۱. جناب دکتر جعفر بوالهری را ۱۱ سال است میشناسم. قبل از آنکه دوره دستیاری را شروع کنم برای کاری اداری رفته بودم دفتر مدیری در دانشگاه علوم پزشکی ایران. روی میز مدیر جراح، مجلهای گذاشته بود که در آن پژوهشی بود که نام دکتر جعفر بوالهری بر پیشانی آن نشسته بود. پژوهش در مورد ارزیابی بروز افکار شبه سایکوتیک در میان گروهی از دانشجویان بود. میزان برخی باورهای سایکوتیک در میان آن دسته از دانشجویانی که در تهران زندگی میکردند و در پژوهش وارد شده بودند فراتر از باور من بود. دکتر بوالهری سالها ریاست مرکز مشاورهی دانشجویان دانشگاه تهران را برعهده داشت، هر چند هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران بود. این مرکز سهم مهمی در پررنگ کردن توجه به سلامت روان دانشجویان ایفا کرده است. تا مدتها این مرکز به عنوان یک عرصهی آموزشی در دوره دستیاری روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران مورد استفاده قرار می گرفت.
۲. زمستان سال ۹۱ و در زمانی که برف کوهها را پوشانده بود در کنار دکتر بوالهری به به طالقان رفتیم. سالها بود که او دستیاران روانپزشکی جامعهنگر را به عرصه (Field) میبرد. امروز را نگاه نکنید که کار در عرصه و ارائهی خدمت در جامعه به بخشی از روانپزشکی ایرانی تبدیل شده. روانپزشکی ایرانی تا همین ده سال پیش یک روانپزشکی تقریبا خالص بیمارستانی بود. دکتر بوالهری یکی از چند شخص شاخصی بود که نقش مهمی در این شیفت پارادایمی ایفا کردند. وی کنایهها را به جان خرید. زمانی میگفت همکاران به او میگفتند چون سواد کتابی ندارد خود را به کوه و دشت و روستا سرگرم کرده. ابایی نداشت که افتخار کند دو برادر روستایی در طالقان را از کنج عزلت خانه بیرون کشیده و مداوا کرده.
۳. دکتر بوالهری بسیار کوشیده توجه روانپزشکی ایرانی را به معنویت جلب کند. تلاشی که به باور من چندان کامیاب نبوده. البته گناه آنرا نباید به پای وی نوشت؛ و در علتهای آن جداگانه باید سخن گفت و بحث کرد. اما این را نمیشود نادیده گرفت که او کوشیده پای نگاه علمی و روش شناختی را به بحثهای معنوی در پزشکی و روانپزشکی باز کند. یادم نمیرود جلسات زیادی را که او به برخی اهل دین میتاخت که چرا به علم و عقلانیت به اندازهی کافی عنایت ندارند.
۴. دکتر بوالهری یک روانپزشک جامعهنگر است. روانپزشکی جامعهنگر نمیتواند به تجویز و ترویج خدمات ارزان قیمت، کوتاه و قابل دسترس برای عموم مردم بیاعتنا باشد، پس تعجبی ندارد اگر یکی از علاقههای او مشاوره و آموزش مشاوره به دستیاران روانپزشکی است. گمانم این حوزه که در سایهی رشد مبارک رواندرمانیهای طولانی مدت در سال های گذشته در آموزش دستیاری مورد کم توجهی قرار گرفته باید مجددا در آموزش احیا گردد و مورد اعتناء جدیتر قرار گیرد.
۵. بسیار میشود گفت از مردی که از سال ۵۷ از سیستان و بلوچستان آغاز کرد، به اصفهان آمد و معاون دانشگاه شد، رئیس مرکز روانپزشکی شهید اسماعیلی بود و البته حدود ۲۵ سال ریاست انستیتو روانپزشکی تهران را عهده دار بود، مجموعهای که ۴۰ سال پیش چهل سالگیاش را جشن گرفت. از کسی که به فرهنگستان علوم پزشکی رفت و آمد داشت، در تاسیس و اداره انجمن صرع نقشی کلیدی عهده دار بود، و کوشید روانپزشکی را از شاخه ای از پزشکی به شریکی در سیاستگزاری سلامت روان کشور تبدیل کند و در این راه مجری طرح پروژههای زیادی چون بازنگری در ادغام سلامت روان در نظام شبکه، یا تدوین سند پیشگیری از خشونت خانگی بود. با همهی این نامآوری اما خیلی کم سر و صدا مدیریت را واگذار کرد؛ در جلسه ای که فقط نیمساعت طول کشید و میل خود او بود. نام او بسیار شنیده شده اما کسانی که او را میشناسند میدانند نقش او خیلی بیشتر از اینها بوده.