غزنه تا غزه

به نام خدا من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق با عرض سلام و احترام و ✍با شایسته‌ترین و عالی‌ترین عبارات و سخنان به هر زبان و هر لهجه می‌ستاییم، محبت‌های شما بزرگواران را. چه آنان که با گل، یا به قدوم مبارک خود و یا به خط و جراید …

جد اصلی سادات طارم در تهران است براساس دستنوشت مسجد سید زنجان سادات طارم همگی به فرزند زید شهید برمی گردند عبدالحسین ابن یحیی بن زید شهید لذا اغلب حسینی هستند. و زید شهید در تهران مدفون است و مقبره ایشان در بازار کفاشها پایین تر از سبزه میدان است …

همکاران عزیز سلام دوستان قرارگاه محرومیت زدایی سپاه طرحهایی رو برای مناطق مختلف اجرا می کنه دوستانی از چوقور برای کمک گرفتن از سردار حزنی و قرارگاه ، دیداری با سردار ضیالدین حزنی، داشته اند. در اون جلسه مطرح شده که روستاهای طارم بجهت محرومیت شامل مساعدت های سپاه هستند. …

یکبار برای همیشه نام اسلم ترکی و قزوینی و دیلمی را به سلمان ماهینی اصلاح نمایید. زیرا دیلم و قزوین ترک ندارد بلکه طارم هست که هم جزو دیلم و هم قزوین محسوب می شود و زبان اهالی ان ترکی است

مادرم از نوادگان اسلم قزوینی و پدرم از نوادگان امام سجاد و یزدگرد سوم و همسرم از نوادگان مالک اشتر نخعی است

علیرضا خدابنده:یه قدری خواندم، خیلی ریزه، خواندنش سختهزحمت زیادی کشیده شده، متاسفانه جذابیت خواندنش کمهانشاالله فرصت مقتضی مطالعه کنیم احمد حسینی:تاریخ قبل از اسلام گفته شد که نام اصلی متدین بود که مادها در اینجا بهم پیوستند سرهای مبارک هم ۱۱تا به شام فرستادند اگر سوریه بروید انها را زیارت …

تاریخ ماهین از تاریخ ایران جدا نیست اما بلحاظ موقعیت استراتژیک آن نورد توجه شدید بوده است بطوریکه در طارم یا دیلم و یا قزوین، گیلان و گیلوان طارم حتی تهران موثر بوده است. قلعه های تاریخی سمیرم یا قلعه الموت در نزدیکی ان باعث شده که برخی مورخان ماهین …

منطقه طارم سفلی فاقد امام جمعه می باشد در حالیکه جمعیت آن بیش از ۸۰هزار نفر می باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم #اولین_سالگرد_حجت_الاسلام_والمسلمین_حاج_یحی_نصیری 👆👆👆 سعدیامرد نکونام نمیردهرگزمرده آن است که نامش به نکوئی نبرند در آستانه اولین سالگرد مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج یحیی نصیری خانواده محترم وبزرگوار ایشان با واریزهزینه های مربوط به اولین سالگرد پدر بزرگوارشان به حساب صندوق خیریه ماهین از نیازمندان تحت تکلف این …

خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای …