در حاشیه کنگره سالانه مبارزان، عکس هایی به نمایش گذاشته شد که جنایت های وحشتناک نیروهای فرانسوی را نشان می دهد و ثابت می کند که فرانسوی ها حتی از بمب های ممنوعه “ناپالم” ضد مردم الجزایر استفاده کرده اند.
سربازان فرانسوی، سر آزادیخواهان الجزایری رو روی نیزه زده و با آنها عکس میگیرند
البته ماجرای “استقلال الجزایر” از فرانسه، ریشه در سالها قبل از “انقلاب الجزایر” دارد. برای آنکه زمینههای این انقلاب را بهتر درک کنیم، باید از تاریخ اشغالگری فرانسه بر الجزایر و تلاشهای متقابل الجزایر برای استقلال از فرانسه اشاره کرد. در سال ۱۷۹۷ میلادی، دولت فرانسه مقدار فراوانی گندم را به مبلغ پنج میلیون فرانک از “بیکحسین“ فرمانروای الجزایر خریداری کرد، ولی بعد از تحویل گندمها، پول آن را نپرداخت. بیکحسین به کنسول فرانسه در شهر الجزیره پایتخت الجزایر اعتراض کرد و طی صحبتی که با سرکنسول فرانسه داشت، از روی عصبانیت، مگسپرانی را که در دست داشت، به صورت سرکنسول فرانسه کوبید. دولت فرانسه که از مدتها قبل، قصد تصرف الجزایر را داشت، این امر را دستآویز قرار داد و ارتش فرانسه با یکصد ناو جنگی و ۳۶ هزار سرباز، بنادر الجزایر را به گلوله بست و سپاهیان فرانسه، شهر الجزیره را گرفتند. این واقعه در زمان سلطنت “شارل دهم“ اتفاق افتاد. پس از سقوط شارل دهم، “لوئی فیلیپ“ ریاست دولت فرانسه را به عهده گرفت و بخش عظیمی از سربازان خود را از الجزایر خارج کرد و فقط ۸ هزار سرباز در آنجا باقی گذاشت.
الجزایر کاملا به تصرف فرانسه درآمد و دولت فرانسه از این جهت، اکثر کشورهای شمالی آفریقا بهویژه الجزایر را مستعمره خویش گردانید. از جمله پیامدهای این استعمارگری، اعزام ۱۷۳ هزار جوان الجزایری در سال ۱۹۱۷ به جنگ اول جهانی بود که ۲۵ هزار نفر از این افراد کشته شدند.پس از جنگ جهانی اول، “امیر خالد“، نوه امیر عبدالقادر دنباله اقدامات پدربزرگش را گرفت و درخواست کرد که مردم الجزایر نیز در پارلمان فرانسه عضو باشند و در حقوق شهروندی با مردم فرانسه برابر باشند. بعد از او، “احمد مصالی الحاج“ جنبش استقلالطلبانه مردم الجزایر را رهبری کرد و در سال ۱۹۲۷ در کنگره اتحاد علیه امپریالیسم در بروکسل شرکت کرد و در آن کنفرانس، استقلال مردم الجزایر را از فرانسه خواستار شد. وی سپس در الجزایر، انجمن “ستاره شمال آفریقا“را با هدف تساوی فرهنگ فرانسوی و عربی پایهریزی کرد، ولی نهایتاً روانه زندان شد.
سربازان فرانسوی یک زن الجزایری را به نفربر بستهاند
به موازات مبارزات مصالی الحاج، “فرحت عباس“ تحصیلکرده فرانسه و عضو حزب “اتحاد مردم الجزایر“ که توانسته بود در سال ۱۹۴۶ به عضویت مجلس مؤسسان فرانسه پذیرفته شود، وارد صحنه مبارزه با فرانسه شد. او ضمن آنکه پایبند افکار اسلامی بود، از افکار مصالی الحاج که دربردارنده شعار “اسلام دین ما، عربی زبان ما“ و “زمین متعلق به زارعان“ پشتیبانی میکرد. فرحت عباس جنبش دانشجویان مسلمان را در پاریس تشکیل داده بود. وی برای جلب پشتیبانی سوسیالیستهای فرانسه از جنبش آزادیخواهی مردم الجزایر، تمایلات سوسیال دموکراسی پیدا کرد. عدهای از جوانان الجزایری تحصیلکرده فرانسه، به توصیه فرحت عباس، در سال ۱۹۵۰ به عضویت یک سازمان سری درآمدند که برای آزادی الجزایر فعالیت میکرد. این سازمان، فعالیتهای نظامی و سیاسی را در برنامه خویش جهت آزادی الجزایر گنجانده بود.
