داستان شمشیر و تفنگ
شاه اسماعیل با سپاه قزلباش در نزدیکی خوی در منطقه ای به نام چالدران باید با ینی چری یا همان سپاه عثمانی که مجهز به توپ و سلاح های گرم و آتشین بود مبارزه می کرد.
سپاه قزلباش با این حال که با شمشیر مبارزه می کردند دلیرانه جنگیدند و حتی یک اسیر هم ندادند و حتی شاه اسماعیل موفق شد بخشی از توپخانه سپاه عثمانی را نابود کند اما شکست خورد و نتیجه این شکست جدایی کردستانات از خاک ایران و اشغال تبریز و اسارت همسر شاه اسماعیل انجامید.
۵۰۵ سال از آن روز میگذرد که شاه اسماعیل (اول) صفوی قافله را به سلطان سلیم (اول) عثمانی باخت.
ماجرا به قدرتگیری شیعهمذهبان صفویه در ایران برمیگردد و این آغاز تنشهای دو همسایه بود. سلطان عثمانی در پی کشورگشایی و رساندن مرزهای خود تا قلب اروپا بود و تأسیس صفویه که مشی مذهبیاش نیز در مقابل او بود، موی دماغ شده بود و حالا نگران سمت شرقی خود شده بود. از آن رو، شاه اسماعیل هم بیکار ننشست و با ارسال نامه و ذکر این نکته که بسیاری از مردمان ساکن سرزمینهای عثمانی پیرو او هستند، این اصطکاک را تشدید کرد. شاه صفوی به سلطان بایزید که پسرعموی سلطان سلیم بود، پناه و امان داد و سطان عثمانی هم که به کشتار شیعیان ساکن در ممالک تحت سیطره خود دست زد. با این باروت ریختنها، آتش زیر خاکستر، شعلهور شد و دو حکومت به صفآرایی پرداختند. با این تفاوت که سپاه عثمانی سلاح آتشین در دست داشت و جنگافزار ایرانیها چیزی جز شمشیر، نیزه و تیر و کمان نبود. دیگر آنکه ترکزبانها حدود ۲۰۰ هزار نظامی داشتند و آنچه شاه اسماعیل در چنته داشت، بیش از ۲۹ هزار تن نبود که یکی از آنها صدرالدین بود که فرماندهی سپاه را برعهده داشت و بسیار پایمردی کرد. همچنین برخی مشاوران قزلباش شاه ایران به اظهارنظرهایی پرداختند که به مذاق او خوش آمد اما از اساس اشتباه بود.
با این مقدمه، نتیجه رزم از پیش قابلحدس بود. از عثمانیها ۴۲هزار نفر کشته شدند و مردم ایران قریب ۲۹هزار شهید دادند و ورق به سود سلطان سلیم برگشت. او چنان غرّه شد که تا پشت دیوار تبریز که پایتخت آن روز ایران بود، پیش آمد و چند روزی هم محاصره را ادامه داد. او افزون بر این، بخشهایی از غرب ایران آن زمان را صاحب شد.
رشادت مردم ایران در این جنگ را برخی پژوهشگران به «حماسه» تشبیه کردهاند و آرامگاه آنان را شاه اسماعیل در جوار مزار شیخ صفیالدین اردبیلی در اردبیل بنا کرد و بر آن «شهیدگاه» نام نهاد
اگرچه اقتدار شاه اسماعیل میان قزلباشان پیرامون او خدشه بسیار وارد آمد اما همین ماجرا، مبدا اتفاقات بزرگی شد. وقتی شاه عباس اول که بعدها ملقب به شاه عباس کبیر شد، روی کار آمد از این شکست درس گرفت و سپاه صفوی را با تشکیل ارتش یکپارچه و توپ و تفنگ مدرن ساخت. برخی این اتفاق یعنی شکست شاه اسماعیل در جنگ چالدران را در تاریخ، بهطور مشخص آغاز مدرنیته ایرانی میدانند، مدرنیتهای که از نظر تأثیرات بعدی در تغییر نگرش ایرانیان نسبت به تحولات دنیای جدید قابل تأمل است.
ناصر تکمیلهمایون درباره این نبرد چالدران که اول شهریور ۸۹۳ خورشیدی اتفاق افتاد، گفته است: «ما در جنگ چالدران همانند جنگ تحمیلی هشتساله با عراق، پیروز قاطع نشدیم اما خاک کشورمان را هم به دشمن واگذار نکردیم که این امر ناشی از غرور ملی ایرانیان است. حماسه چالدران و باقیماندن نام ایران را در تاریخ، مدیون رشادتها و برخاسته از وحدت ایرانیان است.» و احسان اشراقی نیز بر این عقیده است: «در حماسه چالدران نهتنها اقدام سلطان سلیم برای تجزیه ایران به نتیجه نرسید بلکه باعث پابرجا ماندن ۲۰۰ ساله اولین دولت مسلط بر تمام ایران پس از انحلال ساسانیان شد.»
رشادت مردم ایران در این جنگ را برخی پژوهشگران به «حماسه» تشبیه کردهاند و آرامگاه آنان را شاه اسماعیل در جوار مزار شیخ صفیالدین اردبیلی در اردبیل بنا کرد و بر آن «شهیدگاه» نام نهاد. اما آرامگاه میر سید شریفالدین علی صدر قاضی عسگر شیرازی ملقب به سیدصدرالدین حالا در شهرستان چالدران قرار دارد، همانجایی که نبرد رخ داد و او درست پانصدوپنج سال پیش به شهادت رسید.
نشست «حماسه دفاع؛ از حماسه جنگ چالدران تا دفاع مقدس»، فردا (چهارشنبه ۱۰مهر) ساعت ۱۶ باحضور ناصر تکمیلهمایون(استاد پیشکسوت تاریخ و جامعهشناسی)، روحالله هادی(مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران) و سرتیپ دوم منصور کاظمیان(همرزم شهید عباس دوران) در تالار استاد محمدابراهیم باستانی پاریزیِ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میشود.