies de livres de l’histoire. La Première et la Seconde Guerre mondiale ont fait le plus grand nombre de victimes. Le massacre des Indiens et l’asservissement des Noirs sont leur moindre travail. De plus, il faut savoir que la violence a deux aspects : la violence sainte et la violence satanique : Dieu a la violence sainte et elle est basée sur la mesure, la vérité et la justesse. Alors que la violence satanique est basée sur le mensonge et l’intention, par exemple, un homme proche accuse sa femme de tricherie puis la bat, alors que si la femme trichait vraiment, elle ne pourrait rien y faire. Par conséquent, lorsque les analystes disent que l’ennemi crée du sens, ils ne comprennent pas que l’arrogance mondiale a été transférée à la phase militaire avec l’avènement de la révolution islamique et n’a aucune fonction culturelle, et ce sont eux, leurs amis et les initiés qui l’aident. créer du sens, ou théoriser pour lui, ils le font dans l’espoir qu’il ne tombera pas ! et les aider à entrer au gouvernement. Une de ces théories dans les sciences humaines est la gestion, que les scientifiques iraniens vendent eux-mêmes et publient au nom d’étrangers, comme Ibn Maskowieh, qui a mis ses idées sous la forme d’Aristote. Il est clair que ces théories sont dérivées de moi.Pour cette raison, elle est incluse dans le thème de l’éducation et de l’erreur, car en ces cinquante années de révolution islamique, 50 types de théories ont été données dans tous les domaines car elles n’étaient pas expérimentales et quiconque voulait pour en faire l’expérience, il fallait donner des théories eux-mêmes.La sociologie en Iran pendant longtemps, ça s’appelait Durkheim ou la psychologie s’appelait Freud ou la biologie s’appelait Darwin. Mais après la révolution islamique, chaque année une nouvelle théorie a été donnée en violation des théories précédentes. La raison en est que la science en Iran a une histoire de trois mille ans et a eu assez de temps pour être expérimentée, mais elle est nouvelle en Occident et elle s’effondre avec toute autre expérience, et Peugeot Heshgar comprend par la simplicité de ces théories que il peut développer des théories lui-même. La plupart d’entre eux théorisent également contre le précédent, comme Aristote qui était contre Platon ou Popper qui était contre Marx. Surtout dans la science de la gestion, il n’y a aucune stabilité scientifique du tout, dans l’économie, le pain se mange toujours au rythme du jour, selon ma terminologie
