💠💠💠 *۴شهریورماه سالروز درگذشت مرحوم استادفرزانه مهندس حاج عبّاس ملک عبّاسی (۱۲۹۷ـ۱۳۸۱ ش) است*
وی دانشآموختهی هنرستان فنّی ایران وآلمان و در استخدام کارخانجات فنّی ونک و رئیس نیروگاه آن بود که در سال۱۹۶۰ م موفّق به گذراندن دورهی مهندسی برق ومکانیک از آلمان وهمکاری با کارخانجات دُیتس شد وسپس به تدریس در دانشسرای ونک پرداخت. او در ادبیّات فارسی و سبک شعری، شاگرد استاد نیما یوشیج و استاد دیهیم بود و خود دفتر شعری داشت که حاوی سرودههای او از هفده سالگی است. شاگردی او در درس تفسیر آیتالله شیخ ابوتراب شهیدی به مدّت هفده سال و دوستی با آیتالله سیّد ابوالفضل موسویزنجانی وآیتالله ضیاءآبادی، از او معلّم قرآنی عامل ساخته بود. دو دهه دوستی او با استاد فاطمی نیا وآیت الله مصطفوی وآیت الله مغیثی مرندی برغنای او افزوده بود. وی از معلّمان پیشکسوت مدارس علوی و نیکان بود و به تدریس رسم فنّی، برق و احکام شرعی میپرداخت.
در ادامه بخشی از مصاحبه با جناب آقای علی دوایی (فارغالتّحصیل دورهی نخست علوی و مدیر دبستان نیکان) را دربارهی او با هم میخوانیم…
☘️ این آدمها آدمهای ویژهای بودند که مرحوم آقای علّامه کرباسچیان انتخاب کرده بود و ناخودآگاه روی بچّهها تأثیر میگذاشتند. هم تشعشع روحی آنها اثر میگذاشت، هم اینکه بچّهها میدیدند که او چه میکند.
حاج آقای ملکعبّاسی مهندس تحصیلکرده آلمان و رئیس برق کارخانجات صنعتی ونک بود که او به علوی آمد و گفت: «هر کاری بگویید، من حاضرم انجام دهم.» واقعاً هم هر کاری لازم بود، انجام داد. از تدریس رسم فنّی شروع کرد؛ امّا بهمحض اینکه کسی را کارآتر از خودش دید، سریع به مدرسه معرّفی کرد. شخصی به نام آقای حسینی بود که در مدرسه آلمانها تدریس میکرد و با هم همکار بودند. او را جای خودش گذاشت و یک پلّه پایینتر آمد. کارهای فنّی و عمومی و خرید و نشان دادن فیلم به بچّهها و دفتر حسابداری و بیمه و… همه را انجام میداد. برایش مهم نبود؛ ولی هرجا بود، ملجأ معلّمان و منبع الهام بچّهها بود.
یکی از حسّاسیّتهایی که آقای علامه داشتند در مورد سفرهای دستجمعی دانش آموزان بود؛ اصرار داشت که در تمام سفرها تا آنجا که ممکن است، حاج آقای ملکعبّاسی حاضر باشند. اصلاً معروف شده بود به «معلّم سفر». بچّهها در سفر، نماز شبهای جانانهی او را میدیدند. اگر سفر زیارتی بود، بچّهها ادب زیارت او را میدیدند و مصنوعی هم نبود؛ یک همسفرِ متدیّنِ مهربانِ فداکارِ از خودگذشته را میدیدند که عاشق همسفرانش بود. این فرق دارد با معلّمی که میآید و درس میدهد و میرود./
…بر این صفا وصداقت واخلاص درگفته وعمل، صدها شاگرد وی که هریک در مصدری از امور خدمتگزاری اشتغال دارند ارتباط خودرا تا پایان عمر ایشان حفظ نمودند.
تاکی زمانه دگربار معلمی چنین بپروراند.
هیهات ان یاتی الزمان بمثله لعقیموا..
*فاتحه مع الصلوات*