“جبهه آزادیبخش ملی“ در نتیجه همین همکاریها و در سال ۱۹۵۴ تشکیل شد. درون این جبهه سیاسی، یک جبهه نظامی به نام “ارتش آزادیبخش الجزایر“ تشکیل دادند که فرماندهی آن با“هواری بومدین“ بود. این گروه، پایگاههایی در مراکش، تونس و الجزایر داشتند و زمانی که “جمال عبدالناصر“ به ریاستجمهوری مصر رسید، قاهره تبدیل به پایتخت حکومت موقت الجزایر به ریاست فرحت عباس شد. تمامی اعلامیههای جبهه آزادیبخش ملی از طریق رادیو “صوت العرب“از قاهره پخش میشد. در اول نوامبر سال ۱۹۵۴ پس از آنکه دومین بیانیه نظامی جبهه آزادیبخش ملی از رادیو قاهره منتشر شد، عملیات چریکی و مسلحانه را از کوههای “کابیلی“ در الجزایر آغاز کردند. این عملیات تا مرز تونس ادامه داشت. در روستاها و شهرها، عملیات مسلحانه ضدفرانسوی در جریان بود و عده زیادی از طرفین کشته میشدند.
در ماه آگوست سال ۱۹۵۶ در یکی از مناطق “کابیلی“ در الجزایر یک کنفرانس محرمانه تشکیل شد تا در مورد خطمشی سیاسی – نظامی آینده تصمیم گرفته شود. این گروه سپس به مراکش رفتند تا از آنجا به تونس یا به قاهره پرواز کنند. هویت اصلی آنان بر خلبان پوشیده بود. اما چون کمکخلبان، یکی از اعضای شرکتکننده در کنفرانس را شناخت، هواپیما را به فرودگاه الجزیره هدایت کردند و مسافران بهوسیله پلیس فرانسه بازداشت و به زندان فرانسه منتقل شدند. در خلال دورانی که این افراد در زندان فرانسه به سر میبردند، ارتش آزادیبخش ملی به رهبری سرهنگ هواری بومدین، ضربات سختی را بر پیکر ارتش فرانسه وارد ساخت به طوری که فرانسویان مقیم الجزایر، گروهگروه کشور را ترک میکردند. به علت بالا گرفتن جنگ در الجزایر در ژانویه سال ۱۹۶۰، ژنرال “دوگل“ رئیسجمهور فرانسه طی نطقی خطاب به مردم الجزایر، خواستار برقراری صلحی شجاعانه شد و ضمن سفری که به الجزایر کرد با اغلب سران قبایل ملاقات و نسبت به استقلال الجزایر اظهار تمایل کرد. ژنرال دوگل اعلام کرد که به شرط تشکیل یک کنفرانس صلح میان سران جبهه آزادیبخش ملی و دولت فرانسه و انجام یک رفراندوم، حاضر به قبول استقلال الجزایر است. در تاریخ ۱۸ مارس ۱۹۶۲، فرانسه قبول کرد که به الجزایر استقلال دهد و زندانیان الجزایری را آزاد کند.
شوک الکتریکی و فرو کردن قربانیان در فاضلاب و آب یخ از روشهای رایج شکنجه فرانسویها بود
در اول ژوئیه ۱۹۶۲، طی یک رفراندوم، ۹۰ درصد از مردم الجزایر خواهان جدایی از فرانسه و استقلال کشور خویش شدند و مقرر شد که سوم ژوئیه ۱۹۶۲ رسماً به این کشور، استقلال داده شود. از زمان نطق ژنرال دوگل درباره اعطای استقلال به مردم الجزایر، ارتش سری فرانسه به رهبری ژنرال “سالان“ تشکیل شد که با خطمشی سیاسی – نظامی ژنرال دوگل مخالف بود. این ارتش عده زیادی از اعضای ارتش آزادیبخش الجزایر و مردم عادی را میکشت و حتی یکی از اعضای مذاکرهکننده با فرانسه نیز به دست گروه ارتش سری کشته شد.
اگرچه حین بررسی جنبههای تاریخی مسئله، ممکن است به نظر برسد که انقلاب الجزایر صرفاً ابعاد سیاسی داشته و استقلال این کشور از طریق “مذاکره” و گفتگو بین دو طرف حاصل شده است، اما واقعیت کاملاً متفاوت است. چند ماه پیش، خبرگزاری عراقی “الغدپرس“ تصاویری را افشا کرد که نشان میداد برخورد ارتش فرانسه با آزادی خواهان الجزایری و حتی زنان و کودکان غیرنظامی در این کشور، بیش از آنچه قابلباور باشد به جنایات داعش در سوریه و عراق شباهت داشته است.
