همانطور که ابن عباس به معاویه گفت قران بجز وصف علی آیه ندارد باید گفت حافظ نیز بجز وصف حسین شعری ندارد همه جا اشاره به سرهای بریده و انگشت قطع شده میکند و رندان همان یاران حسین هست و خرابات شام و خار میلان و…من همه عمر فکر میکردم حافظ چه میخواهد بگوید که اینهمه. در لفافه حرف میزند بعد دیدم در برابر یزیدیان از عاشورا دفاع میکند قران ز بر بخواند در ۱۴روایت یعنی در مجلس یزید این کهف را میخواند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
همانطور که ابن عباس به معاویه گفت: قران بجز وصف علی آیه ندارد، باید گفت حافظ نیز بجز وصف حسین شعری ندارد. همه جا اشاره به سرهای بریده(سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت) و انگشت قطع شده میکند. رندان همان یاران حسین هستند و خرابات شام و خار مغیلان و…من همه عمر فکر میکردم حافظ چه میخواهد بگوید که اینهمه. در لفافه حرف میزند بعد دیدم در برابر یزیدیان از عاشورا دفاع میکند قران ز بر بخواند در ۱۴روایت یعنی در مجلس یزید ایه ای از سوره کهف را میخواند. حافظ شعر خود را با نام ساقی کربلا و مصائبی که برحسین رفت شروع می کند: الا یا ایهالساقی! ادر کاسا و ناولها، که عشق اسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها. به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید(الهی رضا بقضائک) و انجا که می گوید: زتاب جعد مشکینش چه خون افتاده در دل ها.(شهادت قمر بنی هاشم بدون آب اوردن)