فتوحات کوروش کبیر را پاس بداریم
فهرست
۱- سرآغاز
۱-۱- ایرانینشینها
۱-۱-۱- روشنگریهای تکمیلی
۱-۲- شیوه کار
۲- مقدمه
۲-۱- تجزیه و ناتجزیه
۳- ایرانیان در مصر
۳-۱- لوازم و مقدمات اتحاد
۳-۲- جریان لشکرکشی کیکاووس به هاماوران
۳-۳- سخن حمداله مستوفی در نزهه القلوب
۳-۴- سخن گردیزی در زینالاخبار
۳-۵- نامه تنسر به گشنسب
۴- تاریخ اتحاد در شاهنامه
۵- خاندانهای ایرانی
۶- تحدید حدود مرزها در متنهای کهن
۶-۱- بررسی متنها
۶-۲- نگاهی به چند متن
۶-۲-۱- شواهد باستانشناسی
۶-۲-۲- کتیبه بیستون
۶-۲-۳- وندیداد اوستا
۶-۲-۴- بُندَهِش
۶-۲-۵- شهرستانهای ایران
۷- پادشاهان اتحاد، سفیران اتحاد
۷-۱- مهرداد دوم
۷-۲- اُرُد اول
۷-۳- بلاش اول
۷-۴- شاپوهر دوم
۸- نداشتن هیچگونه وابستگیِ سَران کشوری به دیگر کشورها
۹- آخِرین اتّحاد
۱۰- شکُفتن اتّحاد
۱۱- نبرد مغزها
۱۲- تهدید اتّحاد
۱۲-۱- آسیب از بیرون
۱۲-۱-۱- تغییر خط ابزاری برای تجزیه
۱۲-۲- آسیب از درون
۱۲-۲-۱- آستانه تحملپذیری
۱۲-۲-۲- پایهها
۱۲-۲-۳- خلط مبحث
۱۲-۲-۴- دو رویکرد
۱۲-۲-۵- تفکّر عقلانی یا تفکر اعتقادی
۱۳- سخن پایانی
۱۴- پایان نوشت
۱- سرآغاز
۱-۱- ایرانی نشینها
بخش نخست این «مقدمه» پاژنام «نگاهی به نظریه قاره کهن (اتحادیه ایرانینشینها)» را بر خود داشت (تارنمای ایران بوم، مهر ۱۳۹۴)، اتحادیهای که لزوم توجه نشان دادن بدان در شرایط سیاسی امروز بایسته مینمود. در آن جا اصطلاح «ایرانینشینها» را از روی نام باستانی «سرزمینهای ایرانی/ آریایی» که در اوستا مسطور است استخراج و این گونه تعریف کردیم:
«ایرانینشین یعنی نشیمنگاه اِیرها، آریاها، یعنی سکونتگاه آریایی. ما اصطلاح «ایرانینشینها» را از واژه اوستایی«اَئِریُو شَیَنِم» گرفتهایم. شَیَنِم از ریشه «شی» به معنای نشیم، نشیمن کردن، آشیان داشتن است. (راهنمای ریشه فعلهای ایرانی،۱۳۴۲: ۲۶)»
۱-۱-۱- روشنگریهای تکمیلی
باید دانستن که اصطلاح «ایرانینشینها» برگردان نامِ «سرزمینهای ایرانی» است که در اوستا به اَشکال مختلف و با حالتهای صرفی به کار رفته است، از مهریشت که متنی پیشزرتشتی است: اَئِریابیو دَئِنگهوبیو [سرزمینهای ایرانی، پورداوود: ممالک آریایی / مهریشت، کرده۱: ۴] و اَئِریُو شَیَنِم [نشیمنگاههای ایرانی، پورداوود: منزلگاههای آریایی/ مهریشت، کرده۴: ۱۳]، (یشتها۱، ۱۳۵۵: ۴۲۵و۴۲۹). اَاِریَنام دَهیونام/ دَخُوَیونام [دِههای ایرانی، پورداوود: اقوام ایرانی/ زامیادیشت، کرده۸: ۵۶و۶۰و۶۴]
در این نامها: اَاِریَه: ایران و دَئِنگهَو از بخشبندیهای کشوری [نمانَ: خانواده، ویسُو: دِه، زَنتو: قبیله، دَئِنگهَو: سرزمین] است، دَهیو، دَخیو نیز به معنی دِه است. (مهریشت، درسهای راشد محصل، کرده ۵: ۱۷)
در اوستا سرزمین به ایرانی [اَاِریَنَ] و غیر ایرانی [اَناَاِریَنَ] بخش میشود. اَناَئِریاو دَنگهوش/ دَنگهِئوش [سرزمینهای غیر ایرانی، پورداوود: ممالک غیر ایرانی / زامیادیشت، کرده۹: ۶۸].