با آغاز درگیریها بین دو طرف، دولت فرانسه حاضر نشد، مسئله را به عنوان جنگی علیه استعمارگری به رسمیت بشناسد، چرا که در این صورت، طرف مقابل یعنی جبهه آزادیبخش ملی، به عنوان یک نهاد مشروع مطرح میشد. از آنجا که فرانسه، این درگیری ها را یک “جنگ” نمیدانست، بنابراین ارتش خود را ملزم به رعایت کنوانسیون ژنو نکرده بود، کنوانسیونی که فرانسه سال ۱۹۵۱ به آن متعهد شده بود. کنوانسیون ژنو، علاوه بر منع استفاده از شکنجه، به کمیته بینالمللی صلیب سرخ نیز اجازه دسترسی به بازداشتشدگان را میداد. بنابراین، بازداشتشدگان الجزایری که نه تنها اعضای جبهه آزادیبخش ملی، بلکه افراد مسن، زنان و کودکان بودند، “اسیر جنگی“ به حساب نمیآمدند، بلکه به عنوان “تروریست” معرفی و از حقوق قانونی که به طرف متخاصم در طول جنگ داده میشود، محروم میشدند.
سربازان فرانسوی قربانیان الجزایری را به ردیف روی زمین خواباندهاند
خشونت بین دو طرف از سال ۱۹۵۴ تا سال ۱۹۵۶ شدت گرفت و در سال ۱۹۵۷ وزیر کشور فرانسه، حالت فوق العاده در الجزایر اعلام کرد. دولت فرانسه نیز اختیارات فوقالعادهای به “ژنرال ژاک ماسو“ اعطا کرد. یکی از شدیدترین درگیریها بین دو طرف که به نام “نبرد الجزیره“ مشهور شد، از ژانویه تا اکتبر سال ۱۹۵۷ طول کشید و در این مدت، لشکر ۱۰ هوابرد تحت امر ژنرال ماسو، در ابعاد گسترده از روشهای مختلف برای سرکوب انقلاب مردم استفاده میکردند، از جمله بهکارگیری سیستماتیک شکنجه علیه غیرنظامیان، اعدامهای غیرقانونی و “ناپدید شدن اجباری“ به ویژه از طریق روشی که بعدها “پرواز مرگ” نامیده شد.
اگرچه استفاده از شکنجه توسط دولت فرانسه، به سرعت آشکار شد، اما مقامات این کشور بارها و بارها این موضوع را انکار کردند. سانسور بیش از ۲۵۰ کتاب، روزنامه و فیلم فقط در مناطق شهری فرانسه و ۵۸۶ عنوان درون الجزایر از جمله این انکارها بود. با این حال، بسیاری از فعالان جناح چپ، از جمله نویسندگان معروفی مثل “ژان پل سارتر“ و “آلبرت کامو“ استفاده فرانسه از شکنجه را محکوم کردهاند.
این انکارگری تا به امروز هم ادامه داشته است. شبکه العالم دو سال پیش گزارش داد که بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال از اعلام آتشبس میان جبهه آزادیبخش ملی الجزایر و نیروهای استعمارگر فرانسوی در تاریخ ۱۹ مارس ۱۹۶۲، هنوز تفکر استعمارگرانه بر دولت فرانسه حاکم است. محافظهکاران فرانسوی به ریاست “نیکولا سارکوزی“ رئیس جمهوری وقت این کشور سعی داشتند پرونده جنایتکاران فرانسوی را که همراه با ارتش فرانسه از الجزایر فرار کردند، در چارچوب تبلیغات انتخاباتی مورد استفاده قرار دهند. آنها برای این کار اطلاعات تاریخی را معکوس کرده و مبارزان ارتش آزادیبخش الجزایر را به ارتکاب جنایتهای جنگی متهم کردند.
این اتهامات خشم مبارزان الجزایری را برانگیخت و این مبارزان در کنگره سالانه خود بر ضرورت تهیه لایحه ای برای مجرم معرفی کردند استعمارگران و ارائه آن به پارلمان آینده تاکید کردند. “ابراهیم شبوط” وزیر اسبق مبارزان اظهار داشت: “برخوردهایی که استعمارگران با مردم الجزایر داشتند به هیچ وجه انسانی نبود و استعمارگران هیچ بویی از آموزه های مسیحیت که پیرو آن بودند، نبرده بودند و هیچ چیزی از مسیحیت یا حتی یهودیت نمی دانستند.“
در حاشیه کنگره سالانه مبارزان، عکس هایی به نمایش گذاشته شد که جنایت های وحشتناک نیروهای فرانسوی را نشان می دهد و ثابت می کند که فرانسوی ها حتی از بمب های ممنوعه“ناپالم“ ضد مردم الجزایر استفاده کرده اند. “علی شایب ذراع” از مبارزان انقلاب الجزایر که در آن زمان در معرض بمب های ناپالم قرار گرفته و به شدت دچار سوختگی شده بود، پس از گذشت بیش از پنج دهه از پایان دوره استعمار، هنوز آثار سوختگی های شدید روی بدنش باقی مانده است. وی می گوید: در قلب استعمارگران، حتی ذره ای عطوفت و شفقت وجود نداشت. آن ها برای نابود کردن مردم الجزایر از هر سلاحی که در اختیار داشتند استفاده کردند و به هیچ وجه به مردم رحم نکردند.“