تقدیم به همه دختران سرزمینم به مناسبت روز دختر”تقدیم به پرنیا و پانیذ”
“من تبار گلِ نرگس دارم”
زنی از من پرسید
نام تو باران است!؟
گفتمش آهسته”پرنیا ساداتم”
از تبار باران
مادرم نقاش است
عطر سجاده اش از بوی گل سرخ ،
نفس میگیرد
و خدا را به تماشای شب چلچله ها میخواند
پدرم یک شاعر
اهل هیچستان است
هرشب از کوچه بارانی این شهر غزل می سازد
قلبش از جنس بلورین ته آینه هاست
و خدا را هرشب، پشت بام همه پنجره ها میبیند
گاه گاهی تنهاست وبه نمناکی چشمان شب عادت دارد
ته این کوچه بن بست
بهاران پیداست
من وضو با تپش قلب پدر میگیرم
مادرم را گاهی
در میان گل و ریحان میبینم
خواب من مثل پرستوهاست
و درختان کهن را،
می ستایم هر روز
قلبم از جنس صنوبرهاست
روح من خواب غزل میبیند
من به سرخی گل نسترن عادت دارم
“پرنیا ساداتم”
من تبارِ گل نرگس دارم…..
سید شمس الدین علوی ثمرین
یازدهم خرداد هزارو چهارصدو یک