در برگردان این نامها نباید اَاِریَه را آریایی نوشت بلکه درست آن است که ایرانی نوشته شود چه واکه آمیخته ـَ ـِ در اوستایی در زبان پهلوی به یاء مجهول تبدیل و در فارسی امروز به گونه واکه بلند ای درآمده است: اَاِریَنَه > اِیران > ایران. آریایی تلفظ امروزی است از اَاِریَنه مانندآناهیتا که تلفظ امروزی از اَناهیتا است، همچنین:آریَن: اَریَن، آرَش: اَرشَن، آرمین: اَرمین.
این نامهای اوستایی در عربینویسیِ ایرانیان به گونه بلادالخاضعین، احرار الفارس، بلادالفارس ترجمه شده و در طول تاریخ کاربرد داشته و رایج بوده است و نام ایران دنباله همین نام باستانی است که مردمان این سرزمین بدون شک از آن «آگاهی» داشتند. از نامه تنسر به گشنسب است: «جزو چهارم این زمین که منسوبست به پارس و لقب بلادالخاضعین…»(۱۳۸۹: ۳۶)
بلاد جمع بَلَد یعنی سرزمین و خاضعین یعنی فروتنان که در ترجمان برای اِیر و ایران آورده است. اِیر را بیشتر به معنای «آزاده» آوردهاند مانند: احرارالفارس به معنی آزادگان پارس که ابن بلخی از آن یاد میکند. (فارسنامه، ۱۳۸۵: ۴). اماناله قرشی در کتاب ایران نامک، اقوال مختلف درباره معنای اِیر و ایران را آورده (ایران نامک، ۱۳۸۹: ۹۴)، ترجمههای عربی از ایر را به نقد کشیده و ترجمه خاضع از ایر را رد کرده است (همان، ۱۳۸۹: ۲۶۸).
نام ایران چنان که برخی پنداشتهاند از دوران ساسانی رایج نشده است این نام مکرّر در اوستا [اَاِریَنَه] و کتیبههای اشکانی[اَریان] و ساسانی[اِیران] و متنهای تاریخی پس از اسلام[ایران] به کار گرفته شده است. طبری در قرن۲/۳، ابوریحان بیرونی در قرن۴/۵، صاحب برهان قاطع در قرن۱۱ و… هر یک به نوعی و آن جا که ضرورت داشته نام «ایران و ایرانیان» را به همین شکل میآورند.
۱-۲- شیوه کار
این نوشتارمقدّمهای است کوتاه بر «تاریخ اتحاد» در کشورمان ایران، برای این کار از متنهای کهن و تحلیلهای باستانشناسیِ دانشمندان ایرانی سود بردهایم. «تاریخ اتحاد» به گردهمایی طوایف ایرانی در طول تاریخ میپردازد و عناوینی همچون ایرانیان در مصر، اتحاد در شاهنامه و خاندانهای ایرانی را در بر میگیرد. در این نوشتار به آسیبهایی که این اتحاد را تحدید کرده از دو بُعد درونی و بیرونی نیز پرداختهایم.